داستان کوتاه/ جاتون خالی تو راه پیاده روی اربعین؟!
تا فرارسیدن ایام اربعین حسینی هرروز با یک خاطره واقعی یا داستان کوتاه میزبان چشمان تیز و قلب های پاکتان خواهیم بود.
گروه فرهنگی «تیتریک»؛تا فرارسیدن ایام اربعین حسینی هرروز با یک خاطره واقعی یا داستان کوتاه میزبان چشمان تیز و قلب های پاکتان خواهیم بود.
ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﺑﭙﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺜﯿﻒ ﻧﺸﻪ.» ﯾﮏ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩ. ﭘﻬﻨﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ! «ﻻﺑﺪ ﻣﺎﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﮐﺐﻫﺎﺱ که ﺑﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻭﺭﺩﻩ.» ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻣﯽﭘﺮﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﯾه ﻧﻔﺮ ﺑﺪﻭ ﺑﺪﻭ اوﻣﺪ، ﺩﺳﺘﻤوﻥ ﺭو ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺭﺩﻣوﻥ ﮐﺮﺩ!
ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ رو ﺑﺎﺩ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ، ﻣﺮﺩ ﻋﺮﺏ ﮐﻔﻨﺶ ﺭو ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺯﺍﺋﺮﻫﺎﯼ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ علیه السلام ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﻩ بود ...
ای کاش کفنی بودم زیر پای زائرت ای ارباب بی کفن.
منبع: روضه نیوز
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده