اعدام شیخ نمر در آیینه شعر شاعران البرزی
بهروز قاسمی (رها)
به خیل شیعه از آل سعودی
بسی فتنه بسی جور و جفا شد
ز بیداد وهابی های ظالم
بنای ظلم نامردان بپا شد
صدای مرگ و بیم آید ز هر سو
به هر کوی و به هر برزن عزا شد
تجاوز بر حریم پاک شیعه
از این نامردمان بی خدا شد
دل عالم به درد آمد از این غم
و ایران زین بلا صاحب عزا شد
جنایت شد فزون از حد خدایا
چه بی رحمی از این آل دغا شد
که نمر باقر جوانمرد دلاور
شهید از دست آل بی حیا شد
که خواهد داد آنان را ستاند
چرا کر گوش حکام جفا شد
خداوندا سعودی را فنا کن
چنین ظلمی به مردان خدا شد
بسوزان ریشه وهابیون را
که ننگین لکه ی بیت خدا شد
الهی نسل این آل سعود کن
که قلب شیعه با غم مبتلا شد
دل رهبر به درد آمد خدایا
که نمر باقر شهید از این بلا شد
چه دردی را به جان شیعیان داد
که مملو از غمش شعر «رها» شد
سید امیر عربی
ما بارقه ایم و شعله ور میگردیم
چون تاک به تیغ پر ثمر میگردیم
با مرگ حسین(ع) گونه چون شیخ نمر
ما را بکشید زنده تر میگردیم
سیف الدین حسین زاده
جنگل کینۀ تو دار شود ، باز من آن حیدریم
"جملی” زاده بدان روز جمل ، باز من آن صفدریم
ذوالفقارعلی آن شیر خدا دست من است نسل به نسل
کربلا باز مهیا بشود، بار دگر اکبریم
تیغ چوبین تو امروز به خون "نمر” آغشته شده
به خیالت که من از” مالک و مقداد "، همین آخریم ؟؟؟
تشنۀ خون منی باش که صبحت بدمد ، شام سیاه !!!
که من از بیعت با هر چه ستم هر چه ستمگر ، بریم
آی ضحاک زمان "آل سقوطی ” بکش آتش به تنم
جنگل کینۀ تو دار شود ،باز من آن "حیدریم”
سید جواد عربی
علامه نمر شهد شهادت نوشید
از روز ازل رخت شهادت پوشید
اری چه غلط کرد چنین ال سعود
ابله به سقوط فرقه ی خود کوشید