بعد از شهدا ما "غرغر" کردیم!
چند وقت پیش به مناسبت پخش سریال باشکوه، ساده و پندآموز "آخرین روزهای زمستان" از "استراتژی اخلاص" نوشتم. واقعیتش را که بخواهید هر هفته شوکه می شدم از قدرتی که در پس گام های این بچه بیست و چند ساله، معروف به "حسن باقری" بود. تهران و برخی شهرستان ها تبدیل به اماکن تروریستی شده بود، دانشگاه شلوغ بود و دولت به دست نا اهلان افتاده بود اما یک بار تصمیم نگرفت این جبهه را رها کند و ان یکی را جمع کند. متقین کار درست سیستم شان این طور بود، می گفتند " این بخش کار را نایب امام زمان (عج) به ما سپرده، اینقدر خوب کار می کنیم که خیال اش راحت باشد." توکل شان به اندازه ای بود که خدا به قدر اخلاص برکت می داد به امورشان نه در حد تلاش شبانه روزی شان! صدها برابر بیشتر! به اندازه ای که با دست خالی بر ارتش بین المللی ملعونین فرا منطقه ای پیروز شوند. این خصوصیت معامله با خداست... گزینه باخت ندارد!
این ها را قبلا نوشته بودم اما احساس می کنم درس های زندگی را زود فراموش می کنیم. "حسن باقری" را خیلی دوست داریم اما به محض این که در می یابیم مجلس محترم شورای اسلامی به بهانه اصلاح قانون انتخابات توجه نمی کند به قربانی شدن "آزادی انتخاب مردم" پیش پای امیال برخی قدرت خواهان جبهه پدرخواندگی سیاست بی پدر و مادر، کم می آوریم! رئیس جمهور را که می بینیم درگیر وانفسای عرفان من درآوردی این و آن است غصه می خوریم و می گوییم "حیف آن همه زحمت!" انگار که ملت تلاش می کنند تا فلانی یا بهمانی را رئیس جمهور، نماینده مجلس یا حتی رئیس اداره ای کوچک در دهستانی دور افتاده کنند و تمام!
نقش خدا را که قلم می گیریم در زندگی نتیجه اش می شود کم آوردن در امتحاناتی که بناست واسطه رشد بشریت باشند. یادمان می رود عملی که برای غیر باشد بی نتیجه می ماند و قطعا مزدی هم اگر در کار باشد به قدر دنیاست نه در اندازه های خیلی بزرگ اخروی! بی توجهیم به انگیزه های الهی مردم برای شرکت در انتخاباتی که مطمئن نیستند نتیجه اش چه خواهد شد. یادمان می رود پیرزنی که با آمبولانس بر سر صندوق رای حاضر شد تا با توکل به خدا "وظیفه" اش را عملی سازد اصلا زنده نماند تا نتیجه کار را ببیند. راستی! چرا به خود زحمت داد؟ این چه معامله ای است که خون دل خوردن هم در آن " بی مزد و پاداش" نمی ماند؟ آخرین روزهای زمستان خواست که بگوید :"نیات" را که اصلاح کنیم درگیر "نتیجه" نخواهیم ماند. نتیجه را خودش تضمین می کند... اصلا گارانتی هزارساله دارد این سنت الهی!
بعضی بچه حزب اللهی های امروزی الفبای مبارزه را اشتباه آموخته اند؛ انگار نه انگار که روزی در همین کشور بچه مسلمان هایی می زیستند که نور ایمان وجودشان حجت مسلمانی یک لشکر بود! منتقد برتر شده اند! اصلا مگر "منتقد" هم شغل است!؟ اصلاح که می خواهند بکنند یادشان می رود طرف حساب شان "دشمن" نیست. طوری باید سخن بگویند و راهکار ارائه دهند که طرف احساس نکند این ها فقط لگد می زنند به کارنامه اعمالش و هیچ! می گویی چرا گوشه کار را در بخشی نمی گیرید و کمک نمی رسانید برای حاکمیت ارزش هایی که مدعی هستید برای برپایی اش"جان" هم حاضرید بدهید؟ می گویند" سیستم مشکل دارد! حضور ما را برنمی تابد! تازه! ممنوع التصویر هم هستیم!"
اخوی! خدا که ممنوع التصویرت نکرده است! وقتی نمی توانی بدون درشت گویی و عصبانیت 5 دقیقه روی خط انتن سیما با یک تهیه کننده خیلی معمولی بحث کنی انتظارت از مخاطب چیست؟ حق را به غلط گویی حقوقی شما بدهد؟ اشکال حقوقی رو می کنی اما یادت می رود جوابیه طرف را گوش بدهی! اشتباه پشت اشتباه! این عصبیت های نشات گرفته از نمی دانم کجا به جبهه حق صدمه می زند؛ قطعا! شک نکن!
بازی کردن به روش "زیر میز زنی" موجب شد وزیر ارشاد از بی کفایتی خود دفاعی پرشور کند در محضر ملت و ما تو را مقصر دانستیم برادر! چون یاد نگرفتی حق را از راهش باید ستاند نه بیراهه!
حکایت ما شبیه داستان آنها شده که از خراسان نزد امام صادق شتافتند با این پیام که ولی خدا! چه نشسته ای که شیعیانت از مرز هزاران گذشته اند! قیام کن آقا جان! اغلب مان دست بالا که بگیریم "محب" هستیم، شیعه "حسن باقری" بود!
شعار خوب می دهیم اما پای عمل که می رسد این قدر پاکار نیستیم که پسر همسایه را ببریم پیش خودمان شاغلش کنیم. خدا ما را برای کارهای بزرگ آفریده است مثل "مدیریت"! این تیپ کارها وظیفه دولت است. اصلا انقلاب کردیم که کار نکنیم، دستور بدهیم و سیستم خود به خود امور را رتق و فتق کند.
دست دل مان برای سرپرستی یک مستمند که در همسایگی مان خانه نشین شده نمی لرزد اما حاضریم هر روز ساعت ها "نچ نچ" کنیم در برابر آمار فقر من درآوردی یا واقعی اینجا و آنجا!
می ترسم از روزی که می پرسند " تو چه کردی بنده؟" می ترسم از آینده ای که با حسن باقری بناست مقایسه شوم. اساتید غرغر و فرمان فرمایی را راهی به محضر اولیاء هست؟ گمان نکنم!
ناز شست جهادی ها که توالت سازی و پل سازی در مناطق محروم برای شان فرقی با جهاد فی سبیل الله ندارد! ماشاءالله به همت بچه بسیجی هایی که جان می دهند تا مسجد برادران سنی مذهب شان در سیستان خاکی و خونی نشود! دم بچه هیئتی هایی که بعد سینه زنی بر سر مشکلات جهان اسلام فرود می آیند گرم! همان ها که امروز برای غزه پول جمع می کنند، فردا خرج تحصیل پسر کارگر شرکت شان را می دهند و پس فردا هم به امید خدا در لشکر حضرت صاحب (عج) سرداری می کنند.
نیت ها را باید اصلاح کنیم. استراتژی ما "نتیجه محور" شده است. بازگشت به "استراتژی اخلاص" خواست امام ما خمینی بود که امروز مولایمان خامنه ای به دنبال زنده کردن اش است.