طنز/ جنزده و اوباما در مذاکرات هسته ای
گروه وبگردی «تیتریک»؛ جنزده می گفت : دیدم اوباما یک گونی به پشتش انداخته و از دیوار باغ همسایه بالا می رفت.
گفتم از تو بعید است، چکار می کنی؟
اوباما جواب داد: شنیدم در این باغ هسته ریخته ، می ترسم به دست جماعت ایرانی بیفتد لذا می روم تا هسته ها را جمع کنم.
گفتم : اینکه ترسی ندارد!
اوباما گفت: می دانم، اما اگر یکی از این هسته ها را بکارند یک درخت تنومندی بشود، که دیگر نمی شود جمعش کرد!
دستش را گرفتم از بالای دیوار اوباما را آوردمش پایین ، شروع کرد پهلوهایش را ماساژ داد.
پرسیدم : طوریت شده؟!؟
گفت: چند روزی است که از پهلویم یک کورک بیرون زده شکل هسته زردآلو شده است!!
گفتم: از بس که به فکر هسته ای! انرژی خودت را صرف بیهوده نکن!
گفت: آخر تو نمی دانی ، این هسته روز به روز به شکل نقشه ایران در می آید ، می ترسم روزی برسد که فاصله ما با ایران به اندازه یک دیوار بماند.
گفتم: شنیدی که می گویند: ” عدو شود سبب خیر”. اگر خدا خواهد؟
گفت: یعنی چی؟؟؟
گفتم : از بس که با ایران دشمنی کردی ، ایران در تمام دنیا زودتر از موعد مقرر شناخته شد.
گفتم: شاید ایران بتواند از نظر فیزیکی نزدیک نشود ، ولی در معنی از تو رد شده است خبر نداری!!! لذا از جیبم چند هسته سنجد درآوردم ریختم جلوی اوباما و گفتم بیا یک قول دو قول بازی کنیم که صدای مادرم را شنیدم داد می زد جنزده برو نان بگیر.
نویسنده: اصغر بیات