حربه حسرت و عشق بی مثال در نگاه یک مرد/ کتابی که مخاطب را میخکوب می کند
به گزارش گروه فرهنگی "تیتریک"؛حمیده علیزاده منتقد در نقد کتاب « فراتر از بودن » اثری از کریستین بوبن در یادداشتی اختصاصی برای "تیتریک" نوشت : کتاب فراتر از بودن نوشته کریستین بوبن که در سال 1379 در انتشارات ماه ریز به چاپ رسیده است این اثردر 138 صفحه گردآوری و توسط نگار صدقی ترجمه شده است .فراتز از بودن چندین بار و توسط ناشران مختلف چاپ و دیگر مترجمان آن را ترجمه کرده اند .
کریستین بوبن در24 آوریل 1951 در فرانسه متولد شد .او یکی از پرکارترین نویسندگان فرانسوی است .از آثار او می توان به «بخش پنهان » ،« انسان شوم »، «غیر منتظره » ، « نامه های طلایی» ،« دست فروش » و...اشاره کرد. بوبن در ایران با ترجمه کتاب غیر منتظره به شهرت رسید .
نویسنده درباره زنی با نام ژیسلن می نویسد و با دقت و ظرافت تمام و استفاده از کلمات شاعرانه و عاشقانه تمامی رفتار ها و خصوصیات او را توصیف و به رشته تحریر در می آورد .او مخاطب را همواره با خود همراه کرده و او را به دنبال کردن داستانش وا می دارد. این کتاب از عشق مردی به همسرش می گوید و تمامی حسرت های او را پس از مرگ همسر بازگو می کند . عشق ژیسلن به سه فرزندش ، مادر بودن او و چیزی فراتر از مادر بودن او را توصیف می کند .
کریستین بوبن بیش از اینکه به کلمات اهمیت دهد به لحن و آوای آن کلام می پردازد ؛او اندیشه های خود را از زندگی عاشقانه اش و از عشقش به زندگی می نویسد .
بخشی از کتاب :
برای آن که کمی ،حتی شده کمی زندگی کرد ،دو تولد لازم است تولد جسم و سپس تولد روح . هر دو تولد مانند کنده شدن هستند . تولد اول بدن را به این دنیا می افکند و تولد دوم روح را به آسمان می فرستد .تولد دوم من زمانی بود که تو را دیدم .
شیوه ی نوشتاری بوبن به صورت معنا گرایانه بوده زیرا که نگاهش به سمت موضوعات عرفانی است و جملاتش آهنگین و شاعرانه به نظر می رسد .که همین خواننده را به سمت خودش می کشاند .
نویسنده از زبان مردی به روایت داستان خود می پردازد که همسرش را به صورت ناگهانی در اثر سکته مغزی از دست داده است و تمامی کمبود ها و خلاءهای پس از او را بیان می کند . درباره وقت هایی که باهم گذرانده بودند ، درباره خرید هایی که در مراکز تجاری انجام داده بودند درباره جاهایی که با هم رفته بودند همه این ها زمانی خیلی عادی و معمولی بود ولی حالا در حسرت یک لحظه آنها می گذرد . مردی که تولد دوباره خود را لحظه دیدن او تلقی می کند . مردی که اگر می خواست همسرش را در یک کلمه توصیف کند او را« دوست داشتنی » می خواند . از نظر او ژیسلن یک مادر بی نقص است ؛ مادری که تمام عشقش را بدون حسابگری و بی آنکه توقعی داشته باشد می بخشد . مادری که فقط به فکر فرزندانش نیست و فراموش نمی کند که در عین مادر بودن ، به همان اندازه ،همسر ، معشوق و فرزند هم هست . از نظر او ژیسلن بهترین مادری است که تمام وجودش را بخشید و رفت .
بخشی از این کتاب : به زودی تقویم ها را عوض خواهیم کرد . به زودی دروازه های 1995 بر تو بسته خواهد شد. ولی مهم نیست. من هرگز در زمان زندگی نکردم. به نظرم هیچ کس، هیچ گاه ، در زمان زندگی نکرده است. در خلاء چرا، در فقدان چرا، ولی در زمان نه. ما در خلاء ای زندگی می کنیم که با واقعه ای آغاز گشته است ؛از واقعه ای به واقعه ای دیگر می رسیم و گاهی سال ها زمان لازم تا واقعه ای ، به دنبال واقعه ای دیگر رخ دهد . و بین این دو واقعه : خلاء البته نه خلاء کامل : گاهی وقت ها روشنایی زیبای یک چهره، یک کلام ، یک ژست ما را در بر می گیرد. من چهره ها را بی نهایت دوست دارم . حرفه اصلی من ، تماشا چهره هاست . تماشا کردن عین در حاشیه بودن ، آدم وقتی درون چیزی است نمی تواند آن را ببیند و در این زندگی آدم فقط می تواند در حاشیه بماند .
هیچ وقت نمی توان به طور کامل درون زندگی بود .این زندگی مانند مرگ ، برای قلبی که به ما اهدا می کند خیلی تنگ است .درون ما همیشه کسی هست ، که نیست . کسی که نگاه می کند و خاموش می ماند . کسی که برای او کم ، خیلی کم واقعه ای رخ می دهد .
انتهای پیام/ م