روایت کمتر شنیده شده دوست صمیمی فرزند امام خمینی(ره)
حاج کاظم با «نسیم» از مبارزات با رژیم شاهنشاهی، از تاسیس پرسپولیس و چگونه فوتبالیست شدن احمد آقا گفت که در زیر خواهید خواند:
دوستی شما و حاج احمد آقا چگونه آغاز شد؟
دوستی ما از دوران دبستان بر سر فوتبال شروع شد. آن زمان مسایل سیاسی اصلا
مطرح نبود و من دوستی داشتم به نام سید علی هاشمی که همسایه ما بود. در
نزدیکی خانه خود در قم زمین خاکی داشتیم که با هم فوتبال 2 به 2 و شوت یه
ضرب میپرداختیم.
دوران دبستان این بازی را میکردیم و او چون همیشه به من می باخت یک بار
برای جبران این شکستها رفت یک بازیکن قوی تر از خود آورد و او را به من
معرفی که همان سید احمد آقای مصطفوی یا فرزند امام بود. احمد آقا متولد سال
1324 و من متولد سال 1321 بودم اما بازی احمد آقا هم از من ضعیفتر بود و
اگر به هاشمی از 10 گل 9 آوانس می دادم به احمد آقا 7 آوانس میدادم.
از ادامه این آشنایی بگویید؟
آشنایی ما شروع شد تا دبیرستان و مسابقات آموزشگاهها و 2 بار هم در قم قهرمان مسابقات استان تهران شدیم.
احمد آقا در کدام پست فوتبال بازی میکردند؟
احمد آقا دفاع چپ و هافبک چپ بازی میکرد و بسیار پر نفس بود و بسیار خوب
نفوذ میکرد. این دوستی از همین فوتبال صمیمی شد و بعد از سال 42 که
مبارزات شروع شد و جلسات در منزل امام برگزار میشد من در کنار احمد آقا
بودم.
شما تنها دوستی بودید که بعد از تصرف خانه احمد آقا را تنها نگذاشتید؟
وقتی امنیتیها آمدند و منزل امام را اشغال کردند همبازیان و دوستان احمد
آقا از رفت و آمد با او ترسیدند و دیگر به منزل امام نیامدند. احساس وظیفه
کردم تا در کنار احمد آقا باشم و بعد از تبعید امام و حاج خانم به احمد اقا
نزدیکتر شدم.
در ابتدا دوستی می دانستید او فرزند چه کسی است؟
او را احمد آقای مصطفوی میدانستم اما با فوت آیتالله بروجردی که در مردم
ولولهای بود که چه کسی جانشین او میشود مرجع تقلید آقای خمینی را که
مردم حاج آقا روحالله می شناختند شناختم. در مبارزات عظمت امام را از نظر
همه چیز فهمیدم و مردم هم بیشتر شناختند و سر درسهای او میرفتند با وجود
اینکه درسهای او برای مردم عادی نبود اما به خاطر آن چهره نورانی حضرت
امام میرفتند و درس ها برای مردم جذاب بود البته در پایان درسها نیز امام
در خصوص مسایل سیاسی صحبت می کردند.مردم به مدرسه آیت الله بروجردی
میرفتند و حاج احمد اقا هم با من به این مدرسه می رفتند و پای سخنرانیهای
امام مینشستیم.
نخستین باری که امام را از نزدیک مشاهده کردید را به یاد دارید؟
برای اولین بار به همراه احمد اقا، امام را در منزل شخصی در گذر یخچال
قاضی دیدم که سه خانه تو در تو بود که جمعیت زیادی برای دیدن امام به این
خانه میرفتند که بازهم این خانه برای امام بسیار کوچک بود. کم کم بعد از
مطرح شدن مرجعیت بعد از رحلت آیت الله بروجردی اقبال عمومی ایجاد شد و با
خواست خدا حضرت امام مرجعیتشان مطرح شد. امام اصلا اجازه تبلیع نمیدادند و
سفارش میکردند پولی بابت این کار هزینه نشود.
امام از قم تبعید میشود و شما به احمد آقا نزدیک تر میشوید از این روزها برای ما صحبت کنید؟
بعد از تبعید امام شهربانی با لباس فرم اطراف منزل امام را محاصره کرده
بودند و ساواکیها هم اطراف خانه بودند اما حاج احمد همیشه دوست داشتند با
نزدیکان و دوستان خود باشند اما به خاطر محاصره خانه خیلیها نمیتوانستند
با وجود علاقه ای که به احمد آقا داشتند او را ببینند اما من احساس وظیفه
میکردم و همیشه در کنار احمد آقا بودم و این مساله باعث شد تا برای هم
مانند برادر باشیم.
احمد آقا از مسایل ریز سیاسی هم برای شما صحبت میکردند؟
احمد آقا من را در جریان مسایل میگذاشتند و حتی مسایل مبارزاتی خود را هم
از من پنهان نمیکردند. هیچ در مورد این مساله صحبت نکرده بود زیرا قصد
نداشتم این اتفاقات جنیه خودخواهی یا شهرت طلبی پیدا کند. زمانی که امام در
نجف حضور داشتند نامههایی را برای فرزند خود مینوشتند که سرپا نصیحت
بود. حاج احمد آقا هوش سرشاری داشتند و کسی که می خواست با او صمیمی شود
باید رعایت تمام مسایل را میکرد. احمد آقا نامهها را برای مطالعه به من
میداد و من هم متوجه منظور او می شدم و بعد از خواندن نامه ها بیش از
گذشته رعایت میکردم.
آیا خانواده شما پس از محاصره خانه امام مخالف رفت و آمد شما با احمد آقا نبودند؟
نه تنها مخالف نبودند بلکه تاکید زیادی داشتند تا احمد را تنها نگذارم.
خانواده من هم با خانواده امام رفت و آمد داشتند. منزل ما گذرخان بود که با
گذر یخچال قاضی محل زندگی امام فاصله زیادی نداشت و پیاده شاید 10 دقیقه
راه بود و مادرمن که خیلی اهل قران و جلسات بودند وقتی خانم امام این جلسات
را برگزار می کردند در این جلسات حضور داشتند و این بود که هم پدر و هم
مادر به خانواده امام علاقه مند بودند. این در دوستی من و احمد آقا بسیار
تاثیر گذار بودند و خانواده همیشه از وضعیت احمد آقا مطلع بودند و به من
سفارش میکردند که احمد را بیار خانه و یا من به آنجا بروم و این ها مشوق
خوبی بودند و در ان دوران سخت حاج احمد آقا، من بیشتر کنار او بودم.
بعد از تبعید امام شما نزدیک ترین فرد به احمد اقا بودید؟
او در درجه اول در دوران تبعید امام بیشتر به منزل خواهران خود میرفت و
هر سه خواهر او در قم ساکن بودند و بعد از آنها شاید من از همه نزدیکتر
بودم.
نخستین باری که امام را دیدید چه احساسی داشتید؟
اولین باری که امام را دیدم و احساسی که داشتم لطایفی دارد که با گفتن این
لطایف از بین میرود و حاضر نیستم به هیچ قیمتی عشق پاکی که به امام داشتم
را مطرح کنم و مردم من را به خوبی می شناختند و احتیاجی به تبلیغ ندارم.
علاقه احمد آقا به فوتبال زیاد بود؟
حاج احمد آقا از سنین که گفتم در دبستان به گفته خودشان توپ چرمی داشتند
که همیشه در آغوششان بود و حتی آن را شبها پی میمالیدند تا توپ نرم شود و
آن را زیر کرسی در بغل خود نگه میداشتند و حتی خانواده احمد آقا از بو پی
اذیت میشدند.
شما احمد اقا را برای حضور در تیم شاهین معرفی کردید؟
من احمد آقا را معرفی نکردم و خودش انقدر بازیکن خوب و با اخلاقی بود که
نظر همه را جلب می کرد. او چپ پا بود و این مساله او را از بازیکنان دیگر
جدا می کرد. هوش او دلیل رشدش در فوتبال بود و روزی که دکتر اکرامی شنید در
قم استعدادهای خوبی وجود دارد به قم سفر کردند و کنار زمین ما آمدند و من و
حاج احمد آقا را انتخاب کردند و من زودتر رفتم و بعد از یکسال اکرامی گفت
به حاج احمد آقا بگویم بیاید سرتمرین که او اصلا به فکر این مسایل نبود
اما وقتی دید من در تمرینات شاهین هستم او هم آمد و در زمین شهباز تهران با
ما تمرین کرد.
احمد آقا در تهران خانه چه کسی زندگی می کردند؟
او در تهران مادربزرگی داشت به نام خازن جان یا همان خانم ثقفی که
مادربزرگ مادری احمد آقا بودند و در پامنار تهران زندگی می کردند و او در
خانه ایشان میماند و گاهی هم منزل ما در تهرانپارس یا خانم زهرا مصطفوی
خواهر کوچک احمد آقا در خیابان بهارستان سکونت میکردند.
چرا عمر حضور احمد آقا در فوتبال کوتاه بود؟
احمد آقا در شاهین بازی رسمی نکردند اما چند جلسه ای به تمرینات آمدند و
در همان زمین با بازیکنان اصلی که شاید 9 نفر آنها در تیم ملی بودند تمرین
کردند و من به هیچ دلیل نمی دانم که او چرا زمین فوتبال را ترک کرد و به قم
بازگشت.
احمد آقا در عراق که حضور داشتند خواهان حضور شما در کشور شدند دلیل این مساله چه بود؟
او در عراق که بود وسیله ای فراهم کرد تا اگر من هم خواستم به عراق بروم.
به خاطر ارتباط با خانواده امام به من گذرنامه نمی دادند و وسیله حضور من
در عراق راه قاچاق بود.
این گذرنامه ندادند برای شما در حضورتان در تیم ملی هم تاثیر گذار بود؟
چندین بار برای تیم ملی انتخاب شدم که مهمترین سال 47 بود که ایران قهرمان
آسیا شد و موفق به پیروزی مقابل رژیم صهیونیستی شدیم و بعد از آن هم
انتخاب شدم که یادم است یک روز آقای الهی مدیر تدارکات تیم ملی به من گفت
که چه کار کردی به تو گذرنامه نمی دهند دلیل را می دانستند اما به او گفتم
برای من مهم نیست و واقعا هم مهم نبود الان هم می بینید فوتبال برای من مهم
نیست.
در سال هایی که به تازگی از فوتبال جدا شده بودید خدماتی به این رشته کردید؟
بعد از جدایی از فوتبال خدمات بزرگی با پشتوانه سیاسی که داشتم انجام دادم
و خیلی کارها انجام شد که به تنهایی قادر به انجام آنها نبودم. از جمله
این که پیشکسوتان شاهین از من خواستند این تیم را هم هدایت و هم مدیریت کنم
که سال اول ششم شدیم ولی سال بعد به خاطر هدف سیاسی که داشتم خیلی جدیت
کردم و قهرمان جام حذفی شدیم.
بازیکنان برجسته پابه سن گذاشته ای داشتم که با غیرت استقلال و پرسپولیس
رابردند و قهرمان جام حذفی شدیم و اهداف خود تا قبل از ملاقات با حضرت امام
را مخفی کرده بودم. بعد از این قهرمانی وقت گرفتم از احمد آقا و تیم
شاهین، پرسپولیس و استقلال و تیم ملی یعنی بهترین بازیکنان فوتبال را به
جماران بردم و این اتفاق مربوط به سال 60 است که همان جمله تاریخی امام من
ورزشکار نیستم و ورزشکاران را دوست دارم در این دیدار بیان شد.
حقیقتا این هدف بزرگ سیاسی فرهنگی و ورزشی من بود و می دانستم امام چقدر
ورزش را دوست دارند و آن زمان مخالفان جمهوری اسلامی خیلی تلاش می کردند
قهرمان را به سمت خود جذب کنند و از این کار پلی بسازند برای جذب مردم که
این دیدار علاقه امام به ورزش را به همگان ثابت کرد.
حاج احمد آقا طرفدار کدام تیم بودند؟
حاج احمد آقا استقلالی نبود و پرسپولیسی بود.
پس چرا سید حسن آقا استقلالی شدند؟
(با خنده) تیم مورد علاقه پدر ارتباطی به پسر ندارد و در خانوادهها از این کریها وجود دارد.
برگردیم به زمانی که شما به عراق رفتید.
به عراق رفتم پیش احمد اقا و از این سفر می توان کتاب نوشت.
در عراق چه اتفاقاتی رخ داد؟
من 2 ماه در منزل امام در عراق زندگی می کردم و آن زمان عضو ثابت تیم
شاهین بودم و تیم خیلی به من نیاز داشت و علاقه شدیدی به باشگاه خود داشتم و
در این باشگاه اخلاق از هرچیزی مهم تر بود و همه مسئولان تیم از برترین
های اخلاقی بودند. اکرامی استاد تعلیم و تربیت جوانان بود و برومند هم
همینطور و پرویز دهداری معلم اخلاق هم در کنار این تیم بود.
پس شما به دنبال بازگشت به ایران بودید؟
من خیلی تاکید به برگشت داشتم اما احمد آقا نمی گذاشت و می گفت بمان و در
آخر گفت و گو ما به این جا رسید که احمد در نهایت قران را پیش اقا (امام)
بردند تا سئوال کنند که من بروم یا نه البته آن زمان ما به امام، آقا
میگفتیم. قران را بردند تا آقا استخاره کنند اما همین که امام قران را در
دست احمد آقا دیده بودند سئوال کرده بودند که چرا قران آوردید و گفته بودند
که برای رفتن من می خواهند استخاره کنند که امام قران را بر می گرداند به
حاج احمد آقا و میگویند به کاظم بگو خوب است و همین جا بماند و در کنار ما
درس بخواند اما من آمادگی درس خواندن نداشتم و به فکر فوتبال بودم و بعد
از مدتی در نهایت خانواده احمد آقا اجازه دادند که ما با هم به ایران
بازگردیم که وقتی سر مرز رسیدیدم ما را بردند ساواک چون قاچاقی رفته بودیم
کلی سئوال و جواب و بیگاری در محوطه از ما کشیدند و بعد آزادمان کردند. من و
احمد اقا مثل برادر بودیم باهم و در ان شرایط خاص که همه نزدیکان امام را
سختترین شکنجه می دادند من در کنار احمد آقا بودم.
آیا در عراق رفتاری از امام دیدید که شما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد؟
حضور در کنار امام هر ثانیه آن درس بود. امام را در شرایطی که در آب و
هوای خنک خمین بزرگ شده بودند را به نجف و در آن شرایط سخت گرما که شاید به
بالای 50 درجه می رسید فرستاده بودند. منزل امام سردابه ای داشت که برای
رسیدن به پایین آن باید کلی پله را پایین می رفتیم و در آنجا کمی شاید از
گرما نجات پیدا میکردیم.
یادم می آید که اطرافیان امام در نجف که بسیار دلسوز بودند و پروانه وار
شبانه روز دور امام بودند پیشنهاد دادند تا برای امام پنکه یا کولر بگذارند
اما امام گفته بودند وقتی در نجف محروم ترین مسلمان از این امکانات بهره
مند نیستند نمی گذارم این کار را کنید و آخر پیشنهاد دادند تا پنجره سردابه
را که همکف حیات بود را فنی بگذارند تا کمی بالا خنک شود و در نهایت با
تاکید زیاد امام را راضی کردند تا اگر هزینه زیادی نداشته باشد این کار را
انجام دهند و من هم شاهد بودم در بازبینی که امام از کارگران کردند به
سردابه رفتند و با دقت نگاه کردند تا خارج از گفته هایشان کاری انجام نشود و
این ها از اصولی بودند که امام داشت. ایشان نسبت به مخارج خانه بسیار
مراقب بودند و این اخلاق و تقوای امام واقعا در من تاثیر گذار بود.
بعد از بازگشت به ایران چه کردید؟
سال 46 باهم به ایران آمدیم و وقتی آزادمان کردند به همراه احمد به همدان و
منزل آقای اشراقی داماد بزرگ امام رفتیم و از آنجا با ماشین های سواری به
تهران آمدیم که احمد آقا سریعا به قم بازگشتند.
دوستی شما با احمد آقا به فوتبال شما ضربه نزد؟
این دوستی ما باعث شد چنان چوبی در فوتبال به من بزنند که نتوانم به
بسیاری از چیزهایی که حقم بود برسم اما مطمئن باشید این مسایل را بازگو نمی
کنم اما بعد از مرگم جایی می نویسم تا اگر کسی خواست از آن مسایل اطلاع
پیدا کند. افرادی که با خط امام و انقلاب فاصله داشتند به خاطر وابستگی های
شغلی ضربات سنگینی به من وارد کردند.
شما با امام و احمد آقا به پاریس نرفتید؟
خیر اما در جریان کامل مسایل بودم و من هم مانند سایر مردم در تهران و قم در خیابان ها حضور پیدا می کردم.
با احمد آقا در این مدت ارتباط داشتید؟
آن زمان احمد آقا پاریس بودند و ارتباطی در آن مدت تا پیروزی انقلاب نداشتیم اما بلافاصله بعد از بازگشت امام ارتباط ما ایجاد شد.
این ارتباط چگونه ایجاد شد؟
مدرسه علوی پشت پنجره احمد آقا را دیدم و او توجه اش به من جلب شد و دیدار
تاریخی از همان پشت شیشه با هم داشتیم و او دستور داد در باز شود و من
بالا بروم و خیلی سریع من را خدمت امام بردند که خسته راه و سخنرانی ها
بودند.
شما کتاب خاطرات احمد آقا را نوشته اید چه شد که تصمیم به این کار گرفتید؟
بعد از فوت احمد آقا، حسن آقا گفتند بابا در خانه همیشه از خاطراتشان با
شما می گفتند از من خواستند کتاب خاطرات را بنویسم که نوشتم.
احمد آقا چطور روحیه ای داشتند؟
احمد آقا چه قبل و چه بعد از انقلاب بسیار رنج کشیده بود. او تبعید،
زندان، شهید شدن بهترین فرزندان این آب و خاک، عزل و نصب ها و کم کاری ها
را پیش از هرکسی متوجه می شد و وقتی ضربه اخبار را می گرفت با آرامش خاصی
برای پدر اخبار را نقل می کرد.
فشاری که احمد آقا تحمل کرد هیچ کس در انقلاب ندیده بود. احمد آقا عاشق
امام بودند و بعد از فوت آقا مصطفی ایشان تمام کار ها را سعی می کردند به
بهترین شکل انجام دهند.
یک روز بی اختیار به جماران کشیده شدم و وقتی رفتم دیدم احمد آقا دارد روی
ترانس قدم می زند و با لبخند گفت کاظم آمدی، این دمپایی ها را بپوش و بیا
باهم قدم بزنیم و شروع کردم با او قدم زدن و گفت ظرف دو ماه گذشته 25 کیلو
وزن کم کردهام و گفتم این کار خیلی سنگین بوده است
گفت کوشک نصرت رفته بوده و آنجا وزن کم کرده است. البته قبلا هم یک بار
منزل احمد آقا رفته بودم و وقتی رفتم تو اتاق متوجه شدم او خیلی سوخته و
خسته است و گفت به کوشک نصرت رفته و مدتی در بیایان ها آنجا حضور داشته
است.
الان هم از بیت امام خبر دارید؟
الان هم با بیت امام رابطه دارم و غافل نیستم از احوالات خانواده امام.
حسن آقا در درس هایی که خوانده بسیار موفق بوده و الان 300 شاگرد با
استعداد دارد و خودش هم کتاب های بسیار خوبی نوشته و او گوهر کمیابی در
انقلاب اسلامی است که امیدوارم موفق تر باشد و راه پدر و پدر بزرگ را برود.
من همیشه مثل عضو خانواده امام بودم و این هم به خاطر رعایت همه مسایل است
و همیشه تعادل را رعایت کردم و مطمئن باشید در زمان احمد آقا اگر گرایش به
پست و مقام داشتم قطعا مسئولیتی می گرفتم اما هیچ وقت سو استفاده نکردم.
دیدار فوتبالیست ها با امام را شما هماهنگ کردید از این دیدار برایمان بگویید؟
در دیدار فوتبالیست ها با امام هیچ غیر فوتبالی حضور نداشت و بازیکنان با شوق عجیبی در این دیدار حاضر بودند.
شما بعد از انقلاب فعالیتی در بیت امام داشتید؟
خود را عضوی از دفتر امام می دانستم برای اینکه احمد اقا به من گفته بودند
تو گوش، چشم و زبان من هستید و هرجا هستی می توانی از طرف من تاثیر گذار
باشی و من هم در آن زمان فقط به فکر کمک بودم.
در این درگیری ها شما به پرسپولیس هم کمک کردید از این ماجرا برایمان بگویید؟
آقایی از بنیاد مستضعفان آمده بود و می خواست جای علی پروین روی نیمکت
بنشیند و خوردبین و پروین را کنار گذاشته بودند و من یادم است هواداران
پرسپولیس شعار می دادند مرگ براین بنیاد ضد فوتبال و جالب است بدانید از
همان موقع این باشگاه یک مدیر وظیفه شناس که مسایل ورزشی و سیاسی را بداند
نداشت.
همین مدیران بودندکه پول را حراج کردند و روی بازیکنان را باز کردند. این
پول ها برای مردم است و این باشگاه دست این مدیران امانت است و باید از
پیشکسوتان به عنوان راهنما استفاده می کردند. این آقایان برای شهرت به این
دوباشگاه می ایند و اگر می خواهند خدمت کنند بروند استان های محروم. این
مدیران انقدر رابطه می زنند تا به مدیریت این دوباشگاه برسند و هیچکار
مفیدی هم انجام نمی دهند. اگر تیم ملی ما این وضعیت را دارد مقصر همین
مدیران هستند که در باشگاه ها فعالیت می کنند و دلسوز فوتبال نیستند.
آن زمان نگذاشتم پرسپولیس نابود شود. حاج احمد آقا به من مسئولیت داده بود
و هرجا لازم بود احساس مسئولیت می کردم و بنابراین از ایشان در خواست کمک
کردم. علی پروین یکی از افرادی است که خیلی زیاد حق شناس است و برای
پیشکسوتان خود احترام زیادی قایل است.
منزل خوردبین جلسه ای در این باره داشتیم و در این نشست من، پروین و
شیرزادگان و خوردبین حضور داشتیم. علی آقا که خیلی نگران و ناراحت بود از
مشکل پیش امده برایم گفت و ناراحت بود زیرا به سمت هرکسی برای کمک رفته
بود قول الکی به او داده بودند.
یادم است پروین به من گفت آقا کاظم تو هم می خواهی قول الکی بدهی که من
گفتم یا کاری نمی کنم یا اگر انجام دهم مرد و مردانه به آن ورود می کنم.
همان موقع به حاج احمد آقا زنگ زدم و فردا به همراه پروین و خوردبین به بیت
امام رفتیم.احمد اقا شورایی تشکیل دادند با حضور من و قرار شد بررسی کنیم
مساله پیش آمده را البته احمد اقا چون فوتبال و به خصوص پرسپولیس را می
شناخت خیلی سریع از مساله آگاه شدند. ما 2 شاهینی بودیم و تشکیل پرسپولیس
را به خوبی می دانستیم و با تصمیم احمد آقا پروین، خوردبین و اسلامی که
مدیر داخلی باشگاه پرسپولیس بود به باشگاه بازگشتند.
دیدار تاریخی ورزشکاران با امام از صدا و سیما هم پخش شد؟
اتفاقا یکی از گلایه های من همین مساله است. از صدا و سیما سئوال دارم چرا
دیدار تاریخی حضرت امام با ورزشکاران را پخش نمی کند؟ انقدر چیزها مبتذل
از تلویزیون میبینم نمی دانم چرا این دیدار را که همه دوست دارند ببیند که
امام با چه گرمی با ورزشکاران رفتار می کند را پخش نمی کنند.
آیا ورزشکار دیگری هم وجود دارد که مانند شما به خانواده امام نزدیک باشد؟
درمورد نزدیکی سایر ورزشی ها به خانواده امام باید حسن آقا یا آقا یاسر یا سایر نوه ها صحبت کنند.
از تاسیس پرسپولیس برایمان بگویید؟
بعد از منحل شدن ظالمانه شاهین در حکومت شاه دست به کار شدم و با توجه
به نزدیکی که به دهداری داشتم که فردی بسیار کم نظیر بود مساله را با او
مطرح کردم زیرا شنیده بودم ستاره های تیم ما می خواهند به پاس بروند.
جلساتی در هتل کنتینانتال به صورت محرمانه داشتیم تا مخالفان مانع از تاسیس
پرسپولیس نشوند.
سال 47 این اتفاقات رخ داد و گفتگو ها هر شب انجام می شد و حدود یک ماه
طول کشید تا صحبت ها ثمر داد و تصمیم گرفتیم از آدم قوی برای حفظ این تیم
استفاده کنیم زیرا نیاز به همچنین فرد قوی داشتیم و فهمیدیدم تیمی در دسته
سه به نام پرسپولیس با مدیریت علی عبدو وجود دارد و دهداری که مسئول تیم
های پایه شاهین بود با کمک رجب فرامرزی مسئول تیم خردسالان با رضایی مدیر
داخلی باشگاه پرسپولیس هماهنگ کردند تا یک بازی دوستانه با این تیم داشته
باشند.این بازی قرار بود در استادیوم شهباز با تیم جم آبادان برگزار شود.
آیا از شاهینی ها به غیر از شما کسی در این بازی به میدان رفت؟
با تلاشی که کردم آشتیانی، نورزی و گنجاپور و من در تیم پرسپولیس بازی
کردیم تا نشان دهیم قرار است این تیم پرسپولیس با حضور بازیکنان شاهین
تشکیل شود.این کار توسط من تنها نبود اما نقش زیادی داشتم و طراحی آن را با
دهداری انجام دادم. البته دوست ندارم بگویم که از موسسان باشگاه بودم چون
خیلی ها حاضر نیستند این مساله را بشنوند و مطرح کنند.
شما بعد از پرسپولیس به کشاورز رفتید؟
با کمک آقای عیسی کلانتری وزیر کشاورزی آن زمان تیمی به نام کشاورز را
تاسیس کردیم که با کمک این باشگاه کار های حرفه ای شدن باشگاه انجام شد تا
بازیکنان ما دیگر به کشور های عربی نروند.از نظر ما بازیکن حقش بود به
اندازه پول بگیرد البته نه مثل الان بی درو پیکر چون با این شیوه هم مخالف
هستیم.
برگردیم به پرسپولیس از نخستین بازی این تیم با جم بگویید؟
بازی دوستانه ما با جم اولین بازی دوستانه پرسپولیس بود که من با اجازه هم
باشگاه هایی اگر ناراحت نشوند اولین کاپیتان باشگاه پرسپولیس بودم و اقای
مهندس علی پورجانکی از تیم کلونی خوزستان کاپیتان جم بودند. اولین گل این
بازی که نخستین گل تاریخ باشگاه پرسپولیس به حساب می آید را هم ناظم
گنجاپور به ثمر رساند و ما این بازی را 5 بر 1 باختیم اما این بازی
دستاوردهای عظیمی داشت زیرا همه جا پیچید بازیکنان شاهین به پرسپولیس می
روند و باعث شد بسیاری از بازیکنان شاهین بعد از چند ماه رایزنی و گفتگو به
ما ملحق شوند و اولین بازی بین المللی را با حضور بازیکنان شاهین در
استادیوم شیرودی با تیم ارتش کره جنوبی انجام دادیم. 2 بر یک بازی رابردیم و
حمید جاسمیان کاپیتان پرسپولیس در این بازی بود بود و من هم اولین گل بین
المللی پرسپولیس را به ثمر رساندم.
در چه پستی برای پرسپولیس بازی می کردید؟
من در پست های دفاع راست، هافبک راست و مهاجم بازی می کردم البته برخلاف
میل خود در حمله یا هافبک راست بازی کردم چون در تیم ملی به خاطر دفاع راست
انتخاب می شدم اما به خاطر باشگاهم این مساله را پذیرفتم غافل از اینکه
پست خود را در تیم ملی از دست می دهم.البته کنار رفتن من از تیم ملی مسایل
سیاسی و بی میلی خودم به فوتبال هم تاثیر گذار بود چون بداخلاقی هایی می
دیدم که من را از فوتبال دور می کرد.
آیا امروز هم حاضر هستید به باشگاه پرسپولیس کمک کنید؟
اگر امروز باشگاه پرسپولیس 100 بار از من دعوت کنند یکبار هم جواب نمی
دهم چون در جوی که دروغ، ریا، مادیات و کلک است نمی خواهم حضور داشته باشم.
کسانی که ادعای این کار ها را می کنند و دنبال پست مقام هستند جایی برای
ما نمی گذارند. امروز "من" هایی در فوتبال می شنوم که نمی دانم این "من" ها
از کجا آمده است.
چه شد بعد از پرسپولیس از کشاورز هم جدا شدید؟
بعد از جدایی از پرسپولیس به باشگاه کشاورز رفتم و انقدر در کشاورز یک
فردی کارشکنی می کرد و می خواست هرطور است خودش تنهایی در تیم مدیریت کند
که دیگر از فوتبال دور شدم. این اقا آن زمان ماشین های مدل بالای وزارت را
دنبال بازیکن می فرستاد و پول های خوبی به آنها می داد و بازیکنان را از من
دور کرد و نمی گذاشت به غیر از سخنرانی های آتشی که می کردم کاری برای این
تیم انجام دهم و خیلی در این باشگاه سختی کشیدم و آخر هم این تیم به سمت
این اقا کشیده شد و در نهایت هم نابود شد.
شما در زمان محمد رویانیان چند باری به باشگاه پرسپولیس رفتید دلیل این مساله چه بود؟
2 سال پیش به باشگاه پرسپولیس امدم چون امیدی داشتم که رویانیان بتواند
این باشگاه را حفظ کند. من سوابق او را به صورت ظاهری داشتم که رزمنده کشور
بوده و نمی دانستم در باطنش چه می گذرد و چه می کند اما می دانستم فوتبالی
نیست.همیشه اعتقاد داشتم یک فردی که نفوذ دارد اگر لیاقت داشته باشد با
استفاده از فوتبالی ها می تواند به باشگاه های ما کمک کند . باید افرادی
سیاسی و فرهنگی به فوتبال ایران تزریق شوند که بتوانند ساختار بسازند.
شما کی روش را به خوبی می شناسید عملکرد او را در فوتبال ایران چطور دیدید؟
من از معدود افرادی در فوتبال بودم که دوره تئوری عملی کی روش را در دهه
90 در عربستان به همراه مجید جهانپور دیده ام و آن زمان که 2 هفته در این
دوره شرکت کردم او اولین چیزی که مد نظرش بود و الان هم هست شخصیت است و می
گوید اگر مربی دارای شخصیت باشد حرفش تاثیر می گذارد و اخلاق را سرلوحه
کارهای خود می دانست و تا اندازه ای هم می گفت باید بدن مربی با بازیکنان
متناسب باشد و اگر وزن سنگینی داشته باشی بازیکنان از تو حرف شنوی ندارد.
از نظر فنی در جام ملت ها دیدم که کی روش با این نفرات نمی تواند به هدف
خود برسد چون حمله و هافبک ما بازیکن سریع ندارد و او هر دستور تیمی که
داشته باشد باید با بازیکنان فعلی متناسب داشته باشد و این نفرات کند، باید
اول در کارها دفاعی باشند و بعد قدم به قدم به کار حمله بیایند.دو ایراد
عمده داریم در فوتبال ما وجود دارد اول زیر ساخت ها است که بسیار ضعیف است و
ما تیم های پایه خوبی اصلا نداریم و این آسیب بزرگی به فوتبال ایران زده
است و همین بازیکنان که کی روش با زیرکی خود از خارج از کشور چون دژاگه و
قوچان نژاد آورده برای رفع این مشکل است.
لنگی فوتبال ایران عدم ساخت بازیکن است و اگر دورگه آورد چون مجبور بود.
ما جوانان با استعدادی چون پورعلی گنچی غفوری امیری در فوتبال زیاد داریم
که باید روی آنها کار اصولی انجام داد که اگر این کار شود ما از آسیا
سطحمان بالاتر است.
نظر شما در رابطه با خصوصی سازی باشگاه استقلال و پرسپولیس چیست؟
خصوصی سازی این دو باشگاه باید خیلی سال قبل انجام می شد و به دست افرادی داده می شد که علاقه مند و شایسته و پولدار هستند و پول به تنهایی این دو باشگاه را نجات نمیدهد. باید افرادی که این دو باشگاه را می خرند تعهدات سنگینی دهند از جمله ساخت استادیوم و داشتن تیم های پایه و نباید این دو باشگاه به تجارت خانه ای برای افراد تبدیل شود.