افشای پشت پرده حوادث اخیر اروپا/ از حمله به دفتر نشریه "شارلی ابدو" تا ثروت افسانهای تونی بلر
طارق علی میگوید که یکی از مواردی که باعث شرم رهبران حزب جدید کار است، این است که از سال ۱۹۹۷ به پرکردن جیب خود مشغولند. او در یکی از فصلهای کتاب به نام "درون"، لیستی از رهبران حزب کار را معرفی میکند که بعد از به پایان رسیدن دوران صدارت و وزارتشان، در جایگاه مشاور یا رئیس شرکتهایی که از خصوصیسازی خدمات سلامت و یا خصوصیسازی طرحهای مالی سود بردهاند، به کار مشغول شدهاند. وی معتقد است امثال آلن میلبرن، چارلز کلارک، پاتریشیا هویت و تونی بلر (طارق علی ثروت او را بالغ بر ۴۰ تا ۶۰ میلیون پوند تخمین میزند) موجب شدهاند که دفتر سیاسی به یک ملک خصوصی تبدیل شود و می افزاید: همزیستی پولهای کلان و فعالیتهای سیاسی به طور بیسابقهای به اوج رسیده است.
طارق علی در کتابش به مخاطب میگوید که دموکراسی که امروز در انگلیس اجرا میشود، نسخه غلط و بیماری است از آنچه باید باشد؛ چرا که دموکراسی باید توسط مردم و برای مردم باشد. او میگوید: نباید فقط منتظر بود بلکه باید کاری کرد. من ارائه لیستی از درخواستها را پیشنهاد میکنم. سعی کنید امسال یک میلیون امضا جمعآوری کنید. سپس با شمار زیادی از مردم به پارلمان بروید و تقاضاهایتان را به سخنگوی مجلس ارائه کنید. فرقی نمیکند چه کسی و از چه جناحی قدرت را در دست داشته باشد.
طارق علی این حرکت را «اعتراض عظیم مردم انگلستان» میخواند.
آخرین اعتراض عظیم مردم انگلیس در اول دسامبر ۱۶۴۱ رخ داد؛ زمانی که پارلمان انگلیس لیست ۲۰۴ شکایت از نحوه اداره کشور را به "چارلز دوم" ارائه کرد. این حرکت موجب جنگهای مدنی و در نهایت به قتل رسیدن شاه وقت شد.
طارقعلی میگوید: مردم باید به دنبال دولتی کردن صنعت راه آهن و گاز و برق و آب باشند. باید آنها را پی بگیرند. هر کسی که میگوید که نمیشود، به آنها بگویید از هزینههای نظامی کم کنند و این ایده مزخرف را که بریتانیا باید در صحنه جهانی بازیگر مهمی باشد، دور بریزند تا این اهداف محقق شود.
این نویسنده معتقد است که انگلستان به طور کلی و به طور خاص وستمینستر (مرکز حکومت بریتانیا) توسط "مرکز افراطی" کنترل میشود؛ یعنی یک سیستم سیاسی که زیر نئولیبرالیسم رشد کرده است و بیش از صد و پنجاه سال است که وجود دارد. گرچه در ظاهر دو حزب متفاوت وجود دارد اما منشا پیدایش هر دو حزب یکی است و در واقع سیاستهای یکسانی را نیز دنبال میکند. این سیستم امروز در اروپا نیز گسترش یافته است.
این فعال سیاسی در پاسخ به این سوال که چه افراطی در این "مرکز افراطی" وجود دارد، اظهار دارد: مشکل اصلی این است که این مرکز از جنگهای آمریکا حمایت میکند و مردم خود را از طریق ریاضت اقتصادی هدف میگیرد. این "مرکز افراطی" به حدی به شنود مردم پای بند است که تا به حال در تاریخ سابقه نداشته و آزادیهای مدنی را به خطر انداخته است. این سیستم مردم را به گروگان گرفته است. مردم درباره راستافراطی و چپ افراطی حرف میزنند اما امروز خطر واقعی در "مرکز افراطی" است.
وی معتقد است این سیاستهاست که عامل حوداث تروریستی در پاریس و کپنهاگ و رشد اسلام هراسی است و میگوید: دستگاههای امنیتی دولتی بهتر از رهبران سیاسی ما این موضوع را میدانند. آیا میدانید که امروز مسلمانان جوان مشغول در سرویسهای امنیتی انگلیس، فرانسه و آلمان بیشتر از مسلمانانی است که برای القاعده و داعش کار میکنند؟ بنابراین این افراد به خوبی برای دستگاههای امنیتی ترسیم میکنند که در جوامع چه خبر است و بارها و بارها گفتهاند که علت این افراطیگریها این است که آمریکا و انگلیس در حال جنگ و کشتار در جوامع مسلمانند. شما به کشورهای دیگر میروید و جنگ میکنید و وحشیگری میکنید و باعث میشوید که افراد تروریست هم همین کار را بکنند. چطور میخواهید که مردم رادیکال نشوند؟ مخصوصا که راه دیگری برای ابراز خشمشان نیست.
این نویسنده در پاسخ به این سوال که چرا اسلام هراسی در اروپا در حال گسترش است، میگوید: این مثال روشنی از قربانی کردن دیگران است؛ زیرا شما نمیخواهید اعتراف کنید که شما هم به خاطر برخی اقداماتتان مسئول هستید. در خصوص حمله به دفتر شارلی ابدو نیز تا حدود زیادی به سیاست خارجی فرانسه بر میگردد. اولاند در کشورهایی که نیازی به آنها ندارد، جنگ میکند تا آدمهای بد با آدمهای بد دیگری جایگزین شوند؛ مثل همان چیزی که در لیبی دیدیم.
وی تاکید می کند که باید جنبشهای عظیم مردمی در انگلستان به راه بیفتد؛ مشابه آنچه در اسپانیا و یا یونان تاکنون رخ داده است تا سیاستهای دموکراتیک بار دیگر جان تازه بگیرند و از طریق این جنبشهاست که این "مرکز افراطی" از بین خواهد رفت. وی عزاداریهای بریتانیا در مرگ پادشاه عربستان را نیز تعظیم بریتانیا دربرابر پول کلان میداند؛ چرا که بسیاری از مردم انگلستان حتی نمیدانستند که عزادار چه کسی هستند