آرزوی آموزگار روستای خوشنام
گروه استانی«تیتریک»، به نقل از ” طنین شهر"، نزدیکی دو مناسبت روز ملی شورا و روزمعلم، ما را برآن داشت تا به سراغ معلمی برویم که نه تنها دانش آموزان، بلکه تمام شهرش دغدغه او بود.
زهرا شیخی گروسی، یکی از اعضای شورای شهر مشکین دشت است که در کنار فعالیت در شورا، معلمی هم می کند.
او معلم پرورشی مدرسه ای در روستای خوشنام است، مدرسه ای خیر ساز که اقشار کم درآمد را در خود جای داده است.
این بار خارج از محیط شورا با او به گفت و گو نشستم و در اول کلام از او پرسیدم فعالیت در شورای شهر را شغل اصلی خود می داند یا معلمی در روستا را؟ او قاطعانه در پاسخم گفت: مسلما معلمی شغل اصلی من است و اگر در شورا هم مشغول شده ام بلطف مردم بوده است و برای من این دو قابل قیاس نیستند.
از او در خصوص تداخل فعالیت هایش پرسیدم و او گفت: اگر حمل بر خودستایی نباشد، باید بگویم کلیه معلمان روحیه خدمت به مردم را دارند که این شغل را انتخاب می کنند و کار درشورای شهر هم مصداق خدمت به مردم را البته در ابعاد گسترده تر دارد.
شیخی گروسی در ادامه گفت: کسی که انتخاب می کند برای مردم باشد باید روال زندگیش را تغییر دهد، من اغلب شبها هم با تماس اولیا دانش آموزان ومردم شهرم مواجه می شوم که اتفاقا تماس ها بی ارتباط با مشکلات فرهنگی شهرنیست بطور مثال مشکل نبود مدرسه در شهرک بعثت بیشترین تماس ها ی من را در هفته های اخیر شامل می شد.این مشغولیت ها و خدمت به مردم حال من را خوب می کند.
از او خواستم بهترین خاطره دوران کودکی اش را بگوید و او گفت: خوب خاطرم هست که مانند بسیاری از دوستانم درکودکی آرزو داشتم معلم شوم و معلم بازی از اولین پیشنهادات من برای بازی با دوستانم بود. یکی از اقوامم هر وقت مرا می دید به پدرم می گفت: زهرا حتما یک روز معلم می شود! و حالا اینکه به آرزوی کودکی هایم رسیدم حس بسیار خوبی را برای هر روز من رقم می زند.
از او پرسیدم دانش آموزانش وقتی متوجه می شوند آموزگارشان عضو شورای شهر است چه برخوردی با او می کنند،او در پاسخ گفت: واکنش های متفاوتی را از بچه ها می بینم اما قسمت خوب قضیه آنجاست که توانستم تاکنون مشکلات قابل حل بسیاری از دانش آموزان را با مساعدت خیرین شهر برطرف کنم.
از وی در مورد موسسه خیریه اش پرسیدم ، زیاد مایل به پاسخگویی در این خصوص نبود و گفت: در واقع برادران شهیدان تقی نژاد حامی اصلی موسسه هستند و من با کمک بسیج، اولیا دانش آموزان و سازمان های مردم نهاد شهر،نیازمندان را شناسایی و حمایت می کنم.
از او خواستم خاطره ای مشترک از فعالیتش در شورا و دوران تدریسش عنوان کند و او اینطور گفت: تاکنون معلم بودنم به فعالیتم در شورا بسیار کمک کرده است و دانش آموزانم مانند بازوان کمکی من، عمل می کنند، آنها با اشتیاق هرکاستی که به گوششان می رسد را به من اطلاع می دهند و حتی برای رفع آن حاضر به همکاری هم هستند، بطور مثال زمانی که متوجه شدند مشغول تهیه جهیزیه ۶۰ نوعروس کم بضاعت هستیم عده ای از دانش آموزان هم، با مقادیری هرچند به ظاهر ناچیز اما بسیار ارزشمند به ما کمک کردند.
به عنوان پرسش پایانی و حسن ختام گفت و گو، مهمترین دغدغه او را پرسیدم و او در پاسخ گفت: آرزو دارم در هیچ کجای کشورم دانش آموزی به دلیل فقر مالی ترک تحصیل نکند و تمام تلاشم را می کنم تا حداقل این اتفاق در شهر خودم پیش نیاید.
انتهای پیام/