نیاز جوانان کشور مورد غفلت مسئولین است
بالندگی خصوصیت دوره ی جوانی است. جوان یکپارچه استعداد است. استعداد همان آمادگی اولیه است که نیاز به شکوفایی دارد. شکفتگی یک استعداد، نیازمند شرایط مناسب است، چنانچه یک بذر در محیط مناسب رشد می کند. شکوفاندن وظیفه ی نسل قبلی است. آماده کردن شرایط برای شکوفایی استعدادهای جوانان برعهده ی جامعه اعم از دولت و خانواده است.
با این اوصاف و علیرغم اینکه در اهمیت و ضرورت پرداختن به موضوع جوانان همه اتفاق نظر دارند اما ظاهراً خط مشی کلی جامعه در مقوله ی جوان و جوانان هنوز ترسیم نشده است و بی برنامه گی و موازی کاری بر امور حاکم است. تأسیس وزارت ورزش و جوانان نیز آنگونه که شایسته و بایسته است نتوانست خلاء های موجود را پر کند و هنوز در بحث ساختار و تشکیلات و بودجه و …. معطل مانده است.
در این میان روزگار جوانی جوانان این دوره نیز در حال سپری شدن است. روزی روزگاری جوانان این مرزوبوم سپر و سد نفوذ ناپذیر در برابر دشمنان مهاجم بودند و هنوز هم امید اصلی کشور در مبارزه با دسیسه های استکبار جهانی، جوانان هستند. اما ظاهراً نقش آن ها در ساختن کشور و مدیریت آن جدی گرفته نمی شود.
اینکه استعداد های جوانان شناسایی شود و متناسب با نیازهای دوره ی جوانی برنامه ریزی لازم صورت پذیرد، هنوز مورد غفلت مسئولین است. امکانات اجتماعی علی السویه بین جوانان توزیع نمی شود و بسیاری از امکانات نیز فقط در چند شهر بزرگ کشور متمرکز شده است. حتی با فرض داشتن امکانات، عوامل برانگیزاننده وجود ندارد.
یعنی اگر جوانی، نخواهد در هیچیک از فعالیت های اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی شرکت کند و یا نخواهد دنبال یک رشته ورزشی برود، فضای جامعه انگیزه لازم را برای او به وجود نمی آورد.
گویی اگر جوانی به موقع از خواب بیدار شود و به موقع به مدرسه برود و امتحاناتش را درست پاسخ دهد و رتبه ی خوبی هم در کنکور بیاورد به تمام مسوؤلیت های دنیا و آخرتش عمل کرده است. و اگر در دانشگاه نیز بچه سربه زیری باشد و با معدل بالا وارد دوره ی فوق لیسانس شود و همینطور در یک حرکت یکنواخت شتابدار دکترای دانشگاه را اخذ کند، زمین و زمان از او راضی خواهند بود.
غافل از اینکه یک جوان فقط انبان اطلاعات نیست و غیر از مغزی که دارد چشم و جانی نیز در وجودش به ودیعت نهاده شده است. جسم نیازمند بهداشت و سلامت است، و این سلامتی جز از طریق ورزش و تقویت جسمانی و تغذیه مناسب، حاصل نمی شود، همچنانکه روح آدمی نیز نیازمند تغذیه است و دنیایی از عواطف و احساسات و نیازهای فطری در نهاد او وجود دارند که نیازمند شکوفایی هستند و همه این ها در پرتو اجتماع و میدان رقابت ها و کشمکش های جدی زندگی بارور می شوند.
جوانی که غیر از راه خانه و مدرسه و دانشگاه، آن هم به کمک سرویس های منظم، را بلد نیست چگونه می خواهد در فردای زندگی در صحنه مشارکت های سیاسی و اجتماعی نقش فعالی داشته باشد؟ اصولاً خانواده ها فرزندان خود را برای چنین موقعیت هایی تربیت نمی کنند، لذا فارغ التحصیلان دانشگاهی غیر از رشته ی تحصیلی خودشان در سایر زمینه ها از قبیل موسیقی، ورزش، هنر، تسلط به یک یا چند زبان خارجی مهارتی ندارند. و وقتی تحصیلات به پایان می رسد متوجه می شوند که آنگونه که باید هنوز جوانی نکرده اند و البته که بر سر پیری نیز نمی توان معرکه گیری کرد.
اساساً این مسابقه باطلی که برای فتح سنگرهای کلاس های دانشگاه یکی پس از دیگری، در بین جوانان راه انداخته ایم چه سودی تاکنون داشته است؟ مغزهای بادکرده و انباشته از فرمولهای علمی با قدهای خمیده و روحیه های افسرده چه کشوری را تاکنون به قله های رفیع رسانده است؟ چرا نگاه تعادلی به زندگی جوانان نداریم و شادابی و سرزندگی را در تمام مراحل تحصیل به زندگی آن ها هدیه نمی کنیم؟چرا آنان را آنگونه که شایسته زندگی در فرداها باشند تربیت نمی کنیم؟ امام علی (ع) در توصیه هایی گرانبها نسل کنونی را خطاب قرار داده می فرماید: فرزند زمان خویشتن باش.
یعنی هرگز در گذشته زندگی نکن. و هم ایشان در خصوص تربیت فرزند می فرمایند: فرزندان خود را برای زندگی در زمان های آینده تربیت کنید. برای این که آن ها برای زندگی در زمان دیگری آفریده شده اند.
باید بپذیریم که کودکان آفریده نشده اند که اهداف و آرزوهای ناکام مانده ی پدر و مادر را تأمین نمایند. ما نمی توانیم کودکان کوکی تحویل جامعه دهیم تا در یک مسیر از پیش تعیین شده و بدون حق انتخاب حرکتی یکنواخت را طی کنند.
ریشه مشکلات در این است که برنامه ریزی برای جوانان کشور را کسانی انجام می دهند که خود روزگار جوانی شان را قبلاً سپری کرده اند، لذا درک واقعی از نیازهای جوانان امروز را ندارند. البته ادعای مدیران این است که خود روزی جوان بوده اند و تجربه لازم را دارند. اما باید به این نکته توجه داشت که آنان در دوره ای جوانی کرده اند که متعلق به گذشته است. آنان جوانی در فضای امروز را تجربه نکرده اند.
به نظر نگارنده توجه در نکات زیر حائز اهمیت است:
۱- گاهی زبان و ادبیات کلامی بین نسل قدیم و نسل جدید متفاوت است لذا لازم است پیران حوصله کنند و جوانان تحمل، تا اصطکاکی پیش نیاید.
۲- پیران علاقه دارند محصول آماده و تجربه ی حاصله را در اختیار جوانان قرار دهند و از آنان نیز روح اطاعت را می خواهند در حالیکه جوان از تجربه مستقیم لذت می برد. لذا باید به جوانان فرصت داد تا آزمون و خطا کنند، تا تجربه به دست آورند و پخته تر شوند.
۳- مشارکت جوانان در امور اجتماعی و سیاسی امری ضروری است چون مدریت آینده کشور به دست آنان خواهد بود. برای جلب مشارکت جوانان در امور کشور نباید از نقش احزاب سیاسی و NOG ها غافل بود. جوانان با حضور در احزاب و دسته جات سیاسی آموزش های اجتماعی را به دست می آورند و تمرین دموکراسی می کنند.
۴- موضوع تحصیلات عالیه و رابطه آن با اشتغال نیز نیاز به تعریف دارد. مطالعه اجمالی در خصوص روابط حاکم بر زندگی جامعه ایران نشان می دهد که در دوره های گذشته معمولاً فرزندان پسر، شغل پدر را ادامه می دادند. لذا کافی بود در مغازه یا کارخانه یا روی زمین کشاورزی همراه پدر کار کنند.
فرزندان دختر نیز که شغلی در بیرون از خانه نداشتند، کمک کار مادر بودند و آداب خانه داری و تدبیر امور منزل را از مادر یاد می گرفتند. اما در جوامع امروزی به دلیل رشد و گسترش دامنه علم، فرزندان خواهان تحصیلات عالیه هستند و دوست دارند تخصص کافی در رشته ی مورد نظر به دست آورند لذا لزوماً نمی توانند شغل پدر را ادامه دهند، از طرفی به دلیل نیازهای زندگی های مدرن، دختران نیز متناسب با رشته تحصیلی شان در جستجوی شغل هستند بنابراین برنامه ریزی های کلان باید به سمت حل معضل اشتغال جوانان پیش برود.
۵- فاصله ی اطلاعاتی بین نسل قدیم و نسل جدید امری است که در جوامع امروزی روی داده است. در حال حاضر فرزندان از ۳ الی ۴ سالگی تجربه ارتباط گیری با دنیای خارج را از طریق تلویزیون، اینترنت، موبایل، … به دست می آورند. برای نسل گذشته چنین امکاناتی برای یادگیری وجود نداشت لذا عملاً نوعی فاصله اطلاعاتی بین نسل قبلی با فرزندانشان به وجود می آید. در چنین حالتی اگر پدر و مادر حوصله نکنند و نتوانند ادبیات کلامی مشترک با فرزندانشان ایجاد کنند با پدیده گسست نسل ها مواجه خواهیم شد. علاوه برآن آموزش مستمر و دانش افزایی برای نسل قبلی لازم است تا از گردونه زندگی مدرن بیرون نروند و بتوانند با نسل جدید ارتباط برقرار کنند.
۶- در اینکه سبک زندگی های امروزی تغییر کرده است شکی نیست. اما دوگانگی در زندگی، خسارات جبران ناپذیری را به خانواده ها وارد می کند. نه واقعیت های زندگی مدرن قابل انکار است و نه می توان به روابط عاطفی خانوادگی بی توجهی کرد.
به راستی راه حل چیست؟