جاي خالي «موسيقي انقلابي» در عصر بيداري اسلامي
از خون جوانان وطن لاله، خدا لاله دمیده... الله الله، تو گواهی بر شهیدان یا الله... ایران ایران ایران، رگبار مسلسلها... 22 بهمن، 22 بهمن، روز رهایی ما، روز نجات کشور... و دهها سرود انقلابی دیگر که تا الان در ذهن سه نسل از انقلاب اسلامی رسوخ کرده و روح آنها را علیه استکبار داخلی و خارجی به غلیان درآورده است. موسیقیای که همپای انقلاب اسلامی آمد و تا فرودگاه مهرآباد، به استقبال امام عشق رفت.
جاده و اسب مهیاست، بیا تا برویم... به پا، ایا دلاوران، به سوی جبهه شد روان، سپاه مهدی... کجایید ای شهیدان خدایی، بلا جویان راه کربلایی... ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش... موسیقی حماسیای که از انقلاب اسلامی به ارث رسیده بود، در دفاع مقدس به بلوغ میرسد و سرشارتر از معارف اسلامی، روح جامعهای بلا دیده را برای دفاع از کشور خویش، به حضور در میدانهای جهاد تشویق میکند.
نطفهی موسیقی حماسی انقلاب اسلامی، در دورهای بسته شده که موسیقی این سرزمین به باتلاق ابتذال افتاده بود. اما این نوع از موسیقی، خودش را از ظاهر جامعه به عمق آن میرساند و با تشخیص دغدغهها و آرمانهای مردم، چنان آثاری را تولید میکند که حتی همین امروز، نه تنها نسل اول انقلاب و دفاع مقدس، که نوجوانان ده دوازده سالهی ما هم با آنها ارتباط برقرار میکنند و بر خاطرشان ثبت میشود.
اما انگار با اتمام جنگ تحمیلی و شروع فصل دیگری از تاریخ جمهوری اسلامی، قرار نبود پیشرفت موسیقی حماسی انقلاب اسلامی تداوم پیدا کند. با سیطرهی گفتمان سازندگی و بعد از آن، گفتمان دوم خرداد و گفتمانهای ضد آنها و گرایش تقریباً مطلق جامعه به بحثهای اقتصادی و سیاسی، دیگر مجالی برای ذوقهای خلاق هنری وجود نداشت. اما دشمن این مملکت همچنان بود و نیاز به خلق حماسه نیز، همچنان.
از این زمان به بعد است که پرداختن به این نوع از موسیقی دچار غفلت میشود. غفلتى که هنوز هم ادامه دارد و جا را براى انواع ديگر موسيقى در سطح اجتماع و حافظهی تاريخى ملت باز میکند. وقتی ذائقهی مردم خصوصاً جوانها تغییر پیدا کند، جای تکرار شعرهایی همچون "ایران ایران ایران، رگبار مسلسلها" و "ای لشکر صاحب زمان آماده باش" را تکرار اشعار سخیفی همچون "سوسن خانم" میگیرد و جوانی که باید خودش را برای جنگ امروز آماده کند، تبدیل به یکی از تیر خوردههای این جنگ میشود.
اینکه چرا موسیقی حماسی دفاع مقدس دچار غفلت شد، میتواند دلایل متنوعی داشته باشد. اما یکی از مهمترین دلایلش این است که عموم نیروهای حزباللهی، بعد از دفاع مقدس به اشتباه عرصهی هنر و فرهنگ را به بهانهی مهمتر بودن عرصهی سیاست خالی کردند. در نتیجه، نه سینمای انقلاب اسلامی پیشرفتی کرد (و آخرش رسید به اینجایی که امروز رسیده) و نه موسیقی انقلابی ما، تکرار شد.
خالی شدن عرصهی هنر از نیروهای انقلابی و بیاعتنایی ایشان به مقولهای بدین سان مهمی، علاوه بر اینکه جا را برای آثاری کاملاً متفاوت باز کرد، باعث تولید آثاری سفارشی شد که شاید به اندازهی تهاجم فرهنگی دشمن، به هنر و موسیقی انقلاب اسلامی ضربه وارد کرد. آثاری که با بخشنامه و دستور فلان مدیر ساخته شد و آنچنان ضعیف بودند که بوی یک شبه ساختنشان، از پشت تلویزیون به خوبی استشمام میشد.
اما هرچقدر هم که ما به خلق چنین آثار بیاعتنایی کنیم، نیاز به آنها از بین نخواهد رفت. نه تنها از بین نخواهد رفت که امروزه روز، این نیاز بیشتر هم شده. وقتی که بیداری اسلامی عالمگیرست و باید روحهای انقلابیون را به غلیان درآورد، اگر ما این خط را به دست نگیریم، دیگرانی به دست میگیرند که هم امکان به بیراهه کشاندن آن وجود دارد و اگر این نشود، ما را در مقام مصرف کننده نگه میدارد. مقامی که برای مبدا بیداری اسلامی اصلاً شایسته نیست. بسياري از امقلابيون منطقه در ديدار خود از ايران، راجع به موسيقيهاي انقلابي و حماسهاي سؤال كردند كه چه توليد كردهايد كه با خود به كشورمان ببرم؟ و جواب اين بود: «هيچ»!
اگر میخواهیم که دوباره موسیقی انقلابی و اسلامی داشته باشیم، در وهلهی اول به کارگاههاى آموزشى و کلاسهاى تدريس موسيقى براى نيروهاى حزب اللهى نیاز داریم. و در مرحلهی بعد، به یک دغدغهی دینی و انقلابی. دوستان حزباللهی، همانطور که در دوران اوج انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، وجود چنین آواهایی به افزایش روحیهی انقلابی و حماسی پدران ما کمک میکرد، در بیداری اسلامی امروز نیز، موسیقی حماسی میتواند مسلمانان مبارز کشورهای عربی را تقویت روحی کند.
انقلاب نيازمند «حماسه» است و يكي از ابزارهاي به وجود آمدن حماسه، بدون شك موسيقي است. پس صدا و سيماي جمهوري اسلامي، سازمان تبليغات، حوزهي هنري، وزارت ارشاد و دهها سازمان فرهنگي، كجاي كارند؟ آيا ساخت چند موسيقي انقلابي و حماسهاي اهميت بيشتري دارد يا خزعبلاتي چون سريالهاي زرد و آبكي تلويزيون؟ آيا كمك به بيداري اسلامي مهمتر است يا كمك چند ميلياردي به آقا اسي نيكنژاد كه «لاله» را علم كند؟ آيا بهتر نيست يك دهم بودجهي ميليارد ميلياردي اين سازمانهاي فرهنگي، خرج بيداري اسلامي مسلمانان و كمك به انقلابيون منطقه شود؟