نیمه شب اتفاق افتاد فیلمی بلاتکلیف و ناقص/ موسیقی فیلم از خود فیلم جلو زده است!
نیمه شب اتفاق افتاد تکلیفش با خودش و مخاطبش روشن نیست، تا دو سوم فیلم قصه ای دراماتیک و عاشقانه ای را روایت میکند که با بهره گیری از موسیقی و بازی خوب حامد بهداد و رویا نونهالی هر چند که هر دو انتخابهای خوبی برای فیلم نیستند و همچنین بهره گیری از حرکتهای نرم دوربین و نورپردازی خاصش؛ مخاطب را وارد دنیایی عاشقانه در یک باغ تالار می کند و این روند آنقدر سکانس به سکانس پیش میرود که گویی جایی برای نقطه عطف باقی نمی ماند و اساسا فیلمنامه و موقعیت چیزی برای قافلگیری ندارد و انگار فیلم همه چیزش را گفته است و این میان فقط صحنه ها و دیالوگها و شخصیتها هستند که پیرامون همان موقعیت دور خودشان میچرخند و چیزی تغییر نمیکند و در یک سوم پایانی فیلم در چرخشی 180 درجه مسیر قصه، موقعیت و همه چیز به قدری به هم میریزد که گویی با فیلم دیگری مواجهیم و تازه همه چیز رنگ دیگر و جذابیت بهتری میگیرد هر چند که این موقعیت هم کلیشه ای است، اما به مراتب از قصه ی علیل دو سوم ابتدایی فیلم جذابتر بنظر میرسد. گمان میکنم فیلمنامه نویس موقعیت و ایده خوبی یافته ولی در راستای بست و گسترش و پرداخت به آن ناموفق بوده و نهایتا با ایجاد موقعیتی عجیب و غیر قابل پیش بینی در صدد آن بوده که ناموفق بودن در میخکوب کردن مخاطب در پای فیلم، در دو سوم ابتدایی را به نوعی جبران کند، اما از این موضوع غافل شده که موقعیتی که در یک سوم پایانی فیلم رخ میدهد، خود میتواند فیلمنامه ای به مراتب بهتر و جذابتر نسبت به بخش ابتدایی باشد!
در این میان فیلمساز هم هوش و ذکاوت کافی ای به خرج نداده که هیچ، ادامه فیلم را به گونه ای بسیار بد پیش میبرد، منتظر ماندن شخصیت زن و پسرش را در غالب چند دیزالو و موسیقی و اشک و آه میبینیم… حال آنکه فیلم تا اینجا در هیچ صحنه ای اینگونه کارگردانی نمیشود و بی شک این عدم تداوم در فرم ساختار در صحنه های پایانی نمره ای منفی برای کارگردان اثر است، کارگردانی که در فیلم اولش «خانوم» با وجود اینکه اولین تجربه ی سینمایی اش است و از فضایی به نسبت فانتزی تر بهره می برد به مراتب بهتر کار کرده است، تا جایی که حتی نوید ظهور فیلمساز زن جوانی با استعداد در سینمای کشور را میداد، اما پاکروان با فیلم دومش قدمی رو به جلو بر نمیاد که هیچ، گامی رو به عقب هم برمیدارد و نگاه ها را تا حدی نا امید و مایوس میکند.
فیلمنامه ی فیلم ناقص، بلاتکلیف و حتی شاید بتوان گفت سر به هواست، در فصلی از فیلم، مسئله ای از شخصیت زن که در گذشته ی اوست، از مخاطب مخفی میماند و دست آخر هم آن مسئله ناقص مطرح میشود و مخاطب را با چند علامت سوالی که حتی جوابش هم کمکی به جریان اصلی فیلم نمیکند، تنها میگذارد!!
اما کارگردانی هم چنگی به دل نمیزند و استفاده بیش از حد از نماهای بسته و لنزهایی با عمق میدان کم که بنظر میرسد تلاش در خلق تصاویری زیبا دارد، به هیچ وجه در راستای تِم فیلم جلو نمیرود و کمبود نمای مستر و لانگ شات در فیلم بیداد میکند، حال اینکه تقریبا تمام فیلم در لوکیشنهایی قابل کنترل است و نمیتوان برای کارگردان و تیم فنی توجیحی از این قبیل را وارد دانست!
معمولاً وقتی در فیلمی استفاده بیش از حد از عنصری به نام موسیقی میشود، گویی کارگردان برای جبران ضعف کارش در کارگردانیِ در صحنه، دست به دامان عنصری اینچنینی برای خلق اتمسفر برای فیلم را دارد، البته این یک حدس است و شاید نیمه شب اتفاق افتاد از این قاعده مستثنی باشد، اما همین که حضور بیش از حد موسیقی در فیلم احساس شده نشان از آن دارد که شاید به نوعی موسیقی فیلم از خود فیلم جلو زده است!
در پایان و جمع بندی باید گفت میزان توقع از فیلمسازی که تحصیلات عالیه سینمایی و تجربه ای نزدیک به دو دهه در عرصه سینما در عناوین مختلف(منشی صحنه، دستیار و برنامه ریز، بازیگر، مدیر تولید و…) دارد، بالاتر از اینهاست و فیلم نیمه شب اتفاق افتاد فیلمی نیست که در اذهان باقی بماند، فیلمی نیست که حاظر باشیم آن را برای بار دوم ببینیم و حتی شاید از دیدن و وقت گذاشتن برای تماشایش پشیمان هم بشویم، اما قدر مسلم نمیتوان آن را فاجعه دانست، نقاط قوی ای هم دارد اما انگار خانم فیلمنامه نویس «طلا معتضدی» و خانم کارگردان «تینا پاکروان» نتوانسته اند فیلمی خوب بسازند و بی شک در این بین قصور فیلمنامه بیشتر است تا جایی که شاید بازی خوب حامد بهداد، ستاره اسکندری، رویا نونهالی، گوهر خیراندیش و آتیلا پسیانی هم زیر سایه ی فیلمنامه ی بد، در جشنواره سی و چهارم دیده نشود.
اگر از من بپرسند نظرت را در یک جمله درباره ی فیلم نیمه شب اتفاق افتاد بگو، شاید جمله ی معروف «در نیامده» جمله ای درست برای این فیلم باشد.
نویسنده: محسن سلطاندوست