سهم گم شده کودکان کار در کرج/کودکی که کودکی اش را می فروشد!
در میان چشم هایی که روی کودک کار و طعم
تلخ زندگی فقیرانه آنها بسته مانده نگاه معصومانه کودکی در آستان مقدس امام
زاده طاهر (ع) مهرشهر کرج گاه و بیگاه مردم را فرا می گیرد. محسن حسینی
دانش آموز ۱۰ یا ۱۱ ساله ایست که در یکی از مدارس ناحیه ۴ کرج در کیانمهر
تحصیل می کند. سه برادر بزرگتر از خود دارد، کار می کند و همزمان درس می
خواند. بسیار درس خوان است و در ازای فروختن روزی ۱۰ ساعت از کودکی اش ۱۰
هزار تومان درآمد دارد.
می گوید خسته می شوم اما مجبورم. پدرم مریض است و مادرم کار می کند. میخواهم درس بخوانم تا در آینده پزشک شوم. بزرگترین آرزویش را نیز با خانواده تقسیم می کند و می گوید ارزو دارم پدرم شفا پیدا کرده و مادرم دیگر سر کار نرود. آهی می کشد و ادامه می دهد پدرم سرطان معده دارد، قریب به ۹۰۰ هزار تومان متناوب باید پرداخت کنیم چون در ایران زندگی می کنیم، هزینه تحصیلاتم نیز مضاف بر این مبلغ است.
با نگاهی که از چهره اش پیداست حسش را پنهان کرده است می گوید حس خوبی نسبت به کار کردن دارم. دوستان مدرسه ام می دانند کار می کنم مسخره می کنند و به من فال فروش، گدا می گویند. دانش آموزان در مدرسه با واژه افغانی ما را صدا می کنند. برادرانم در امامزاده کار می کنند یکی ۱۳ ساله، یکی ۱۶ ساله و بزرگتر از همه ما هم ۱۹ ساله است. روزی ۵ فال درآمد دارم، خودم آنها را ۵۰ تومان خریده و ۳۰۰ تومان می فروشم و در نهایت بزرگترین مشکل و دغدغه ما بیماری پدرم است.
نگاهم را از نگاه کودک ۱۰ ساله افغان برداشتم و راهی درب خروجی امام زاده شدم. یاد آن نامه زیبای ساره گل افتادم. دختری افغان که در نامه ای به ایرانیان نوشت: ایرانی عزیز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباری به خاکت قدم نهادم، از نانی که حق فرزندانت بود استفاده کردم. ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روی ساختمان های شما کار کردند و یک فرصت شغلی را از پدر و برادرت گرفتند. مرا برای همه چیز ببخش. باز بدهکارم، بقیه بدهکاریهایم را ببخش.
تشکر که گذاشتی چند سالی بر نیمکتهای کلاس درست بنشینم و از گچ و تخته ات استفاده کنم. اجازه دادی چند سالی در مدرسه خاک تو و پیش معلم های ایرانی نیز درس بخوانم.معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی. شاید برای همین از این که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کردهای، بخشیدمت…»
و اما
بیاید همدلی را از حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای بیاموزیم، رهبر فرزانه ای که رویای تحصیل فرزندان مهاجران را به واقعیت مبدل کردند و با حسن دیدگاه و وسعت نظر در جهت آرمان انقلاب و همبستگی اسلامی در جهان و ریشه کنی کفر و نفاق و نابودی دشمنان اسلام اصیل، تصمیمی تاریخی گرفتند.