وصیتنامه شهید «رحیم تودهکشت»
هر روز عمرمان میگذرد ولی کاری نکردیم، پس در خودمان یک انقلابی انجام دهیم و از هر گناهی پاک و پاکیزه کنیم.
گروه فرهنگی «تیتر یک»؛ شهید «رحیم تودهکشت» فرزند ابراهیم ۲۱ آذرماه ۱۳۴۹ در یک خانواده مذهبی در روستای مهدیآباد از توابع شهرستان ساوجبلاغ، شهر جدید هشتگرد در استان البرز چشم به جهان گشود.
دوران کودکی را در کانون پر مهر و محبت خانواده گذرانید.
در هفت سالگی روانه مدرسه شد و تا پایان مقطع ابتدایی در مدرسه آیتالله طالقانی نظرآباد به تحصیل خود ادامه داد؛ با اینکه طالب علم بود، اما چون دلش طاقت نمیآورد راهی جبهه شد و تا دوم راهنمایی در جبهه به تحصیلش ادامه داد.
شهید تودهکشت بارها به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد.
اولینبار از شهرستان قزوین، بار دیگر از شهرستان کرج و بار سوم از سپاه پاسداران شهرستان ساوجبلاغ به عنوان پاسدار افتخاری به غرب کشور اعزام شد و مسئولیت اطلاعات گردان حمزه سیدالشهدا در استان کردستان سقز را عهدهدار شد.
شهید در انجام این مأموریت حساس و خطرناک بارها برای استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی جانفشانی و ایثار کرد تا گردان کاملاً اطلاعات دقیق و صحیح دریافت کند، و اینکه سلامت همرزمانش به خطر نیفتد.
وی نهایتاً در تاریخ دهم مردادماه ۱۳۶۸ در ۱۹ سالگی طی درگیری با اشرار در قرارگاه حمزه سیدالشهدا به فیض شهادت نائل آمد.
ویژگیهای شهید از زبان خانواده
در نمازهای جماعت و جمعه به طور فعال شرکت میکرد؛ یک بسیجی مخلص پیرو خط رهبری بود و در زمینه خطاطی و شعارنویسی فعالیت داشت.
فردی بسیار مهربان و دلسوز بود؛ دستگیری از فقرا و تهیدستان را هیچوقت فراموش نمیکرد و در حل مشکلات وابستگان و خانواده نقش بسزایی داشت.
ویژگیهای شهید از زبان همرزمانش
مسئول اطلاعات گردان بود؛ هیچوقت بین افراد فرق نمیگذاشت و خود را از همه کوچکتر میدانست.
نظر این شهید این طور بود که بین مسئول و دیگران فرق نیست، برای دفاع از اسلام و ناموس هممیهنان خود در برابر دشمن باید ایستادگی کنیم.
وصیتنامه شهید
به نام آنکه همه چیز از اوست و از اوییم و راهی نیست جز به او پیوستن و ملحق شدن، پس به سوی او میشتابم تا رستگار شوم و «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان را لبیک میگویم.
خداوندا، مرا قبول کن بدون آزمایش، زیرا در توانم هیچ نیست؛ از من مپرس که چه آوردی که سخت خجالتزدهام، چون که در کولهبارم به جز گناه چیزی ندارم «قاتلو فی سبیل الله و اعلموا ان الله سمیع علیم.»
از کجا سخنم را شروع کنم؟ از دنیایی که ما را به گمراهی و نیستی میبرد؟ زندگی در دنیا زودگذر است، اما در دنیای دیگر دائم است.
هر روز عمرمان میگذرد ولی کاری نکردیم، پس در خودمان یک انقلابی انجام دهیم و از هر گناهی پاک و پاکیزه کنیم که یک راه بزرگی است که آن جهاد در راه خداست.
من یک آرزو داشتم که لااقل در راه اسلام و قرآن شهید شوم و از صراط مستقیم به راحتی عبور کنم و به نزد ائمه (ع) بروم به امید آنکه خداوند مرا جزو شهدای واقعی در راه خویش قرار دهد.
چند جملهای برای بازماندگان و دوستان مینویسم و خون ناقابل مرا که در طول عمرم بسیار گناه کردهام بپذیرد.
از شما پدر و مادرم که اینگونه مرا پرورش دادید تا در راه خدا جهاد کنم و جان ناقابلم را در راه خدا علیاکبرگونه بدهم بسیار متشکرم و امیدوارم که خداوند به شما صبر و اجر بدهد و شما را جزو صالحان در راه خویش قرار دهد و امیدوارم که مرا ببخشید نتوانستم دین خودم را نسبت به شما ادا کنم و از شما تقاضا میکنم که از همه دوستان و آشنایان بخواهید که مرا ببخشند و حلالم کنند.
پدر و مادرم، دوستان و آشنایانم، همواره پیرو خط امام (ره) باشید.
خداوندا، گناهان مرا ببخش و مرا در صف شهدای کربلا قرار ده.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته؛ برادر کوچک شما رحیم تودهکشت
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای خبر/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده