سفر به تپه باستانی ازبکی در نظرآباد
گروه استانی «تیتریک»،به نقل از تصویرالبرز، تپه ازبکی واقع در شهرستان نظرآباد و در چهل و پنج کیلومتری غرب کلان شهر کرج در ایام نوروز ۹۵ آماده بازدید از گردشگران است، که این اتفاق برایم بسیار جالب و بازدید از آن بسیار جذاب بود . زیرا سالها بود که کشمکش بین سازمان میراث فرهنگی و نهادها و مالک این اراضی باعث بستن درب های این محوطه تاریخی جهت بازدید عمومی شده بود .
چندی پیش خبر حل و فصل مشکل اراضی منطقه تپه ازبکی و گشوده شدن درهای این محوطه حس خوبی در من نهاد و لحظه شماری ام برای حضور در این اثر تاریخی که سالها نام و تنها دورنمایی از آن به ذهن داشتم را آغاز نمود ، تا اینکه عزم رفتن به این تپه تاریخی را کردم.
مسیر رفتن واقعا زیبا بود سبز، سبز، از میدان سپاه شهر نظرآباد تا شمالی ترین بخش شهر نظرآباد که نزدیک ورودی شهر نظرآباد از اتوبان و جاده مخصوص است سرسبز و دارای هوایی بی نظیر بود . آری محل تاریخی این تپه در فاصله ای کوتاه از آزادراه کرج-قزوین است و نزدیک راه ورودی شهر نظرآباد است که طبیعت شگرفی دارد.
درختان چنار بسیار بلند و تنومند در جوار جاده و درختان شکوفه زده در پس آن که خیابانی سبز و رنگین را به نمایش میگذاشت . اندکی در این مسیر که دو سمت آن درخت و باغ بود رفتیم تا به ورودی محوطه ای که تپه های تاریخی (تپه اصلی و تپه ها اقماری ) در آن بود رسیدم. یک کارت شناسایی دادم و به داخل باغات و محوطه که همچون مزرعه بود راهی شدم ،مزرعه و باغات وسیعی بود ، سمتی زیر کشت سیفی جات و یکدست سبز و خرم و سمت دیگر معطر به بوی غنچه های شکوفه بود ، با دفترچه راهنمایی که داشتم به بررسی منطقه استحفاظی پرداختم ، باغات ، مزرعه، چاه آب ،برکه ای کوچک و زیبا ، درختان چنار و بید ،نهر آبی جاری و… همگی حس قشنگ یک طبیعت بهاری و زیبا را به وضوح القاء میکردند.
در دورتر گله کوچک گوسفند و بز هم بود که بزغاله ها و بره هایش ترنم بهار و آغاز را تبلور می داد ، اردک های بزرگی هم در نزدیک تالاب بودند … واقعا یک مزرعه به تمام معنا و با وسعت بسیار زیاد بود که پیاده روی در آن ملالی بر تن و جان نداشت . چند بخش در فواصل دور و نزدیک از تپه حفاری شده بود ، گورهایی حفاری شده که باز سازی شده بودند،گورها مربوط به تواریخ مختلف بود . چند تپه کوچک هم به نام های مختلف در اطراف وجود داشت . سرانجام پس از پیاده روی و گشت و گذار به پای تپه رسیدم ، به قامت آن نگریستم و از پله هایی که وجود داشت بالا رفتم ،ارتفاع آن حدود سی ، سی و پنج متری میشد و باد در بالا تندتر میوزید.
بر بلندای تپه که رسیدم ابتدا شوق دیدن اطراف و شهرهای مجاور را داشتم ، چشم اندازی بی نظیر ، محل فاصله ای حدود سه چهار کیلومتر تا کوهپایه های زیبای البرز داشت و دشتی زیبا و فراخ در جوار آن که گویی این تپه چون جزیره ای از دل آن دشتهای سبز سرافراشته است . باران های اخیر مناظر شمالی که همان کوهپایه های جبال البرز هستند و دشت های پایین دست را یکدست سبز نموده بود .نظراباد و ابیک و شهرجدید و قدیم هشتگرد ،هیو و مناطق مختلفی قابل دیدن بود ،، گویی که چند هزار سال قبل آنان که این تپه ی دست ساز را بنا نموده بودند موقعیت سنجی بی نظیری داشته اند که چنین تپه استراتژیک را بنا داشته اند .
دیدن بنای تاج تپه نیز هیجان انگیز بود ، بنایی که شبیه به یک قلعه بود و اتاقک هایی موجود در آن که نشان از تمدن چند هزار ساله داشت . این اتاقک ها معماری پیچ و واپیچی داشت ، دیوارهای بنا با کاه گل ترمیم شده بود که کمی از طبیعی بودن بافت ساختاری آن کاسته بود ولی در طرفی از این بنا که بکر تر بود خشتهای دستی بکار رفته توسط پیشینیان چندین هزار سال قبل این بنا وجود داشت .
از روی دژ که به دورتر می نگریستم در سمت غرب امام زاده ای بود که گنبدش سبز رنگ بود و در همان راستا تپه ای مشابه در فاصله چند کیلومتری وجود داشت که نزدیک روستای گازرسنگ بنا شده بود ، شاید اگر دوربینی با خودم داشتم تپه ینگی امام هشتگرد هم که در همان راستا و در سمت شرق است از انجا میشد دید احتمالا ارتباط خاصی بین این تپه ها بوده است .
زمان گذشت و ساعت نزدیک سه بود حال وقت رفتن بود زیرا زمان بازدید از نه صبح تا سه بعدازظهر تعیین شده بود.اما دانستن رمز و راز این تپه ها برایم آنقدر جذاب بود و که گذر زمان را آنچنان حس نکردم. چند عکس یادگاری گرفتم ، پایین آمدم و قصد برگشتن کردم .
در بازگشت از یکی از متصدیان در مورد کشفیات تاریخی تپه پرسیدم ، که او گفت همه آثار نفیس از دوره مادها و بعد از آنرا به موزه های تاریخی برده اند . از جمله قدیمی ترین خشت دست ساز بشر که برای این منطقه و کشور تاریخ ساز شد.
در راه برگشت بودم که با خود فکر می کردم چقدر اثرگذارتر می شود که مسئولین موزه ای در همین محوطه بسازند و آن آثار و کشفیات را به خاستگاه و کنار آرامش گاه خود برگردانند.
اما نکته بسیار مهم این است که در پایان این سفر کوتاه حس غرور خاصی داشتم و به تمدن و گذشته این آب و خاک افتخار میکنم .
یادداشت: حسین ذوالفقاری