درد دلهای یک راننده تاکسی با "تیتر1"؛
عطر گندمزار را به دود و دم اگزوز آدمکش فروختم/ کاش میشد به زمینهای کشاورزیم برگردم
یک راننده تاکسی که امروز میان دود و دم هوای کرج مسافرکشی میکند میگوید : به شدت دلش برای قدم زدن در میان گندمهایی که با دستان خودش کاشته باشد ، تنگ شده و کاش میشد که از مصیبت اگزوزهای آدمکش خلاص شود.
گروه استانی «تیتریک»؛ نامش ناصر است و میگوید سالها پیش وقتی جوان بوده ، هوا برش داشته و با فروش زمین های کشاورزی خود که از قضا زحمت زیادی نیز برای آبادی آن کشیده بود ، راهی شهر میشود.
میگوید : وقتی در میان گندمهای دست پرورده خودم قدم میزدم و ریه هایم از بوی دل انگیز آن پر میشد ، جوان و جوانتر میشدم و نمیدانم چه شد که هوایی شده و راهی شهر شدم.
ناصر دقیقأ نمیداند چرا تصمیم گرفت که زمینهای کشاورزی و خانه ی دلگشای خود در روستا را با خانه ای کوچک در شهر و ماشینی برای مسافرکشی تعویض کند ، ولی اکنون این را میداند که به شدت پشیمان و سرخورده است.
او میگوید : دود این اگزوزهای ماشینها آدمکش است و روزی قاتل تک تک ما خواهد شد ، کاش همه به سوی روستاها و کشت و زرع میرفتند تا شاید هوا و زمین هم بتواند نفس بکشد و جانداران از دست آدمها کمی آسایش پیدا کنند.
این راننده تاکسی در پایان از مسئولین میخواهد فکری برای جان مردم و جانداران کنند و با برنامه های دقیق و کاربردی از آلودگی تنفسی که زندگی ماشینی برای مردم رقم زده است بکاهند.
ناصر دقیقأ نمیداند چرا تصمیم گرفت که زمینهای کشاورزی و خانه ی دلگشای خود در روستا را با خانه ای کوچک در شهر و ماشینی برای مسافرکشی تعویض کند ، ولی اکنون این را میداند که به شدت پشیمان و سرخورده است.
او میگوید : دود این اگزوزهای ماشینها آدمکش است و روزی قاتل تک تک ما خواهد شد ، کاش همه به سوی روستاها و کشت و زرع میرفتند تا شاید هوا و زمین هم بتواند نفس بکشد و جانداران از دست آدمها کمی آسایش پیدا کنند.
این راننده تاکسی در پایان از مسئولین میخواهد فکری برای جان مردم و جانداران کنند و با برنامه های دقیق و کاربردی از آلودگی تنفسی که زندگی ماشینی برای مردم رقم زده است بکاهند.
ارسال نظر
اخبار برگزیده