حجتالاسلام «مظاهریسیف»/ تبیین بیانات رهبری در جمع مردم خراسان شمالی(3)؛
ضرورت صیانت از جوانان در برابر عرفانهای کاذب
گروه فرق ضاله«تیتر یک»/آمادگی و شفافیت در کنار یک سری بی تجربگیها سبب میشود که جوانان به سادگی جذب یک جریان مدعی معنویت شوند. از این رو فشار تبلیغاتی دشمن بر روی جوانان بیشتر است و آنها برنامههای تبلیغاتی خود را در دانشگاهها بسیار گسترش دادهاند که این مسأله طبق فرمایشات رهبری از آسیبهای فلج کننده به شمار میآید.
بشر از آغاز خلقت همیشه به دنبال حقیقت بوده و هست، اما عواملی سبب شده است تا این حس حقیقتجویی در طول تاریخ اسیر دامها و انحرافات فراوانی شود. متأسفانه در سالهای اخیر شاهد فعالیت گستردهی عرفانهای کاذب در محیطهای جوان و دانشگاهی هستیم. در حقیقت دشمنان با درک آمادگی روحی جوانان و با استفاده از حس حقیقتجویی آنها به دنبال به انحراف کشیدن جوانان و رسیدن به اهداف خود میباشد. افزایش تبلیغات دشمن نشان از اهمیت موضوع و کمکاری مسئولین و غفلت مردم دارد که ضرورت آگاهیبخشی به مردم از طرق مختلف به خصوص نظام آموزشی را بیش از پیش نمایان میسازد.
مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیرشان با درک این ضرورت فرمودند: «در محیطهاى جوان، مراقب این عرفانهاى کاذب هم باشید؛ اینها هم به خصوص در دانشگاهها رخنه میکنند. یکى از برنامهها این است که عرفانهاى کاذب را در داخل دانشگاهها رخنه دهند. این هم یکى از آن چیزهاى فلجکننده است.»
«حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهریسیف» مسئول مؤسسهی علمی و فرهنگی بهداشت معنوی میباشد. این مؤسسه در طول چند سال گذشته به طور متمرکز به آموزش و تربیت محققان و مبلغانی در رابطه با عرفانهای کاذب مشغول بوده است. سایت تحلیلی برهان سراغ ایشان رفت تا از تجربیات ایشان در زمینهی آسیبشناسی عرفانهای کاذب استفاده کند. گروه فرق ضاله «تیتر یک» خواندن این گفتگو را پیشنهاد می کند:
رهبری در فرمایشات اخیرشان بر لزوم مراقبت از جوانان در مقابل عرفانهای کاذب تأکید کردند. به نظر شما، چگونه و با چه روشهایی میتوان از جوانان در مقابل این عرفانها مراقبت کرد؟
من ابتدا مقدمهای در مورد مفهومی که در کلمات رهبری آمده است عرض کنم. آن مفهومی که در ادبیات ایشان استفاده شده است که باید از جوانان در برابر عرفانهای کاذب مراقبت کنیم میتواند چند مفهوم داشته باشد. یک مفهومش این است که عدهای به عنوان مربیان یا اساتید دانشگاهها یا معلمین در دبیرستانها باید برای دانشآموز یا دانشجو یک نقش قَیمانهای داشته باشند و تصمیم بگیرند که دانشجو چه چیزی به گوشش برسد و چه چیزی نرسد، اما منظور ایشان تنها مراقبت به این معنا نیست.
یک مفهوم دیگری از مراقبت میتواند وجود داشته باشد و آن هم آگاهیبخشی به معنای واقعی به وسیلهی تربیت و پرورش فکری و معنوی است؛ به طوری که یک جوان خودش بتواند مستقلاً با آگاهی کامل و اشراف کافی در رابطه با معنویتهای حقیقی یا کاذب یا عرفانهای حقیقی و کاذب به تشخیص و تصمیم درست برسد.
در واقع مفهوم مراقبت ممکن است یک مفهوم قَیمانه یا یک مفهوم تربیتی تلقی شود. برداشت من از تعاریف رهبری و از کلمات و فرمایشات ایشان مراقبت به مفهوم تربیتیاش است، نه به مفهوم قیمانهاش.
خصوصیات بارز عرفانهای کاذب چیست و چه تفاوتی با عرفانهای حقیقی دارند؟
تفاوتها زیاد است. من روی چند تفاوت کلیدی و اصلی بحث میکنم که غالباً میتوان آنها را در مصادیق مختلف ردیابی کرد و مثل یک شاخص سنجید و از این طریق بین عرفانهای حقیقی و کاذب تفاوت گذاشت.
چیزی که اول از همه به نظر میرسد میتواند شاخص و معیاری برای تمایز میان عرفان حقیقی و عرفان کاذب باشد این است که در عرفان حقیقی اصول اخلاقی به طور کلی رعایت میشود، نه بخشی از اخلاق. به طور کلی، آن ارزشها و اصول اخلاقی که وجدان انسان به آنها شهادت میدهد مورد توجه هستند. بسیاری از این عرفانهای کاذب ممکن است بر عشق و محبت و احترام متقابل بین انسانها و بهبود روابط بین آنها تأکید کنند، اما گاهی اوقات مفهوم صداقت از بین میرود یا مفهوم حیا یا عفاف ممکن است کمرنگ شود.
به هر حال، بخشی از ارزشهای اخلاقی مورد تأکید عرفانهای کاذب هست و بخشی از آنها نیست. این کاستی و گزینشی برخورد کردن با ارزشها و وجدان اخلاقی یکی از تمایزهایی است که ما میتوانیم بین عرفان حقیقی و عرفان کاذب قائل شویم. عرفان حقیقی تمام ارزشهای اخلاقی را میپذیرد. ترویج صداقت، محبت، احترام به انسانها، کرامت بشری، تقوا، عفت و پاکدامنی و جلوگیری از هوسرانیهای افسارگسیخته و بیموالاتی از جمله مسائل اخلاقی هستند که در عرفان حقیقی بر آنها تأکید میشود، اما در عرفانهای کاذب به طور گزینشی با اینها برخورد میشود؛ بعضی از آنها را میپذیرند و بعضی را کنار میگذارند یا انکار میکنند یا به هر حال به نوعی آنها را تفسیر و توجیه میکنند.
بنابراین ما در عرفانهای کاذب شاهد این مسئله هستیم که تمام اصول اخلاق و ارزشهایی که وجدان اخلاقی آنها را تأیید میکند مطرح نمیشوند و این عرفانها به نوعی از کنار بعضی از آنها میگذرند، اما در اخلاقی که ما در عرفان حقیقی داریم میبینیم که منظومهی ارزشهای اخلاقی به طور کامل مورد استفاده، توجه و تأکید قرار میگیرد. این یک تمایز مهم است.
ترویج صداقت، محبت، احترام به انسانها، کرامت بشری، تقوا، عفت و پاکدامنی و جلوگیری از هوسرانیهای افسارگسیخته و بیموالاتی از جمله مسائل اخلاقی هستند که در عرفان حقیقی بر آنها تأکید میشود، اما در عرفانهای کاذب به طور گزینشی با اینها برخورد میشود؛ بعضی از آنها را میپذیرند و بعضی را کنار میگذارند یا انکار میکنند یا به هر حال به نوعی آنها را تفسیر و توجیه میکنند.
تمایز بعدی در رابطه با عقل است. استفاده از عقل در مباحث معنوی و رشد معنوی انسان بسیار مهم است. عقل یک حجت درونی است، یک پیامبر درونی و یک ندای درونی است که ما را هدایت و راهنمایی میکند. درست است که انسان بعد از اینکه به رشد عرفانی رسید ممکن است ادراکاتی پیدا کند که عقل به سادگی نتواند آنها را درک کند، اما هیچ وقت عرفان در تعارض با عقل قرار نمیگیرد.
ما بین عقل و عرفان تعارض نداریم، بلکه ممکن است یک افقی فراتر از افق عقل وجود داشته باشد، اما در عرفانهای کاذب به وضوح تعارض بین عقل و عرفان را میبینیم؛ یعنی بحثهایی مطرح میشود که عقل به جهت خلاف بودنش متوجه اشکالاتی در آنها میشود و در مقابل آن مبحثی که به عنوان عرفان مطرح میشود میایستد و آن را رد میکند و این تعارض بین عقل و مباحثی که ادعا میشود عرفانی هستند در عرفانهای کاذب به وجود میآید.
بنابراین، گذشته از معیارهای اخلاقی، ما معیار عقل را هم در این بین داریم. یک سری مسائل دیگری هم اینجا وجود دارد، مثل اینکه در عرفانهای کاذب افرادی پیدا میشوند که خیلی برجسته میشوند، دعوت به شخص به وجود میآید و یک شخصی بزرگ میشود و بقیه را به خودش دعوت میکند و مریدان و اطرافیان هم دیگران را به سوی آن فرد دعوت میکنند. در واقع در عرفانهای کاذب یک حالت فردمحوری به وجود میآید که از روح توحید و محو الهی شدن فاصله میگیرد و این هم میتواند به عنوان معیار دیگری پیش روی ما قرار داشته باشد.
در واقع ما در عرفانهای حقیقی دعوت به اشخاص نداریم، دعوت به خدا داریم، دعوت به ارزشهای متعالی معنوی داریم، ولی در عرفانهای کاذب دعوت به شخص مطرح میشود. تا جایی که حتی ممکن است این اشخاص ادعا کنند که به آنها الهاماتی هم میشود و ادعای نبوت و گاهی حتی ادعاهای بالاتر از این هم ممکن است از سمت این افراد مطرح شود.
وقتی میبینند که اطرافشان مریدان شیفتهای وجود دارند و تعدادشان رو به افزایش است، سطح ادعاهای آنها ممکن است بالاتر برود و شامل موارد غیرقابل قبولتری هم بشود که البته ممکن است از طرف مریدان همهی آن موارد پذیرفته هم شود. اینها یک سری از معیارهایی است که میتوانیم در رابطه با تمایز بین عرفانهای حقیقی و عرفانهای کاذب به آنها توجه داشته باشیم.
دلیل جذب جوانها به سمت عرفانهای کاذب چیست؟ و چرا مانور و تبلیغات سران این عرفانها بیشتر روی جوانان است؟
اینکه چرا مانور و تبلیغات انجامشده از سوی این فرقهها بیشتر مربوط به جوانان است به خاطر این است که جوانها بیشتر در جستوجوی هویت هستند، زیرا هویت تثبیتشدهای ندارند و این وضعیت برایشان وجود دارد و به راحتی ممکن است عضو گروههای سیاسی یا گروههای مختلف دیگر شوند.
در واقع جوان در جستوجوی هویت خود میخواهد خود را متعلق به یک مجموعه یا گروه بداند و این جستوجوی هویت برای جوان او را مستعد میکند که وقتی از سوی مجموعهای دعوت میشود، به سمت آن گرایش پیدا کند. همچنین جوانها از نظر معنوی آمادهتر هستند، فطرتشان دستنخوردهتر است. یک جوان 18ساله، 20ساله یا 25ساله خیلی صافتر از یک انسان 30ساله یا 40ساله است. ممکن است این فرد 30 یا 40 سال را با غفلت زیاد گذرانده باشد. البته اگر فردی 30 یا 40 سال با ذکر و یاد خدا پیش رفته باشد، قاعدتاً شفافیتش خیلی بیشتر از یک جوان خواهد بود. بنابراین این آمادگی و شفافیت و زلالی، در کنار یک سری بیتجربگیها، باعث میشود که یک جوان به سادگی جذب یک جریان مدعی معنویت شود.
من میخواهم روی این موضوع تأکید کنم که در واقع گرایش به عرفانهای کاذب به طور کلی در بین قشر جوان و خانمها زیادتر است، زیرا فشار تبلیغاتی دشمن بر روی خانمها بسیار زیاد است و توفیق آنها در بین خانمها زیاد است و یکی از علتهایش همین موضوع است که خانمها نسبت به آقایان از نظر روحی و معنوی از لطافت بیشتری برخوردار هستند و آمادگیهای معنویشان بیشتر است. آنها، با توجه به این ویژگی و برخورداری، هم در جهت معنویت حقیقی، مستعدتر هستند و هم در جهت معنویتها و عرفانهای کاذب.
این هم موضوعی است که باید به آن توجه ویژهای داشته باشیم، زیرا فشار تبلیغاتی که وجود دارد فقط روی جوانها نیست و در حال حاضر، برنامهها و شعارهای ویژهای برای جذب خانمها در عرفانهای کاذب وجود دارد، اما در رابطه با اینکه چرا آنها بیشتر روی جوانها کار میکنند، از همه مهمتر این است که ما متأسفانه در نظام آموزشیمان، چه در دورهای که یک کودک، نوجوان و جوان تحت برنامههای آموزش و پرورش رشد میکند و چه آن زمان که تحت برنامههای وزارت علوم و فناوری در دانشگاه مشغول تحصیل میشود، برنامهای برای رشد معنوی آنها نداریم. در واقع از نظر آیکیو یا هوششناختی خیلی روی افراد کار میشود، اما از جهت هوش معنوی که امروزه به اسم اسکیو مورد توجه قرار گرفته است و تا حدودی روی آن مطالعه میشود، کار نمیشود.
جوان در جستوجوی هویت خود میخواهد خود را متعلق به یک مجموعه یا گروه بداند و این جستوجوی هویت برای جوان او را مستعد میکند که وقتی از سوی مجموعهای دعوت میشود، به سمت آن گرایش پیدا کند.
متأسفانه در کشورهای غربی تا حدودی تحت تأثیر همان عرفانهای کاذب در مورد هوش معنوی مطالعاتی صورت میگیرد و معیارها و تعاریفی که ارائه میدهند چندان سالم نیست، ولی به هر حال خلأیی را احساس میکنیم و آن هم عدم رشد و شکوفایی هوش معنوی در بین جوانان و نوجوانان ماست و این سبب میشود که قدرت تشخیص و تصمیمگیری در رابطه با امور معنوی را نداشته باشند، لذا به راحتی ممکن است بین یک اهل معنویت حقیقی و یک مدعی مسیحیت یا یک جریان معنوی کاذب و یک جریان معنوی حقیقی قدرت تشخیص نداشته باشند و نتوانند تصمیم درستی بگیرند. ما در برنامههای تربیتی و آموزشیمان مشکل داریم. اگر مراقبت به معنای تربیتیاش را در نظر بگیریم، نتیجهاش میتواند همین رشد و شکوفایی هوش معنوی در بین جوانان و اقشار مختلف جامعه باشد.
مورد دیگر این است که عرفانهای کاذب سعی میکنند خیلی جذاب و روان مطالبشان را عرضه کنند. معمولاً در عرفانهای حقیقی، ادبیات سنگینی وجود دارد، اصطلاحاتی هست، آن عرضهی ساده و روان و جذاب را در عرفان حقیقی نداریم و معمولاً فُرم خشکی که ممکن است خیلی هم امروزی نشده باشد در آن وجود دارد. علیرغم اینکه آن روشها خیلی خشک هستند، ولی به نظر میآید که میتوان مقداری آنها را روزآمدتر کرد؛ به طوری که مخاطب جوان هم بتواند راحتتر با آن ارتباط برقرار کند.
آیا میتوان ترویج عرفانهای کاذب را از برنامههای تبلیغاتی دشمن دانست؟
تحقیقات نشان میدهد که از مدتها قبل برنامههای مفصلی در جریان بوده و به تدریج طراحی شده و به اجرا گذاشته شده است و برخی از آن حرکتها و ایدههای اولیه به بیش از 150 سال قبل برمیگردد؛ یعنی امروز مشخص است کجاها و کدام مؤسسات در این زمینه فعالیت میکنند و چه برنامههایی را حتی از اواخر قرن 16 شروع کردهاند و امروز به این نقطه رسیدهاند که در سراسر دنیا از طریق ایجاد جنبشهای معنوی و شبهمعنوی کاذب بتوانند یک ایدئولوژی را در سراسر جهان حاکم کنند. در حقیقت این برنامهای نیست که یکشبه اتفاق افتاده باشد.
مقام معظم رهبری چند سال پیش در یکی از سخنرانیهایشان تأکیداتی در رابطه با عرفانهای کاذب داشتند و به این موضوع اشاره کردند که این برنامهها با پیشبینی و دوراندیشی و برنامهریزی انجام میشود و کار یک شب نیست و 100 درصد هم همین طور است. من چند کد بدهم که نشان میدهد واقعاً یک برنامهریزی مفصل و سرمایهگذاری و مدیریت اساسی در کار وجود دارد و این مسئله یک پروژهی بلندمدت است که امروز به این نقطه رسیده است.
ما امروز شاهد پیدایش عرفانهای کاذبی هستیم که از کشورهای مختلفی سرچشمه میگیرند و خواستههای گوناگونی دارند. بعضی از آنها از آمریکا، اروپا، چین، ژاپن، هند یا حتی ایران میآیند. وقتی که آموزههای آنها را بررسی میکنیم، میبینیم یک سلسله آموزههای دقیقاً مشابه و مشترکی در بین همهی آنها وجود دارد.
آیا این مسئله نمیتواند دلیل بر ریشهی واحد این عرفانها باشد و نشان از این مسئله باشد که همهی آنها سرچشمهی واحدی دارند و از یک منبع تغذیه میشوند؟ گذشته از اینکه آن سرچشمهی واحد هم با توجه به محتوای این آموزهها قابل شناسایی است.
ما امروز شاهد پیدایش عرفانهای کاذبی هستیم که از کشورهای مختلفی سرچشمه میگیرند و خواستههای گوناگونی دارند. بعضی از آنها از آمریکا، اروپا، چین، ژاپن، هند یا حتی ایران میآیند. وقتی که آموزههای آنها را بررسی میکنیم، میبینیم یک سلسله آموزههای دقیقاً مشابه و مشترکی در بین همهی آنها وجود دارد.
موضوع بعدی روشهای تبلیغی و ترویجی مشابهی است که عرفانهای کاذب دارند. این جریانات گوناگون با خاستگاههای پراکنده (به لحاظ جغرافیایی) از روشهای همسان و همانندی استفاده میکنند. خاستگاه فرهنگی آنها کاملاً با هم متفاوت است، ولی روشهایی که مورد استفاده قرار میدهند بسیار مشابه یکدیگر است.
مسئلهی بعدی پشتیبانی مالی از این جریانات است. ما میبینیم گاهی اوقات سرمایهگذاریهایی میشود که این جریانها در دنیا مطرح شوند. نشریات و حتی دایرهالمعارفهای علوم اجتماعی، جامعهشناسی دین و غیره متنهایی را به جریانی اختصاص میدهند که واقعاً معلوم نیست چقدر میتواند قابل توجه و قابل احترام باشد و روی آنها مطالعه و بررسی میشود. مطرح شدن این جریانات نکتهی بسیار مهمی است.
همیشه این طور نیست که اگر ما بخواهیم از جریانی حمایت مالی کنیم، مستقیم به پیروانش پول بدهیم، ولی میتوان زمینههایی را فراهم کرد که رسانهها در جریان آنها قرار بگیرند. میتوانیم سرمایهگذاری کنیم تا چند محقق روی این جریان کار کنند، کتاب بنویسند، مقاله ارائه دهند و در مجامع علمی مقالهها مورد استفاده و تأکید قرار بگیرد، آن وقت شما میبینید که یک جریان بدین وسیله مطرح شد؛ یعنی سرمایهگذاری مالی همیشه مستقیم نیست و با روشهای دیگری برای مطرح شدن این جریانها سرمایهگذاری میشود. این سرمایهگذاریها در حال حاضر به طور گسترده انجام میشود.
نکتهی چهارمی هم وجود دارد و آن هم این است که ما در این 4 یا 5 سال اخیر شاهد هستیم که این جریانها و افرادی که به عنوان رهبران معنوی در دنیا مطرح میشوند و عرفانهای کاذب ریشه در افکار و آثار آنها دارد در ایالات متحده ساماندهی میشوند و تحت یک تشکل واحد درمیآیند. این مسئله نشان میدهد که بالاخره یک مدیریت واحدی در کار است و این همگرایی از ابتدا وجود داشته است و امروز به صورت سازماندهیشده شکل میگیرد و مدیریت میشود.
با توجه به رسوخ این افکار در برخی دانشگاههای کشور، چه مسائلی جوانان ما را تهدید میکند؟
مهمترین آسیبی که متوجه جوانهای ماست این است که آنها دچار تباهی معنوی میشوند. به این معنا که آن رشد معنوی و شکوفایی استعدادهای معنوی، که در درون همهی انسانها وجود دارد و از یک مسیر درست معنوی میتوانند آنها را به شکوفایی برسانند، در آنها اتفاق نمیافتد و آن استعدادهای معنوی با یک سلسله آموزههای کاذب و غیرواقعی ارضا میشود و در نهایت انسان هیچ آوردهای نخواهد داشت و ثمرهی حقیقی از زندگیاش نمیگیرد، جز یک سلسله توهماتی که ممکن است در ذهنش نقش بسته باشد و احساسات منفی که ممکن است تجربه کند و هیچ حرکت پایداری در درونش اتفاق نمیافتد.
سران این فرقهها و عرفانهای کاذب بیشتر از چه ابزارهایی برای جذب جوانان استفاده میکنند؟
ابزارها بسیار متعددی هستند. برخی از آنها عبارتاند از:
1. استفاده از ادبیات جذاب.
2. برگزاری سمینارها و گردهماییهای باشکوه و شیک که به نوبهی خود جذابیتهایی دارد.
3. استفاده از انواع رسانهها، به خصوص تولید فیلم. در حال حاضر فیلمهای نمایشی، سینمایی و حتی فیلمهای مستند بسیاری در راستای ترویج مبانی و ارزشهای حاکم در معنویتها و عرفانهای کاذب ساخته میشوند.
در واقع آنها بر روی همان اصول مشترک عرفانهای کاذب بیشتر کار میکنند. گاهی اوقات هم به جریانات خاصی میپردازند و در آن قالب اصول اصلی مد نظرشان را مورد تأکید و ترویج و تبلیغ قرار میدهند. این مسئله ابعاد گستردهای دارد و حتی ممکن است گاهی اوقات در تبلیغاتشان از جذابیتهای جنسی هم استفاده کنند. استفاده از خانمها و دختران جوان در بسیاری از این فرقهها رایج است و این استفادهی ابزاری از زنان هم به عنوان یک روش تبلیغی به طور گسترده مورد توجه قرار میگیرد که بعید میدانم ناآگاهانه و خودبهخود این اتفاقها افتاده باشد.
چه راهکارهایی را برای مقابله با عرفانهای کاذب پیشنهاد میکنید؟
به نظر میآید که راهها تقریباً روشن است. فقط مشکل این است که در بین مسئولین ما غفلت وجود دارد و این غفلت به عموم مردم سرایت پیدا میکند. در واقع این مسئلهی پیچیدهای نیست. مردم باید آگاه شوند و بدانند که این جریانها کاذب هستند و چه جذابیتهای دروغینی دارند و چه آسیبهایی را در نهایت متوجه پیروان خود خواهند کرد. مردم باید اینها را دقیقاً بدانند و حتی از جریاناتی که هنوز در ایران فعال نشدهاند و در کشورهای دیگر گسترش پیدا کردهاند و ممکن است در آیندهی نزدیک به ایران هم وارد شوند باید مطلع شوند. این مسائل باید به مردم شناسانده شود تا آنها در برابر این فعالیتهای کاذب و آسیبزا ایمن شوند.
همین که مردم آگاه میشوند و خودبهخود آن هوش معنوی که صحبتش شد پرورش پیدا میکند، قوهی تشخیص و تصمیمگیریشان نیز در این حوزه افزایش پیدا خواهد کرد، ولی متأسفانه متصدیان فرهنگی ما کمتر به این مسائل میپردازند و در نتیجه ما شاهد ادامهی ناآگاهیها در بین مردم هستیم.
متأسفانه این قدر خلأ آگاهی و معرفتی وجود دارد که عدهای هم به اسم کارشناس بدون اینکه اطلاع دقیقی از این مسائل داشته باشند یک سری تحلیلهایی ارائه میدهند که تحلیلهای روشن و دقیقی نیست. در فضای کارشناسی، نوعی آشفتگی در رابطه با عرفانهای کاذب پیدا کردهایم و عدهای در این فضا دچار خودکارشناسپنداری شدهاند. این افراد ممکن است یک سری اطلاعات و اخبار را از سایتهای مختلف جمع کنند و فکر کنند که الآن صاحب نظر هستند و میتوانند نظر بدهند، تألیف کنند و بحث کنند. متأسفانه در حال حاضر عملاً این اتفاق در جامعهی ما میافتد و مشکلات زیادی را به بار آورده است.
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده