اختصاصی "تیتر1"
طنز/ مدیر کلاس یا مسئول بیلبیلک؟ مسئله این است!
اگر شما هم فکر میکنید وزارت آموزش و پرورش ما ضعبف است سخت در اشتباه هستید!
گروه استانی«تیتریک»، گول تبلیغات منفی دیگر وزرا را نخورید. (بین خودمان باشد حسود هستند).
حالا چند مدرسه روستایی آب و برق ندارند که مشکلی نیست، اتفاقا آموزش و پرورش، بهترین و با تدبیر ترین وزارتی است که رندانه عمل میکند.
حالا چند مدرسه روستایی آب و برق ندارند که مشکلی نیست، اتفاقا آموزش و پرورش، بهترین و با تدبیر ترین وزارتی است که رندانه عمل میکند.
من تازه متوجه شده ام که چقدر ما به آموزش و پرورش بی مهری کرده ایم، آموزش و پرورشی که هر چهار نفر را در یک میز جا کرد تا از این فشار، حداقل یک فرد از آن میان مرد ساخته شود.
وزارتی که بخاری نگذاشت تا قدر خانه و خانواده خود را بدانیم و ناشکری نکنیم... .
واقعیت های جامعه را به خوبی در مدارس اجرا کرد تا عادت کنیم و بعدا که حالا باشد به مشکل نخوریم و از شنیدن بعضی مسائل نرنجیم ؛من که تا به حال نرنجیدم(اگر شما رنجیدید مدرسه غیر انتفاعی میرفتید).
آموزش و پروش در یک سالی که نمیدانم کی بود تصمیم گرفت در مدارس برای انتخاب شورای مدرسه رای گیری شود. شاید به یاد بیاورید که کاندید هایی که اغلب درسشان بهتر نبود، محبوبیت بیشتری داشتند و با وعده های ساندویچ و افزایش زنگ ورزش و کاهش زنگ ریاضی و کتک زدن ناظم رای می آوردند؛ حتی به یاد دارم کاندیدی که با وعده ی فلافل رای آورد و با رنگارنگ (بیسکویت) قائله را ختم به خیر کرد. (همین آقای نسبتا محترم که مدیر کلاس ما و عضوی از آقایان نسبتا محترم تر بود حالا یکی از مسئولین خیلی محترم است که بنا به دلایلی نامش را نمیبرم).
ما هم غرق در این فضا بودیم و امید داشتیم کسی پیدا شده که بتواند معلم ریاضی را بیرون کند. آخر نمیدانید چقدر معلم کنه ای بود از زمانی که وارد کلاس میشد تا چند ربع بعد از زنگ تفریح یک سره درس میداد و مسئله حل میکرد معلوم بود از دست آموزش و پرورش در رفته است. واقعا از آموزش و پرورش بعید است چنین معلمی استخدام کند؛ احتمالا پارتی داشت.
معلم باید بیاید طبق دموکراسی عمل کند از بچه ها بپرسد درس بدهم یا نه و تابع جمع باشد. اینطور به دموکراسی هم عادت میکردیم که ما نکردیم. بگذریم...
دوست گرانمایه ی ما که رای آورد انتظار داشتیم حداقل قول های خودش را عملی کند. با رنگارنگ فلافل را ماست مالی کرد. از زمانی که مدیر شد جمعه ها دو زنگ کلاس اجباری ریاضی گذاشتند و از ورزش به دلیل اعتراض به توپ همیشه پنچر محروم شدیم. به واقع برادر عزیزمان هیچ کار مثبتی نکرد البته کار منفی هم نکرد چون در هیچ کدام از اتفاقات بالا دخیل نبود فقط قدم مبارکش نحس بود.
شورای مدرسه در تمام سال سه بار جلسه داشت که بحث اصلی آن انتخاب نان صبحانه ی دبیران و انشا درباره ی خوبی های مدیر مدرسه بود. جالب اینجاست که درباره ی مبحث نان صبحانه به نتیجه نرسیدند و دو نفر هم به دلیل اختلاف سلیقه استئفا دادند. همان روز معارفه به مدیر کلاسمان یک وسیله دادند که با آن شوفاژ را تنظیم کند مدیر عزیز کلاس به آن وسیله "بیلبیلک" میگفت. هنوز که هنوز است نمیدانم یعنی چه؟ ما همه فکر میکردیم این کوچکترین وظیفه ی مدیرمان است و احتمالا به یکی از بچه ها واگذار میکند ولی مهمترین وظیفه مدیر کلاسمان محافظت از بیل ببلک بود.
شاید باورتان نشود که زمانی که بیلبیلک را در دست داشت حس میکرد هیتلر است و نازی ها را کنترل میکند. نامرد جوری کلاس را گرم و سرد میکرد که خستگی از بدنتان در میرفت. واقعا وسیله ی عجیبی بود. آنقدر عجیب بود که معلم ریاضی را فراموش کرده بودیم. همه به او بخاطر این کار طاقت فرسا احترام میگذاشتند و آرزو داشتند جای او باشند. راستش من هم بدم نمی آمد به آن دستی بزنم ولی مدیر نبودم.
هر چه قدر در اخراج معلم ریاضی ضعیف عمل کرد اینجا جبران کرد. خلاصه تا آخر سال با بیلبیلک هیتلری اش کلاس را به نحو احسنت مدیریت کرد. اولش از او راضی نبودیم ولی کم کم عادت کردیم. سال بعدش هم با وعده های سال پیش رای آورد و مسئول بیلبیلک شد و تا آخر سال مشکلاتمان را با آن وسیله حل کرد.
ارسال نظر
اخبار برگزیده