- کاریکاتور/ تاج شاهی بزرگتر از قد و قواره چارلز سوم و کامیلا
- کاریکاتور/ ترامپ خطرناکتر از همیشه!
- افزایش ۸۰ درصدی تلفات نوجوانان و جوانان آمریکایی/ قاتلانی از نوعِ سلاح گرم تا سرطان + فیلم
- ویتامینی که مغز را جوان می کند/ بهترین راه برای اصلاح خلق و خو
- وقتی تنش میان ابرقدرت ها تشدید می شود/ تبدیل کلمات به عمل؛ بدترین سناریوی جهان
دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 13
6خصوصیت و 4 آفت اصلی برای جنبش دانشجویی در بیان رهبر معظم انقلاب
فرارسیدن آذر ماه و نزدیک شدن به 16 آذر فرصت مناسبی است برای بازنگری و بازخوانی پرونده قطور جنبش دانشجویی برای درک آنکه تا به امروز این جنبش چه فرازها و فرودهایی به خود دیده است و امروز در کدام نقطه ایستاده و به کجا قرار است برسد.
به گزارش گروه دانشگاه «تیتر یک»؛ برای بررسی
کارشناسی هر حرکت اجتماعی نیاز به شاخص وجود دارد شاخصی که بتوان بر اساس
نزدیکی و دوری از آن این حرکت را موشکافی کرد که تا چه حد به فلسفه وجودی و
اساس خودش نزدیک است و تا چه حد می تواند به رسالت خود بر اساس معیارها
عمل کند و با توجه به همین معیارها می توان آفات محتمل بر آن را بررسی
نمود.
البته این کار تنها به حرکت های اجتماعی یا جنبش دانشجویی که مد نظر ماست محدود نمی شود بلکه در تمام مراحل حتی تک تک انسان ها لازم است بعد از مدتی با خود خلوت کنند و معیارها انسانیت و فلسفه وجودی خود را باخوانی کند.
نزدیک شدن به آذر ماه و روز دانشجو بهانه خوبی را فراهم می کند که جنبش دانشجویی که به تعبیر مقام معظم رهبری نماد بیداری دانشجویان است نگاهی دوباره به نقطه ای که ایستاده است بیاندازد و آن را با نقطه مطلوب مقایسه کند.
هر فردی که وارد دانشگاه می شود دغدغه های خاص خود را دارد دغدغه های شغلی و خانوادگی و ازدواج و مسکن و... .اما اینها دغدغه هایی است که هر فردی چه دانشجو باشد چه نباشد در طول زندگی با آن مواجه می شود اما آن مقوله اصلی که خاص دانشجویان است جنبش دانشجویی است، که تنها به محیط دانشگاه مربوط می شود و هر فرد تا وقتی رد این محیط قرار می گیرد دغدغه آن را دارد.
این پتانسیل بالا که در محیط دانشگاه وجود دارد اگر از آن به طور مناسبی استفاده شود می تواند این شور و دغدغه مندی حرکت انقلاب را تسری بخشد و باعث افزایش بیداری در جامعه شود و خود به تنهایی ملاک قضاوتی بر حرکت انقلاب باشد چرا که فراغت دانشجویان و حضور در محیط علمی این موقعیت را فراهم می کند که دانشجو بتواند چشم بیدار جامعه شود اما اگر از آن غفلت شود و به دست دزدان بیوفتد و از مسیر خارج شود خسارات جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت چرا که دشمن به راحتی می تواند بر موج احساسات و شور جوانی دانشجویان سوار شود.
اما شاخص های اصلی این جنبش چیست؟
6 شاخص و خصوصیت اصلی که رهبر انقلاب** به تشریح آنها برای دانشجویان می پردازند و دانستن این شاخص ها را لازمه "بیداری دانشجویی" در ایران می دانند به شرح زیر است.
*خصوصيت اوّل، آرمانگرايى در مقابل مصلحت گرايى است؛ عشق به آرمانها و مجذوب آرمانها شدن.
انسان وقتى كه در محيط تلاش و كار معمولى زندگى قرار مىگيرد، گاهى موانع جلوِ چشم او را مىگيرد؛ آرمانها را دور دست و غيرقابل دستيابى به انسان نشان مىدهد و اين خطر بزرگى است. گاهى آرمانها فراموش مىشوند. در محيط جوان، آرمانها محسوس، ملموس، زنده و قابل دسترسى و دستيابى است؛ لذا براى آنها تلاش مىشود. خودِ اين تلاش، تلاش مباركى مىشود.
*خصوصيت دوم، صدق و صفا و خلوص است. در حركت دانشجويى، كلك، تقلّب، حيله و شيوههاى غيرانسانىاى كه معمولاً در محيطهاى زندگىِ رايج به كار مىرود، كمرنگ است و يا بهطور طبيعى نيست.
در محيط معمولى زندگى، در محيط سياست، در محيط تجارت و در محيط بده بستانهاى اجتماعى، هر كس هر حرفى كه مىزند، مواظب است ببيند از اين حرف چه گيرش مىآيد و چه از دست مىدهد. حالا بسته به اين است كه چقدر زرنگ، چقدر پشت همانداز و چقدر عاقل باشد - يا در نقطه مقابلش قرار گرفته باشد - تا چيزى از دست بدهد، يا چيزى بهدست آورد.
اما در محيط حركت دانشجويى، نه؛ حرف را براى خوب بودنش، براى درست بودنش، براى جاذبه داشتنش براى خود و براى حقيقت، بيان و دنبال و تعقيب مىكنند. نمىخواهم تعميم دهم و بگويم كه هر نفر از آحاد دانشجو، هر تك تكى از اين حرفهايى كه مىزند، اينطور است؛ نه، اما اين رنگِ غالب است.
*خصوصيت سوم، آزادى و رهايى از وابستگيهاى گوناگونِ حزبى و سياسى و نژادى و امثال اينهاست.
در اين مجموعه حركت دانشجويى، انسان مىتواند اين خصوصيت را مشاهده كند كه اين هم يك شعبه از همان مصلحتگرايى است. غالباً در اينجا از تقيّداتى كه معمولاً مجموعههاى گوناگون سياسى و غيرسياسى براى افراد خودشان فراهم مىكنند، خبرى نيست و جوان حوصله اين قيد و بندها را ندارد.
لذا در گذشته پيش از انقلاب، احزابى بودند و كارهايى مىكردند؛ اما به دانشگاه كه مىرسيدند، ضابطه از دستشان در مىرفت! ممكن بود چهار نفر عضو هم يارگيرى مىكردند، اما نمىتوانستند انضباطهاى مورد نظر خودشان را - انضباطهاى حزبى خيلى شديد كه در احزاب دنيا معمول بود و هست - در محيط دانشجويى بهدرستى اعمال كنند؛ زيرا دانشجو بالاخره در جايى به اجتهاد مىرسد. آن زمانها حزب توده، حزب فعّالى بود؛ تشكيلات خيلى وسيعى هم داشت؛ با شورويها هم مرتبط بود و اصلاً براى آنها كار مىكرد؛ اما به دانشگاه كه مىرسيد، مجبور بود بسيارى از حقايق حزبى را از چشم دانشجو پنهان كند!
*چهارمين خصوصيتِ اين حركت، مبتنى بر اشخاص نبودن است.
يعنى اين حركت در دانشگاه صنعتى شريف هست، امروز هم هست، ده سال پيش هم بود، ده سال بعد هم هست؛ اما نه ده سال پيش شما بوديد، نه ده سال بعد شما اينجا هستيد. اين حركت هست، ولى مبتنى بر اشخاص نيست؛ متعلّق به فضا و مجموعه حاضر است.
*پنجمين خصوصيتِ بسيار مهمّش اين است كه در مقابل مظاهرى كه ازنظر فطرت انسانى زشت است - مثل ظلم، زورگويى، تبعيض، بىعدالتى، تقلّب، دورويى و نفاق - حسّاسيت منفى دارد و آن را دفع مىكند.
يك وقت در اوّل انقلاب، همين گروه منافقين، با استفاده از فرصت انقلاب توانست در ميان جوانان و دانشجويان نفوذى پيدا كند؛ اما وقتى معلوم شد كه اعضاى اين گروه، منافقند، غالباً روى برگرداندند. چرا به آنها منافق مىگفتند؟ چون ادّعايشان اين بود كه براساس ايدئولوژى دين تشكيلات دارند، تلاش مىكنند و آينده معيّن مىكنند؛ اما در عمل معلوم مىشد كه نه، از ايدئولوژى دين هيچ خبرى نيست؛ تفكّرات، تفكّرات التقاطى ماركسيستى است؛ آن هم نه ماركسيستىِ يك دست؛ التقاطى، مخلوط و آشفته؛ و در عمل خارجى و فعّاليت و مبارزات هم آن چيزى كه حاكم بر بيشترين فعّاليتهاى آنهاست، قدرتطلبى است.
تلاش براى اين كه به قدرت دست پيدا كنند؛ قدرتى كه در پديد آمدنش نقش زيادى نداشتند؛ بلكه بهعنوان يك مجموعه اصلاً نقش نداشتند؛ هرچند ممكن بود افرادى از آنها هم در خلال ملت نقش داشته باشند. لذا چون نفاق آنها معلوم شد - معلوم شد كه ظاهرشان با باطنشان؛ حرفشان با دلشان؛ ادّعايشان با آنچه كه حقيقتاً آن را دنبال مىكنند، يكى نيست - مجموعه جوانِ دانشجويى از اينها اعراض كرد و روى برگرداند.
*ششمين خصوصيت اين حركت دانشجويى و اين پديده ذاتى محيط دانشگاهها اين است كه بر اين حركت، فقط احساسات حكومت نمىكند؛ بلكه ضمن اين كه احساسات هست، منطق و تفكّر و بينش و تحصيل و ميل به فهميدن و تدقيق هم در آن وجود دارد.
البته شدّت و ضعف دارد؛ گاهى كم و گاهى زياد. از نظر ما، اينها خصوصياتى است كه در اين مجموعه موسوم به حركت دانشجويى، يا بيدارى دانشجويى وجود دارد. البته كسانى كه اهل تحليل و تدقيقهاى اينطورى هستند، بگردند و خصوصيات ديگرى هم پيدا كنند؛ كه حتماً هم وجود دارد و من حالا نمىخواهم آنطورى بحث كنم.
اما در کنار این مسائل آفاتی هم این جنبش بیدار دانشجویی را تهدید می کند که همه دانشجویان باید به شدت مراقب این آفات باشند چرا که گرفتار شدن به آن می تواند کشور را دچار بحران اساسی کند چرا که دشمن به شدت به تحولات جنبش دانشجویی و حرکات آن حساس است و رصد می کند تا ببیند موقعیت مناسب کی دست می دهد تا بتواند از این پتانسیل آماده در جهت اهداف خود استفاده کند.
چنان چه تا به امروز هم این قبیل طمع ها کم نبوده است در جریان 18 تیر 78 شاهد بودیم که چطور توانستند بر موج احساسات سوار شوند و قصد داشتند بحران جبران ناپذیری را برای کشور ایجاد کنند.
مقام معظم رهبری به طور دسته بندی شده به بیان این آفات می پردازد در قبال آن ها هشدار می دهد:
آفت اول: طمع مجموعه های ناباب
يكى از آفات حركت دانشجويى اين است كه عناصر و مجموعههاى ناباب به آن طمع بورزند و بخواهند از آن سوءاستفاده كنند. در دورهاى - كه ما هم در آن دوره، خودمان از نزديك شاهد و واقف به كارهاى اينها بوديم - بعضيها بودند كه دلشان مىخواست سربهتن جنبش دانشجويى نباشد! هرجا كه حركت جوانان، بخصوص دانشجويان بود، اينها رويشان را درهم مىكشيدند و طاقت نداشتند! اينها وقتى ببينند كه ميدانى هست و بالاخره دانشجو و نسل جوان در كشور حرف مىزند و تعيين كننده است، بنا مىكنند اوّل سينهخيز، بعد يواشيواش نيم خيز، بعد هم يواشيواش با گردن افراشته مىآيند كه بله، ما هم هستيم! اگر مجموعههاى سياسىِ قدرت طلبِ بدنيّتِ بددلِ بدسابقه، طرف حركت دانشجويى آمدند و خودشان را به آن چسباندند و بر آن دست گذاشتند، اين مىشود آفت.
گاهى از همين تجمّعها و تشكّلهاى دانشجويى كه پيش من مىآيند، به آنها صريحاً گفتهام كه آن مجموعههاى خطرناك چه كسانى هستند. چون اين صحبت ممكن است پخش شود، در اين جا پيش شما اسم نمىآورم؛ اما براى آنها اسم هم آوردهام.
مواقعى هست كه يك انسان بد و يك نيّت ناپاك مىخواهد از يك نيّت خوب، از يك انسان خوب، از يك حركتِ خوب سوءاستفاده كند كه انسان دلش مىسوزد و اگر بتواند، حاضر نيست چنين چيزى اتفّاق بيفتد. اينجا هم از همان قبيل است. دانشجويان بايد مواظب باشند. نمىشود بگوييم كسانى مواظب دانشجويان باشند؛ اين نقض غرض خواهد شد. خودِ دانشجويان بايد مواظب باشند كه انسانهاى بد نيّت، تجمّعهاى بد نيّت، تشكيلاتهاى بد نيّت، مجموعههاى بد نيّت و بد سابقه و بد نام، نزديك نشوند. اگر هم مىخواهند كار خيرى بكنند، بروند خودشان كار خير بكنند؛ به مجموعه دانشجويى كارى نداشته باشند.
آفت دوم:دور شدن از آرمان هاست
يكى ديگر از آفات جنبش دانشجويى دور شدن از آرمانهاست. عزيزان من! ببينيد؛ سالها قبل از انقلاب، يك واقعه جنايتآميز در روز شانزده آذر اتّفاق افتاد. از اوّلِ انقلاب، مىشد كارى كنند كه شانزده آذر اصلاً فراموش شود؛ چون آنقدر ما حوادث داشتيم! اما نه، مسؤولان كشور و علاقهمندان به مسائل كشور، مايلند خاطره اين روز زنده بماند. چرا؟ چون آن روز بهخاطر سخن حقّى، اتّفاقى در دانشگاه افتاد كه بعدها جبهه دژخيمان بهخاطر همان هدفى كه جوانان داشتند - و هدف والايى هم بود - با آنها مقابله كردند و به كشته شدن سه نفر انجاميد.
مسأله آن روز چه بود؟ ضدّيت با امريكا. چه زمانى؟ آن زمان كه سياست امريكا و دولت امريكا و رژيم امريكا و عناصر اطّلاعاتى و نظامى امريكا، در تمام شؤون اين كشور حاكم بودند. در اين كشور، چه آشكار و چه پنهان، همه چيز در دست امريكاييها بود.
امروز كه شما مىبينيد امريكاييها از اين كه ايران اسلامى به طرفشان نمىرود، زنجير مىجوند، به ياد آن روز است؛ چون اين جا جايى بود كه اينها مىايستادند و از اين جا به همه منطقه - كشورهاى عربى و تركيه و ... - فخر و آقايى مىفروختند و اعمال نفوذ مىكردند؛ چون اينجا را مال خودشان مىدانستند!
...در چنين شرايطى، حالا يك عدّه بيايند بهعنوان دانشجو، نقطه مقابل حركت شانزده آذر را عَلَم كنند؛ يعنى گرايش به امريكا تحت عناوين بسيار پوچ و سست و غيرمنطقى و غيرمستدل.
اين پشت كردن به جنبش دانشجويى است؛ اين اصلاً جنبش دانشجويى نيست؛ اين بهكلّى يك چيز ديگر است؛ عكس آن است. مسأله مخالفت با امريكا را در قالبهاى بسيار كوچك و سست و بىبنيادِ جناحگرايى و امثال آن قرار دهند، براى اين كه اصل قضيه را از بين ببرند. اين نمىشود. اين از آفات جنبش دانشجويى است. پس، يكى از آفات جنبش دانشجويى همين است كه به آرمانها و آرمانگرايى پشت كنند. يا مثلاً وقتى كه مسأله عدالت اجتماعى در كشور مطرح مىشود، دانشجو بايد از اين مسأله حمايت كند. عدالت اجتماعى، آن چيزى است كه حتى كسانى كه اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعى را به دلايل سياسى و با انگيزههاى گوناگون كمرنگ كنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور شدند عدالت اجتماعى را مطرح كنند. در دنيا، غير از مستكبران و زورگويان و چپاولگران عالم، هيچ انسانى نيست كه به عدالت اجتماعى و شعار آن پشت كند. اين شعار در كشور مطرح مىشود؛ چه كسى بايد از اين شعار حمايت كند؟ چه كسى بايد بيشتر از همه درباره آن بينديشد؟ چه كسى بايد براى آن كار كند و درباره راههاى تأمين آن، تحقيق و بحث كند و ميزگرد بگذارد، غيردانشجويان؟ بايد توجّه داشت كه اين حركت دانشجويى و بيدارى دانشجويى، مطلقاً به سمت عكس جهتها نرود. پس، يكى از آفات اين جنبش، پشت كردن به آرمانها، فراموش كردن آرمانها و از ياد بردن آرمانهاست.
آفت سوم: سطحی شدن جنبش دانشجویی است
يكى ديگر از آفات مهمّ جنبش دانشجويى، سطحى شدن است. عزيزان من! از سطحىانديشى بهشدّت پرهيز كنيد. خصوصيت دانشجو، تعمّق و تدقيق است. هر حرفى را كه مىشنويد، رويش فكر و دقّت كنيد.
چرا در اسلام هست كه: «تفكّر ساعة خير من عبادة سبعين سنه»(2)؛ يك ساعت فكر كردن، ارزشش از عبادت سالها بيشتر است؛ بهخاطر اين كه اگر شما فكر كرديد، عبادتتان هم معنا پيدا مىكند؛ تلاش سازندگيتان هم معنا پيدا مىكند؛ مبارزهتان هم معنا پيدا مىكند؛ دوستتان را مىشناسيد، دشمنتان را هم مىشناسيد. شما فرض كنيد در يك جبهه جنگى آدمهايى پيدا شوند كه جبهه خودى را از جبهه دشمن تشخيص ندهند - حيران و سرگردان دور خودشان بچرخند - گاهى اينجا تير بزنند، گاهى آنجا تير بزنند؛ گاهى بالا تير بزنند، گاهى به خودشان تير بزنند! ببينيد فكر كه نباشد، آدم اينطورى مىشود.
عدّهاى مىخواهند در هاىوهوى فريادها و شعارها و رنگ و روغنها و رنگ و لعابهاى دروغين، مجموعه دانشجويى را به اين سمت بكشانند. اين براى جنبش و حركت دانشجويى خطر است. بايد فكر كرد. با فكر، انتخاب، انتخابِ درستى خواهد بود. اگر در انتخاب اشتباه هم بكند، چنانچه انسانِ اهل فكر باشد، با او راحتتر مىشود حرف زد. آن آدمى كه اهل فكر نيست، هرگونه انتخابى بكند، اگر اندك خطايى در آن باشد، نمىشود با او حرف زد و منطقى صحبت كرد؛ تسليم تعصّبها و ندانستنها و جهالتهاى خودش است؛ اما وقتى اهل فكر و دقّت بود، اگر خطايى هم اتّفاق افتاده باشد، يك نفر آدم خيرخواه مىتواند با او حرف بزند و بگويد به اين دليل، اين كار خطاست. نبايد سطحى بود. به هر شعارى، به هر حرف گرمى، به هر دهان گرمى و به هر نقلى، نمىشود اعتماد كرد؛ بايد فكر كرد. اساس قضايا فكر است. آن چيزى كه انتظار عمده از انسانهاى فرزانه و هوشمند است، اين است.
آفت چهارم: به دام احزاب و گروهها افتادن است
يكى ديگر از آفات، به دام احزاب و گروهها افتادن است؛ كه اين را قبلاً هم گفتم. مواظب باشيد، اختاپوس خطرناك احزاب و گروههاى مختلف به سراغتان نيايد و شما را به دام نيندازد. از آن مجموعه آزادانديش، اغلبِ خصوصيات مثبت را خواهند گرفت؛ كه اگر اين شد، آن وقت انسان در خدمت دشمنان انقلاب قرار مىگيرد و چيز خطرناكى مىشود و زندگى و سرمايه و آينده انسان حقيقتاً به باد مىرود و انسان دچار حسرت مىگردد. صحبت قدرى طولانى شد. من فقط در پايان اين بخش از صحبتم توصيه كنم كه شما عزيزان با نهجالبلاغه اُنس پيدا كنيد.
نهجالبلاغه، خيلى بيدار كننده و هوشيار كننده و خيلى قابل تدبّر است. در جلساتتان، با نهج البلاغه و كلمات اميرالمؤمنين صلواتاللَّهوسلامهعليه انس پيدا كنيد. اگر خداى متعال توفيق داد و يك قدم جلو رفتيد، آن وقت با صحيفه سجّاديه - كه علىالظاهر فقط كتاب دعاست؛ اما آن هم مثل نهجالبلاغه، كتاب درس و كتاب حكمت و كتاب عبرت و كتاب راهنماى زندگى سعادتمندانه انسان است - اُنس بگيريد. البته حرفِ نگفته و گفتنى بسيار است؛ منتها چون تا ظهر، وقت بسيارى باقى نمانده و مىخواهم به سؤالات پاسخ دهم، اين است كه اين بخش را تمام مىكنم.
**بيانات در ديدار دانشجویان دانشگاه صنعتى شريف
البته این کار تنها به حرکت های اجتماعی یا جنبش دانشجویی که مد نظر ماست محدود نمی شود بلکه در تمام مراحل حتی تک تک انسان ها لازم است بعد از مدتی با خود خلوت کنند و معیارها انسانیت و فلسفه وجودی خود را باخوانی کند.
نزدیک شدن به آذر ماه و روز دانشجو بهانه خوبی را فراهم می کند که جنبش دانشجویی که به تعبیر مقام معظم رهبری نماد بیداری دانشجویان است نگاهی دوباره به نقطه ای که ایستاده است بیاندازد و آن را با نقطه مطلوب مقایسه کند.
هر فردی که وارد دانشگاه می شود دغدغه های خاص خود را دارد دغدغه های شغلی و خانوادگی و ازدواج و مسکن و... .اما اینها دغدغه هایی است که هر فردی چه دانشجو باشد چه نباشد در طول زندگی با آن مواجه می شود اما آن مقوله اصلی که خاص دانشجویان است جنبش دانشجویی است، که تنها به محیط دانشگاه مربوط می شود و هر فرد تا وقتی رد این محیط قرار می گیرد دغدغه آن را دارد.
این پتانسیل بالا که در محیط دانشگاه وجود دارد اگر از آن به طور مناسبی استفاده شود می تواند این شور و دغدغه مندی حرکت انقلاب را تسری بخشد و باعث افزایش بیداری در جامعه شود و خود به تنهایی ملاک قضاوتی بر حرکت انقلاب باشد چرا که فراغت دانشجویان و حضور در محیط علمی این موقعیت را فراهم می کند که دانشجو بتواند چشم بیدار جامعه شود اما اگر از آن غفلت شود و به دست دزدان بیوفتد و از مسیر خارج شود خسارات جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت چرا که دشمن به راحتی می تواند بر موج احساسات و شور جوانی دانشجویان سوار شود.
اما شاخص های اصلی این جنبش چیست؟
6 شاخص و خصوصیت اصلی که رهبر انقلاب** به تشریح آنها برای دانشجویان می پردازند و دانستن این شاخص ها را لازمه "بیداری دانشجویی" در ایران می دانند به شرح زیر است.
*خصوصيت اوّل، آرمانگرايى در مقابل مصلحت گرايى است؛ عشق به آرمانها و مجذوب آرمانها شدن.
انسان وقتى كه در محيط تلاش و كار معمولى زندگى قرار مىگيرد، گاهى موانع جلوِ چشم او را مىگيرد؛ آرمانها را دور دست و غيرقابل دستيابى به انسان نشان مىدهد و اين خطر بزرگى است. گاهى آرمانها فراموش مىشوند. در محيط جوان، آرمانها محسوس، ملموس، زنده و قابل دسترسى و دستيابى است؛ لذا براى آنها تلاش مىشود. خودِ اين تلاش، تلاش مباركى مىشود.
*خصوصيت دوم، صدق و صفا و خلوص است. در حركت دانشجويى، كلك، تقلّب، حيله و شيوههاى غيرانسانىاى كه معمولاً در محيطهاى زندگىِ رايج به كار مىرود، كمرنگ است و يا بهطور طبيعى نيست.
در محيط معمولى زندگى، در محيط سياست، در محيط تجارت و در محيط بده بستانهاى اجتماعى، هر كس هر حرفى كه مىزند، مواظب است ببيند از اين حرف چه گيرش مىآيد و چه از دست مىدهد. حالا بسته به اين است كه چقدر زرنگ، چقدر پشت همانداز و چقدر عاقل باشد - يا در نقطه مقابلش قرار گرفته باشد - تا چيزى از دست بدهد، يا چيزى بهدست آورد.
اما در محيط حركت دانشجويى، نه؛ حرف را براى خوب بودنش، براى درست بودنش، براى جاذبه داشتنش براى خود و براى حقيقت، بيان و دنبال و تعقيب مىكنند. نمىخواهم تعميم دهم و بگويم كه هر نفر از آحاد دانشجو، هر تك تكى از اين حرفهايى كه مىزند، اينطور است؛ نه، اما اين رنگِ غالب است.
*خصوصيت سوم، آزادى و رهايى از وابستگيهاى گوناگونِ حزبى و سياسى و نژادى و امثال اينهاست.
در اين مجموعه حركت دانشجويى، انسان مىتواند اين خصوصيت را مشاهده كند كه اين هم يك شعبه از همان مصلحتگرايى است. غالباً در اينجا از تقيّداتى كه معمولاً مجموعههاى گوناگون سياسى و غيرسياسى براى افراد خودشان فراهم مىكنند، خبرى نيست و جوان حوصله اين قيد و بندها را ندارد.
لذا در گذشته پيش از انقلاب، احزابى بودند و كارهايى مىكردند؛ اما به دانشگاه كه مىرسيدند، ضابطه از دستشان در مىرفت! ممكن بود چهار نفر عضو هم يارگيرى مىكردند، اما نمىتوانستند انضباطهاى مورد نظر خودشان را - انضباطهاى حزبى خيلى شديد كه در احزاب دنيا معمول بود و هست - در محيط دانشجويى بهدرستى اعمال كنند؛ زيرا دانشجو بالاخره در جايى به اجتهاد مىرسد. آن زمانها حزب توده، حزب فعّالى بود؛ تشكيلات خيلى وسيعى هم داشت؛ با شورويها هم مرتبط بود و اصلاً براى آنها كار مىكرد؛ اما به دانشگاه كه مىرسيد، مجبور بود بسيارى از حقايق حزبى را از چشم دانشجو پنهان كند!
*چهارمين خصوصيتِ اين حركت، مبتنى بر اشخاص نبودن است.
يعنى اين حركت در دانشگاه صنعتى شريف هست، امروز هم هست، ده سال پيش هم بود، ده سال بعد هم هست؛ اما نه ده سال پيش شما بوديد، نه ده سال بعد شما اينجا هستيد. اين حركت هست، ولى مبتنى بر اشخاص نيست؛ متعلّق به فضا و مجموعه حاضر است.
*پنجمين خصوصيتِ بسيار مهمّش اين است كه در مقابل مظاهرى كه ازنظر فطرت انسانى زشت است - مثل ظلم، زورگويى، تبعيض، بىعدالتى، تقلّب، دورويى و نفاق - حسّاسيت منفى دارد و آن را دفع مىكند.
يك وقت در اوّل انقلاب، همين گروه منافقين، با استفاده از فرصت انقلاب توانست در ميان جوانان و دانشجويان نفوذى پيدا كند؛ اما وقتى معلوم شد كه اعضاى اين گروه، منافقند، غالباً روى برگرداندند. چرا به آنها منافق مىگفتند؟ چون ادّعايشان اين بود كه براساس ايدئولوژى دين تشكيلات دارند، تلاش مىكنند و آينده معيّن مىكنند؛ اما در عمل معلوم مىشد كه نه، از ايدئولوژى دين هيچ خبرى نيست؛ تفكّرات، تفكّرات التقاطى ماركسيستى است؛ آن هم نه ماركسيستىِ يك دست؛ التقاطى، مخلوط و آشفته؛ و در عمل خارجى و فعّاليت و مبارزات هم آن چيزى كه حاكم بر بيشترين فعّاليتهاى آنهاست، قدرتطلبى است.
تلاش براى اين كه به قدرت دست پيدا كنند؛ قدرتى كه در پديد آمدنش نقش زيادى نداشتند؛ بلكه بهعنوان يك مجموعه اصلاً نقش نداشتند؛ هرچند ممكن بود افرادى از آنها هم در خلال ملت نقش داشته باشند. لذا چون نفاق آنها معلوم شد - معلوم شد كه ظاهرشان با باطنشان؛ حرفشان با دلشان؛ ادّعايشان با آنچه كه حقيقتاً آن را دنبال مىكنند، يكى نيست - مجموعه جوانِ دانشجويى از اينها اعراض كرد و روى برگرداند.
*ششمين خصوصيت اين حركت دانشجويى و اين پديده ذاتى محيط دانشگاهها اين است كه بر اين حركت، فقط احساسات حكومت نمىكند؛ بلكه ضمن اين كه احساسات هست، منطق و تفكّر و بينش و تحصيل و ميل به فهميدن و تدقيق هم در آن وجود دارد.
البته شدّت و ضعف دارد؛ گاهى كم و گاهى زياد. از نظر ما، اينها خصوصياتى است كه در اين مجموعه موسوم به حركت دانشجويى، يا بيدارى دانشجويى وجود دارد. البته كسانى كه اهل تحليل و تدقيقهاى اينطورى هستند، بگردند و خصوصيات ديگرى هم پيدا كنند؛ كه حتماً هم وجود دارد و من حالا نمىخواهم آنطورى بحث كنم.
اما در کنار این مسائل آفاتی هم این جنبش بیدار دانشجویی را تهدید می کند که همه دانشجویان باید به شدت مراقب این آفات باشند چرا که گرفتار شدن به آن می تواند کشور را دچار بحران اساسی کند چرا که دشمن به شدت به تحولات جنبش دانشجویی و حرکات آن حساس است و رصد می کند تا ببیند موقعیت مناسب کی دست می دهد تا بتواند از این پتانسیل آماده در جهت اهداف خود استفاده کند.
چنان چه تا به امروز هم این قبیل طمع ها کم نبوده است در جریان 18 تیر 78 شاهد بودیم که چطور توانستند بر موج احساسات سوار شوند و قصد داشتند بحران جبران ناپذیری را برای کشور ایجاد کنند.
مقام معظم رهبری به طور دسته بندی شده به بیان این آفات می پردازد در قبال آن ها هشدار می دهد:
آفت اول: طمع مجموعه های ناباب
يكى از آفات حركت دانشجويى اين است كه عناصر و مجموعههاى ناباب به آن طمع بورزند و بخواهند از آن سوءاستفاده كنند. در دورهاى - كه ما هم در آن دوره، خودمان از نزديك شاهد و واقف به كارهاى اينها بوديم - بعضيها بودند كه دلشان مىخواست سربهتن جنبش دانشجويى نباشد! هرجا كه حركت جوانان، بخصوص دانشجويان بود، اينها رويشان را درهم مىكشيدند و طاقت نداشتند! اينها وقتى ببينند كه ميدانى هست و بالاخره دانشجو و نسل جوان در كشور حرف مىزند و تعيين كننده است، بنا مىكنند اوّل سينهخيز، بعد يواشيواش نيم خيز، بعد هم يواشيواش با گردن افراشته مىآيند كه بله، ما هم هستيم! اگر مجموعههاى سياسىِ قدرت طلبِ بدنيّتِ بددلِ بدسابقه، طرف حركت دانشجويى آمدند و خودشان را به آن چسباندند و بر آن دست گذاشتند، اين مىشود آفت.
گاهى از همين تجمّعها و تشكّلهاى دانشجويى كه پيش من مىآيند، به آنها صريحاً گفتهام كه آن مجموعههاى خطرناك چه كسانى هستند. چون اين صحبت ممكن است پخش شود، در اين جا پيش شما اسم نمىآورم؛ اما براى آنها اسم هم آوردهام.
مواقعى هست كه يك انسان بد و يك نيّت ناپاك مىخواهد از يك نيّت خوب، از يك انسان خوب، از يك حركتِ خوب سوءاستفاده كند كه انسان دلش مىسوزد و اگر بتواند، حاضر نيست چنين چيزى اتفّاق بيفتد. اينجا هم از همان قبيل است. دانشجويان بايد مواظب باشند. نمىشود بگوييم كسانى مواظب دانشجويان باشند؛ اين نقض غرض خواهد شد. خودِ دانشجويان بايد مواظب باشند كه انسانهاى بد نيّت، تجمّعهاى بد نيّت، تشكيلاتهاى بد نيّت، مجموعههاى بد نيّت و بد سابقه و بد نام، نزديك نشوند. اگر هم مىخواهند كار خيرى بكنند، بروند خودشان كار خير بكنند؛ به مجموعه دانشجويى كارى نداشته باشند.
آفت دوم:دور شدن از آرمان هاست
يكى ديگر از آفات جنبش دانشجويى دور شدن از آرمانهاست. عزيزان من! ببينيد؛ سالها قبل از انقلاب، يك واقعه جنايتآميز در روز شانزده آذر اتّفاق افتاد. از اوّلِ انقلاب، مىشد كارى كنند كه شانزده آذر اصلاً فراموش شود؛ چون آنقدر ما حوادث داشتيم! اما نه، مسؤولان كشور و علاقهمندان به مسائل كشور، مايلند خاطره اين روز زنده بماند. چرا؟ چون آن روز بهخاطر سخن حقّى، اتّفاقى در دانشگاه افتاد كه بعدها جبهه دژخيمان بهخاطر همان هدفى كه جوانان داشتند - و هدف والايى هم بود - با آنها مقابله كردند و به كشته شدن سه نفر انجاميد.
مسأله آن روز چه بود؟ ضدّيت با امريكا. چه زمانى؟ آن زمان كه سياست امريكا و دولت امريكا و رژيم امريكا و عناصر اطّلاعاتى و نظامى امريكا، در تمام شؤون اين كشور حاكم بودند. در اين كشور، چه آشكار و چه پنهان، همه چيز در دست امريكاييها بود.
امروز كه شما مىبينيد امريكاييها از اين كه ايران اسلامى به طرفشان نمىرود، زنجير مىجوند، به ياد آن روز است؛ چون اين جا جايى بود كه اينها مىايستادند و از اين جا به همه منطقه - كشورهاى عربى و تركيه و ... - فخر و آقايى مىفروختند و اعمال نفوذ مىكردند؛ چون اينجا را مال خودشان مىدانستند!
...در چنين شرايطى، حالا يك عدّه بيايند بهعنوان دانشجو، نقطه مقابل حركت شانزده آذر را عَلَم كنند؛ يعنى گرايش به امريكا تحت عناوين بسيار پوچ و سست و غيرمنطقى و غيرمستدل.
اين پشت كردن به جنبش دانشجويى است؛ اين اصلاً جنبش دانشجويى نيست؛ اين بهكلّى يك چيز ديگر است؛ عكس آن است. مسأله مخالفت با امريكا را در قالبهاى بسيار كوچك و سست و بىبنيادِ جناحگرايى و امثال آن قرار دهند، براى اين كه اصل قضيه را از بين ببرند. اين نمىشود. اين از آفات جنبش دانشجويى است. پس، يكى از آفات جنبش دانشجويى همين است كه به آرمانها و آرمانگرايى پشت كنند. يا مثلاً وقتى كه مسأله عدالت اجتماعى در كشور مطرح مىشود، دانشجو بايد از اين مسأله حمايت كند. عدالت اجتماعى، آن چيزى است كه حتى كسانى كه اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعى را به دلايل سياسى و با انگيزههاى گوناگون كمرنگ كنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور شدند عدالت اجتماعى را مطرح كنند. در دنيا، غير از مستكبران و زورگويان و چپاولگران عالم، هيچ انسانى نيست كه به عدالت اجتماعى و شعار آن پشت كند. اين شعار در كشور مطرح مىشود؛ چه كسى بايد از اين شعار حمايت كند؟ چه كسى بايد بيشتر از همه درباره آن بينديشد؟ چه كسى بايد براى آن كار كند و درباره راههاى تأمين آن، تحقيق و بحث كند و ميزگرد بگذارد، غيردانشجويان؟ بايد توجّه داشت كه اين حركت دانشجويى و بيدارى دانشجويى، مطلقاً به سمت عكس جهتها نرود. پس، يكى از آفات اين جنبش، پشت كردن به آرمانها، فراموش كردن آرمانها و از ياد بردن آرمانهاست.
آفت سوم: سطحی شدن جنبش دانشجویی است
يكى ديگر از آفات مهمّ جنبش دانشجويى، سطحى شدن است. عزيزان من! از سطحىانديشى بهشدّت پرهيز كنيد. خصوصيت دانشجو، تعمّق و تدقيق است. هر حرفى را كه مىشنويد، رويش فكر و دقّت كنيد.
چرا در اسلام هست كه: «تفكّر ساعة خير من عبادة سبعين سنه»(2)؛ يك ساعت فكر كردن، ارزشش از عبادت سالها بيشتر است؛ بهخاطر اين كه اگر شما فكر كرديد، عبادتتان هم معنا پيدا مىكند؛ تلاش سازندگيتان هم معنا پيدا مىكند؛ مبارزهتان هم معنا پيدا مىكند؛ دوستتان را مىشناسيد، دشمنتان را هم مىشناسيد. شما فرض كنيد در يك جبهه جنگى آدمهايى پيدا شوند كه جبهه خودى را از جبهه دشمن تشخيص ندهند - حيران و سرگردان دور خودشان بچرخند - گاهى اينجا تير بزنند، گاهى آنجا تير بزنند؛ گاهى بالا تير بزنند، گاهى به خودشان تير بزنند! ببينيد فكر كه نباشد، آدم اينطورى مىشود.
عدّهاى مىخواهند در هاىوهوى فريادها و شعارها و رنگ و روغنها و رنگ و لعابهاى دروغين، مجموعه دانشجويى را به اين سمت بكشانند. اين براى جنبش و حركت دانشجويى خطر است. بايد فكر كرد. با فكر، انتخاب، انتخابِ درستى خواهد بود. اگر در انتخاب اشتباه هم بكند، چنانچه انسانِ اهل فكر باشد، با او راحتتر مىشود حرف زد. آن آدمى كه اهل فكر نيست، هرگونه انتخابى بكند، اگر اندك خطايى در آن باشد، نمىشود با او حرف زد و منطقى صحبت كرد؛ تسليم تعصّبها و ندانستنها و جهالتهاى خودش است؛ اما وقتى اهل فكر و دقّت بود، اگر خطايى هم اتّفاق افتاده باشد، يك نفر آدم خيرخواه مىتواند با او حرف بزند و بگويد به اين دليل، اين كار خطاست. نبايد سطحى بود. به هر شعارى، به هر حرف گرمى، به هر دهان گرمى و به هر نقلى، نمىشود اعتماد كرد؛ بايد فكر كرد. اساس قضايا فكر است. آن چيزى كه انتظار عمده از انسانهاى فرزانه و هوشمند است، اين است.
آفت چهارم: به دام احزاب و گروهها افتادن است
يكى ديگر از آفات، به دام احزاب و گروهها افتادن است؛ كه اين را قبلاً هم گفتم. مواظب باشيد، اختاپوس خطرناك احزاب و گروههاى مختلف به سراغتان نيايد و شما را به دام نيندازد. از آن مجموعه آزادانديش، اغلبِ خصوصيات مثبت را خواهند گرفت؛ كه اگر اين شد، آن وقت انسان در خدمت دشمنان انقلاب قرار مىگيرد و چيز خطرناكى مىشود و زندگى و سرمايه و آينده انسان حقيقتاً به باد مىرود و انسان دچار حسرت مىگردد. صحبت قدرى طولانى شد. من فقط در پايان اين بخش از صحبتم توصيه كنم كه شما عزيزان با نهجالبلاغه اُنس پيدا كنيد.
نهجالبلاغه، خيلى بيدار كننده و هوشيار كننده و خيلى قابل تدبّر است. در جلساتتان، با نهج البلاغه و كلمات اميرالمؤمنين صلواتاللَّهوسلامهعليه انس پيدا كنيد. اگر خداى متعال توفيق داد و يك قدم جلو رفتيد، آن وقت با صحيفه سجّاديه - كه علىالظاهر فقط كتاب دعاست؛ اما آن هم مثل نهجالبلاغه، كتاب درس و كتاب حكمت و كتاب عبرت و كتاب راهنماى زندگى سعادتمندانه انسان است - اُنس بگيريد. البته حرفِ نگفته و گفتنى بسيار است؛ منتها چون تا ظهر، وقت بسيارى باقى نمانده و مىخواهم به سؤالات پاسخ دهم، اين است كه اين بخش را تمام مىكنم.
منبع: خبرنامه دانشجویان
ارسال نظر
اخبار برگزیده