سکوت مصدق گراها در برابر قراردادهای جدید نفتی/ الگوی IPC در تراز "کنسرسیوم" و "دارسی" است
به گزارش گروه سیاسی«تیتریک»، احتمالاً خرداد ماه سال 1287 که برای اولین بار در میدان نفتی مسجد سلیمان تعدادی از کارگران موفق به کشف و استخراج اولین قطرات این مایع سیاه بد بو در ایران شدند هیچ فکر نمی کردند که در آینده نه چندان دور نفت چه حوادث، جنگ ها و مخاطراتی را برای ملت ایران رغم خواهد زد .
نفت یکی از با ارزش ترن نعمت های خداوند به مردم منطقه و ایران است و کمک های بی نظیری به تک تک افراد بشر کرده است اما معمولاً هر چیزی که با ارزش شد سیل مخاطرات به سمت آن روان می شود.
نفت طی صد سال اخیر ایران مهمترین منبع ثروت و درآمد برای دولت ها و حکومت ها بوده و همواره مورد چشم داشت دشمنان و رقبای منطقه و بین الملی برای دست اندازی و غارت می باشد.
این درجه از اهمیت تا جایی پیش رفت که یکی از مهمترین جنبش های و حرکت های راستین ملت ایران در راه آزادی خواهی و استقلال طلبی به جهت ملی کردن نفت و کوتاهی دست دول خارجی در سال های 29 تا 32 صورت پذیرفت.
خواست و دغدغه مردم در این موضوع آنقدر اهمیت داشته که حتی بعد از کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت مصدق نیز در قرارداد موسوم به کنسرسیوم همه دولت های خارجی و دشمنان داخلی مصدق مجبور شدند ملی بودن صنعت نفت ایران را ولو در ظاهر به رسمیت بشناسند و حاکمیت دولت ایران بر ذخائر و کلیه جوانب صنعت نفت را به رسمیت بشناسند.
این مسئله که در صدر جنبش ملی کردن صنعت نفت چه اتفاقات و رفتارها و اشتباهاتی صورت گرفت موضوع این بحث نیست، بلکه نکته مورد نظر رفتار جریان های سیاسی بعد از این نهضت و در قبال آرمان و اهداف آن است.
بعد از انقلاب اسلامی 1357 طیفی از گروه های ملی گرا و روشنفکر به دنبال صف بندی و بلوک کشی های سیاسی در دفاع از مرحوم مصدق و آرمان های او به شدت تاکید کردند و آنرا از مبانی خط مشی فکری خود دانستند و این مسئله را برای رقابت با جریان های اسلامی و اصول گرایی مطرح و ترویج کردند؛ عمده گروه های غرب گرا نیز از همین مستمسک جهت رقابت های سیاسی خود سود جسته اند.
یکی از تناقض ها و یا شاید طنزهای تاریخ معاصر این است که بعد از انقلاب، عمده گروه هایی که غرب گرا و روشنفکر نامیده می شوند ادعای طرفداری از مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت را دارند و حتی در برخی موارد آن را مقدمه انقلاب سال 57 معرفی می کنند.
در همین راستا می توان موضوع تازه و جدید در ارتباط با نفت را بررسی کرد. قراردادهای جدید نفتی موسوم به ipc که در دولت اخیر مطرح و موجب انتقاداتی از سوی کارشناسان شد، سوای از متن و حواشی حقوقی آن، در بررسی مواضع غربگرایان و گروه های اصلاح طلب بسیار جالب است، این قرارداد ها که عملاً به تعبیری بازگشت به دوره دارسی و 114 سال قبل است حاکمیت ملی ایران را تحت شعاع قرار می دهد (که بررسی دقیق و موشکافانه آن از حوصله این مطلب خارج است) امروز مورد حمایت طیفی از جریان های سیاسی است که همواره برجسته کردن دکتر مصدق و جریان ملی شدن صنعت نفت را از اهداف خود می دانستند.
قرار دادهایی که با مدت 20 و 30 ساله، اکتشاف، توسعه میدان، بهره برداری، عملیات بهبود و باز افزایش ضریب بازیافت را در اختیار شرکت های خارجی قرار می دهد و از این جنبه ها قابل مقایسه و هم تراز قرارداد کنسرسیوم و دارسی است و عملاً حاکمیت دولت از حوزه هایی از نفت و انرژی را نقض خواهد کرد آن هم به بهانه افزایش انگیزه سرمایه گذاری و ورود فناوری های جدید به کشور.
حال جای سوال دارد که اگر مرحوم مصدق امروز در میان ما بودند چه موضعی نسبت به این نوع از قرارداد ها داشتند و نکته مهم تر این که کسانی که تمام قد از آن مرحوم دفاع می کنند چرا امروز سکوت کرده و حتی در برخی موارد حمایت هم می کنند ؟
در توافقات بین المللی و قرارداد های کلان معمولاً تعبیری تحت عنوان "روح حاکم" برای توضیح و مطالبه آن دسته از مفاد که در متن ها گنجانده نمی شود استفاده می شود، برای مثال روح حاکم بر ملی شدن صنعت نفت اسقرار حاکمیت بلافصل دولت ایران بر منابع خود به ویژه انرژی بوده و این مسئله همواره بعد از سال 32 و انقلاب اسلامی مورد تاکید قرار گرفته و رسماً نیز در قانون اساسی اصل 44 لحاظ شده که فارق از حواشی و گرایشات سیاسی مرهون زحمت و تلاش عده ای از دلسوزان این کشور در اواخر دهه 1320 از جمله دکتر مصدق، آیت الله کاشانی، دکتر فاطمی، فدائیان اسلام و.... بوده است.
امروز باید این پرسش را مطرح ساخت که قرارداد های جدید نفتی آن آرمان اصلی نهضت ملی شدن که اعمال حاکمیت بلافصل دولت بر منابع خود بوده است را نقض نمی کند؟ آیا با روح حاکم بر استقلال طلبی و ملی گرایی مردم ایران که در سال 32 تبلور پیدا کرد منطبق است؟
چرا مدعیان اصلاحات و روشنفکری امروز به دلیل گرایشات جناحی و سیاسی چشم خود را بر این خسارت گسترده بسته اند و آرام از کنار آن می گذرند؟ چرا کسانی که در شورای شهر تهران به دنبال نام گذاری میادین و ساختمان ها به نام دکتر مصدق هستند در برابر این لگدمال شدن منافع ملی ساکت اند؟
این قرار داد ها نه تنها نتایج خسارت باری برای کشور دارد، بلکه سنگ مَحکی برای ارزیابی صداقت افراد و گروه های سیاسی است که تا چه حدی حاضراند پای آرمان های خود ایستادگی کنند و برای استیفای حقوق ملت ملاحظات جناحی خود را کنار گذاشته حتی از دولت و جناح مطبوع خود انتقاد کنند.
انتهای پیام/