لحظه دیدار شهید دباغچی با خانواده؛
یک چشمم اشک و یک چشمم پر از شادی است
زهیر دباغچی فرزند شهیدی که پیکر پاکش پس از 33 سال به وطن برگشته است گفت : از اینکه بلأخره انتظار به پایان رسید حسی عجیب ولی شیرین دارم ، به نحوی که یک چشمم اشک و یک چشمم پر از شادی است.
گروه استانی «تیتریک»؛ همزمان با شب شهادت امام
موسی کاظم(ع) پیکر شهید «محمد دباغچی» که از پس از ۳۳ سال مفقود الاثری به
کشور بازگشته و برای وداع و آخرین دیدار با خانواده اش وارد خانه میشود.
فردا پیکر مطهر این شهید گرامی برای خاکسپاری در امامزاده حیدر منطقه ی کلاک بدرقه می شود و امشب تنها شبی است که این خانواده پس از 33 سال چشم انتظاری ، میتوانند دقایقی با عزیز خود دیدار کنند.
هنوز پیکر شهید با آمبولانس نرسیده است و مردم به همراه خانواده شهید درحال آماده سازی حسینیه برای استقبال و انجام مراسم مداحی شب شهادت هستند.
زهیر دباغچی فرزند شهید محمد دباغچی با دلی شاد از پایان انتظار آمدن پدر از راه و دلی تنگ از وداعی برای همیشه به سوی مزار پاک ابدی همراه استقبال کنندگان برای اقامه نماز مغرب و عشاء آماده میشود.
تقریبا همه آماده استقبال و عزاداری هستند و حال و هوای کوچه پر از شمیم خوش دفاع مقدس است.
پیکر وارد جمع میشود و در چشم برهم زدنی بر روی دوش عاشقان قرار میگیرد ، حرکت به سمت خانه پس از 33 سال آغاز میشود.
زهیر دلش تکان میخورد و اشکهایش جاری میشود ، پدرخوش آمدی ، خیلی منتظرت بودم ، پدر چه دیر آمدی و چه زود میخواهی بروی ، انگار نه انگار که تمام این سالها چشم براهت بودم تا بنشینی و با هم درد دل کنیم.
پدر هم شوق دیدار دارد و روی دست مشتاقان تا خانه پر میکشد ، 33 سال دوری از عزیزان کم نیست.
همه به استقبال آمده اند ، همسر ، مادر ، خواهران و پدر و همه اقوام ، محمد آمده است ، آمده است تا چشمش به دیدار روشن شود و چشم اهل خانه را از انتظار درآورد ، پدر آمده است تا خانه یک بار دیگر بوی او را بگیرد.
پدر خوش آمدی ، ولی کاش بر روی پاهایت می آمدی و ما را در آغوش پر مهر میگرفتی .
وقت تنگ است ، تنها چند لحظه وقت داریم تا تمام حرفهایی را که 33 در دلهایمان جمع شده به او بگوییم.
زهیر هم به استقبال آمده پدر ، بیا که سخت منتظر این لحظه بودیم ، دیدار مبارک پدرجان.
زهیر اکنون 34 سال دارد پدر ، یک ساله بود که رفتی ، بوی تو و لبخند شیرینت را به یاد ندارد.
قربان لطف و صفایت پدرم ، بگذار تو را ببینم و رویت را ببوسم.
بیا پدر ، بگذار زیر شانه ات را بگیرم و تو را بنشانم ، خسته از راه طولانی هستی و حالا بارت را بردوش پسر بگذار.
چقدر سبک شده ای پدر ، خوش به حالت ، تنها بهشتی ها مانند تو سبک میشوند ، تا زودتر به در آسمان ها به پرواز درآیند.
شما را بخدا ، تنهایمان بگذارید کلی درد دل داریم که باید با پدر بگوییم.
عجب عطر و بویی خانه دارد با تو پدر.
بعد از اینهمه سال باز هم پدر در جمع ماست ، مادر ، چشمت روشن.
به سلامت پدرخوبم ، سلاممان را به امام حسین (ع) و یارانش برسان ، برایمان دعا کن ، ما به نبودنت ، در دل با تو حرف زدن و به نگاه کردن و هیچ نگفتن به قاب عکست عادت داریم ، فقط ما را فراموش نکن ، ما همیشه به یادت هستیم بابای شهیدم.
زهیر دباغچی در حاشیه این دیدار دلنشین به خبرنگار "تیتر1" گفت : همیشه با قاب عکس پدرم حرف زده ام و گفته ام که مدیون مادرم برای پرکردن جای خالی او هستم ، مادرم یک فرهنگی است و به من درس زندگی داد ، اینکه چگونه انسان باشم و راه پدر شهیدم را ادامه دهم.
وی ادامه میدهد : همه به من میگویند چهره و صبرت مانند پدر است ، و من به این مسئله افتخار میکنم.
این فرزند شهید میگوید : پدر ، چندین سال در زندان سیاسی زمان طاغوت به سربرد و هرگز از مبارزه دست برنداشت و به محض اینکه جنگ شروع شد نیز برای دفاع از خانه و میهن راهی جبهه شد ، حالا برگشته است و چشمان من هم شوق دارد و هم اشک.
شهید محمد دباغچی متولد سال ۱۳۳۳ در شهرستان جهرم می باشد که پیکر پاکش پس از ۳۳ سال به میهن اسلامی بازگشته است .
هنوز پیکر شهید با آمبولانس نرسیده است و مردم به همراه خانواده شهید درحال آماده سازی حسینیه برای استقبال و انجام مراسم مداحی شب شهادت هستند.
زهیر دباغچی فرزند شهید محمد دباغچی با دلی شاد از پایان انتظار آمدن پدر از راه و دلی تنگ از وداعی برای همیشه به سوی مزار پاک ابدی همراه استقبال کنندگان برای اقامه نماز مغرب و عشاء آماده میشود.
تقریبا همه آماده استقبال و عزاداری هستند و حال و هوای کوچه پر از شمیم خوش دفاع مقدس است.
پیکر وارد جمع میشود و در چشم برهم زدنی بر روی دوش عاشقان قرار میگیرد ، حرکت به سمت خانه پس از 33 سال آغاز میشود.
زهیر دلش تکان میخورد و اشکهایش جاری میشود ، پدرخوش آمدی ، خیلی منتظرت بودم ، پدر چه دیر آمدی و چه زود میخواهی بروی ، انگار نه انگار که تمام این سالها چشم براهت بودم تا بنشینی و با هم درد دل کنیم.
پدر هم شوق دیدار دارد و روی دست مشتاقان تا خانه پر میکشد ، 33 سال دوری از عزیزان کم نیست.
همه به استقبال آمده اند ، همسر ، مادر ، خواهران و پدر و همه اقوام ، محمد آمده است ، آمده است تا چشمش به دیدار روشن شود و چشم اهل خانه را از انتظار درآورد ، پدر آمده است تا خانه یک بار دیگر بوی او را بگیرد.
پدر خوش آمدی ، ولی کاش بر روی پاهایت می آمدی و ما را در آغوش پر مهر میگرفتی .
وقت تنگ است ، تنها چند لحظه وقت داریم تا تمام حرفهایی را که 33 در دلهایمان جمع شده به او بگوییم.
زهیر هم به استقبال آمده پدر ، بیا که سخت منتظر این لحظه بودیم ، دیدار مبارک پدرجان.
زهیر اکنون 34 سال دارد پدر ، یک ساله بود که رفتی ، بوی تو و لبخند شیرینت را به یاد ندارد.
قربان لطف و صفایت پدرم ، بگذار تو را ببینم و رویت را ببوسم.
بیا پدر ، بگذار زیر شانه ات را بگیرم و تو را بنشانم ، خسته از راه طولانی هستی و حالا بارت را بردوش پسر بگذار.
چقدر سبک شده ای پدر ، خوش به حالت ، تنها بهشتی ها مانند تو سبک میشوند ، تا زودتر به در آسمان ها به پرواز درآیند.
شما را بخدا ، تنهایمان بگذارید کلی درد دل داریم که باید با پدر بگوییم.
عجب عطر و بویی خانه دارد با تو پدر.
بعد از اینهمه سال باز هم پدر در جمع ماست ، مادر ، چشمت روشن.
به سلامت پدرخوبم ، سلاممان را به امام حسین (ع) و یارانش برسان ، برایمان دعا کن ، ما به نبودنت ، در دل با تو حرف زدن و به نگاه کردن و هیچ نگفتن به قاب عکست عادت داریم ، فقط ما را فراموش نکن ، ما همیشه به یادت هستیم بابای شهیدم.
زهیر دباغچی در حاشیه این دیدار دلنشین به خبرنگار "تیتر1" گفت : همیشه با قاب عکس پدرم حرف زده ام و گفته ام که مدیون مادرم برای پرکردن جای خالی او هستم ، مادرم یک فرهنگی است و به من درس زندگی داد ، اینکه چگونه انسان باشم و راه پدر شهیدم را ادامه دهم.
وی ادامه میدهد : همه به من میگویند چهره و صبرت مانند پدر است ، و من به این مسئله افتخار میکنم.
این فرزند شهید میگوید : پدر ، چندین سال در زندان سیاسی زمان طاغوت به سربرد و هرگز از مبارزه دست برنداشت و به محض اینکه جنگ شروع شد نیز برای دفاع از خانه و میهن راهی جبهه شد ، حالا برگشته است و چشمان من هم شوق دارد و هم اشک.
شهید محمد دباغچی متولد سال ۱۳۳۳ در شهرستان جهرم می باشد که پیکر پاکش پس از ۳۳ سال به میهن اسلامی بازگشته است .
ارسال نظر
اخبار برگزیده