"نوری زاد" در کدام ایستگاه از قطار انقلاب پیاده شد؟
ابتدا مجری برنامه بخشی از نوشته های سابق «نوری زاد» را که در آن ها از شهید بزرگوار لاجوردی و آیت الله مصباح یزدی تمجید کرده بود، خواند:
«هم لاجوردی و هم حجاریان در برپایی انقلاب اسلامی نقش داشته اند. لاجوردی با هر کلام و هر ترنم کلام امام، در محبت این اسطوره عالم شیعه و انسانیت غواصی می کرد و حجاریان، این معاون وزیر اطلاعات از امام و راه و رسم او دورتر می شد.»
مجری برنامه به وی گفت: سال 79 در نامه ای به مصباح یزدی نوشته اید: «با تو هستم ای چراغ راه خوبی ها، ای مصباح! تو هم در شهادت مستغرقی؛ اگر شهید به یک تیر و ترکش به مقام شهود و شهادت می رسد تو هر روز و هر ساعت به تیر و ترکش از خدا بی خبران و معاندان و فتنه گران و جاسوسان شهید می شوی.»
«فلاحتی» در ادامه برنامه از «نوری زاد» پرسید: ایستگاهی که شما از قطار نوری زاد قبلی پیاده شدی و در مقابل نوری زاد قبیل ایستادی کجا بود؟»
وی در جواب، از تمام نوشته های قبلی اش در دفاع از اسلام و انقلاب و شهدا برائت جست و گفت: «اگر در نوشته های سابق من بگردید، از این نوشته ها زیاد پیدا می کنید. من وقتی به آن ها مراجعه می کنم گاه عرق شرم بر پیشانیم می نشیند.»
«نوری زاد» در جواب به سؤال صدای آمریکا درباره زمان پیاده شدن از قطار نظام اسلامی، گفت: «نمی توانم نقش حادثه های سال88 را در دگرگونی ام انکار کنم. من باورهای عجیبی داشتم!»
وی در پایان افزود: «من سال ها در غفلت و جهل بودم و باید تکلیف خودم را روشن می کردم. گریبان خودم را گرفتم. من شرمنده مردمی هستم که از من و امثال من دروغ شنیدند و نشانه های غلط گرفتند.»
گفتنی است آن چه در نوشته ها و گفته های «نوری زاد» به وضوح به چشم می خورد، دو چیز است: کسب شهرت و عدم تعادل فکری.
ایشان که همراهی با شهید عزیز آوینی، عزیزش نکرد و از نوشتن در کیهان نیز به آرزوهایش نرسید، به فکر استفاده از «بی بی سی»، «صدای آمریکا»، «رادیو فردا» و حتی «رادیو اسرائیل» افتاد. استفاده هم زمان از این همه تریبون، دلیلی جز شهرت طلبی دارد؟
جنبه دیگر شخصیت ایشان، عدم تعادل فکری و بلکه روحی است؛ گاهی افراط و گاهی تفریط.
ایشان دو دهه سخت ترین حملات را به اصلاح طلبان می کند؛ اما امروز آن ها را یگانه راه نجات کشور می داند. دو دهه تا فحاشی به آقای منتظری و عبدالله نوری و تاج زاده پیش می رود؛ اما امروز از آن ها هم عبور می کند و مستقیما با آمریکا رابطه برقرار می کند. آیا بر شخصی که مدام مواضعش تغییر می کند، جز «عدم تعادل فکری» نام دیگری می توان نهاد؟ در پایان به این بخش از سخنان ایشان در سال 76 دقت کنید:
«از همه بالاتر زبانمان لال اگرسایهی ولایت فقیه را از سر این مملکت بردارید، دو روزه آمریکاییها تهران را فتح میکنند. شما از این راز نورانی غافلید. با چشم زاغ غربیها به ایران نگاه نکنید...»