تیتر1/ حرفهای یک رمال خیابانی؛
از دعابرای خارش بدن تا طلسم زناشویی، از دم 10 هزارتومان/ خرمهره واسه خر کردن آدماست !
بساط دعا نویسی و تجویز طلسم اکنون از خانه های مخفی به کنار خیابان ها انتقال پیدا کرده ، طبق مد و فی بازار میچرخد ، و درحال حاضر به گفته کارشناسان ! خر در رأس بورسِ بازار قرار دارد.
گروه استانی«تیتریک»، همیشه در همان نقطه همیشگی ایستاده و در بساط کوچکش بجز چند تکه مهره رنگی و گردنبند های مختلف چشم زخم ، کیف های کوچک چرمی ، جنس خاصی برای کاسبی دیده نمیشود.
به این فکر میکنم که این فروشنده چقدر میتواند از این بساط کوچکش درآمد داشته باشد که زندگی خود را با این خرج و مخارج سنگین بگذراند.
گرم نگاه کردن به اجناس بساطش بودم که به آرامی گفت : خرمهره دارم برای شانس و اقبال ، مهره مار برای جلو افتادن کارها ، طلسم و دعا دارم برای تمامی امور زندگی ،برای انواع بیماریها از خارش بدن تا درد معده ، سرکتاب هم میگیرم تا از زندگی خود باخبر شوید و جلوی پیش آمدها را بگیرید ، همه از دم ده هزار تومان!!!
دیدم برای تهیه گزارش سوژه بدی نیست ، خودم را مشتری نشان داده و سر صحبت را با صاحب بساط که او را از این لحظه رمال خیابانی مینامم باز کردم...
من: مهره مار شنیده بودم ولی خرمهره را نه...
رمال خیابانی : الان خرمهره تو بورسِ ، مهره مار از مد افتاده..
من: فرقشون چیه حالا؟
رمال خیابانی: با مهره مار کارها حل و درها باز میشه ولی خرمهره باعث میشه پیش مردم عزیز بشی و هرکار تو میخوای انجام بدن .
میخندد و ادامه میدهد: کلأ همه را خر میکند دیگر...
من هم خندیدم و گفتم: مثل من که خر شدم و میخوام از تو بخرم!
بازهم میخندد.
من: پس خر کردن مردم الان در بورسِ ، حالا چند میدی ؟
رمال خیابانی: 20 هزار تومان چون معلومه که خریدار هستی.
من: حالا کدوم خر مهره و کدوم مهره مار هستند؟یعنی مهره مار خاصیت خودش رو از دست داده و خرمهره جای اون رو گرفته ، این تغییر به چه چیزی بستگی داره ، بازار مد یا صور فلکی و ماورایی!
رمال خیابانی: به همه چی بستگی داره ! هم قمر در عقرب بودن ماه ها ، هم چرخش دب اکبر و اصغر و هم خواسته مردم .
سپس ادامه میدهد: اینها رو که تو بساط نمیزارم ، اگه کسی واقعأ قصد خرید داشت بهش نشون میدم و با گفتن این حرف دست در جیب کرد و مهره سفیدی به عنوان خر مهره نشان داد....
من :مطمئن باشم که کار میکنه دیگه ؟
رمال خیابانی : بعله که کار میکنه ، البته برای اثر دهی بیشتر میتونی دعا و طلسمشم ببری ، برای چکاری میخوای ؟ بگو تا بهت بدم!
من : چی داری ؟ من برای هرکاری که بگی میخوام ...دستورالعمل هرکدام را هم میدانی؟
رمال خیابانی : بعله که میدانم !کارم این است و مشتریان زیادی دارم.
تازه راز استمرار این بساط کوچک را فهمیدم، درآمد خوبی نصیب صاحب خود میکرد.
رمال خیابانی : طلسم محبت بین زن و شوهر دارم ، بجوشان و صبح به صبح قاطی چایی بده بخوره
طلسم اختلاف انداختن بین فامیل همسر ، این طلسم را یکساعت در سماور در حال جوش بینداز
بسته شدن زبان شوهر: این طلسم را داخل بالش او بدوز
برای مبتلا نشدن خانمها به هوو: آن را جلوی درب خانه دفن کن
برای بچه دار شدن ، باز شدن بخت ، اختلاف انداختن بین مادر و پسر ، دو برادر ، پدر و پسر و حتی اختلاف و جدایی انداختن بین زن و شوهر هم طلسم وجود دارد.
برای درست کردن وصلت و شیرین شدن روابط هم دعا دارم ، نگفتی چی میخوای؟
از او میپرسم: همه اینها همان چیزی رو عمل میکنند که گفتی ؟
با قیافه حق به جانب و عالمانه جواب داد: بله که عمل میکنند تمام این دعاها و طلسمها در کتاب های خاص وجود دارد و از قدیم خیلی افراد به خواسته های خود با آنها می رسیده اند.
داشتم فکر میکردم که اگر واقعأ این چیزهایی که او میگوید درست باشد و عملی ، چه کینه ها و چه نیت های شومی که با توسن خودخواهی برخی افراد رانده شود....
من: مثل یه دعا نویس حسابی کار مردم رو اینجا راه میندازیا!!
رمال خیابانی: آره ولی اگه دعانویس هم بخوای شماره و آدرس دارم بهت بدم ...
به یک بهانه واهی او را از سر خود باز میکنم و به راهم ادامه میدهم .....
قبلأ اعمال اینچنینی در منزل فردی به نام دعا نویس انجام میشد و قدیم بین اکثر زنان رونق زیادی داشت ، زنانی که برای زیادشدن مهر و محبت بین خود و همسر ، فرزند دار شدن و سلامتی اش ، بستن دهان قوم و قبیله همسر و بدست آوردن ثروت مشتری دائمی بساط دعانویسها بودند ولی با پیشرفت علم و سواد وضع تغییر کرد و بهتر شد گرچه مشتاقان و خاطرخواهان را به سمت فالهای قهوه و تاروت ، پاسور، چوب و چایی و غیره سوق داد.
مسئله تأسف آور این است که با وجود آگاهی بخشی ها ، رو شدن دست فریبکاران و برخورد قضایی با این افراد ، همچنان بساطشان از پستوها به مکانهای عمومی انتقال پیدا کرده و کمافی سابق رونق دارد.
عوام فریبی همیشه وجود داشته و به شکلهای مختلف خود را نشان داده است ، رفتارهوشیارانه و کسب رضای خداوند تنها راه خوشبختی و گشایش امور است.
ولی همیشه سرش شلوغ است و مشغول دیده میشود.
گرم نگاه کردن به اجناس بساطش بودم که به آرامی گفت : خرمهره دارم برای شانس و اقبال ، مهره مار برای جلو افتادن کارها ، طلسم و دعا دارم برای تمامی امور زندگی ،برای انواع بیماریها از خارش بدن تا درد معده ، سرکتاب هم میگیرم تا از زندگی خود باخبر شوید و جلوی پیش آمدها را بگیرید ، همه از دم ده هزار تومان!!!
دیدم برای تهیه گزارش سوژه بدی نیست ، خودم را مشتری نشان داده و سر صحبت را با صاحب بساط که او را از این لحظه رمال خیابانی مینامم باز کردم...
من: مهره مار شنیده بودم ولی خرمهره را نه...
رمال خیابانی : الان خرمهره تو بورسِ ، مهره مار از مد افتاده..
من: فرقشون چیه حالا؟
رمال خیابانی: با مهره مار کارها حل و درها باز میشه ولی خرمهره باعث میشه پیش مردم عزیز بشی و هرکار تو میخوای انجام بدن .
میخندد و ادامه میدهد: کلأ همه را خر میکند دیگر...
من هم خندیدم و گفتم: مثل من که خر شدم و میخوام از تو بخرم!
بازهم میخندد.
من: پس خر کردن مردم الان در بورسِ ، حالا چند میدی ؟
رمال خیابانی: 20 هزار تومان چون معلومه که خریدار هستی.
من: حالا کدوم خر مهره و کدوم مهره مار هستند؟یعنی مهره مار خاصیت خودش رو از دست داده و خرمهره جای اون رو گرفته ، این تغییر به چه چیزی بستگی داره ، بازار مد یا صور فلکی و ماورایی!
رمال خیابانی: به همه چی بستگی داره ! هم قمر در عقرب بودن ماه ها ، هم چرخش دب اکبر و اصغر و هم خواسته مردم .
سپس ادامه میدهد: اینها رو که تو بساط نمیزارم ، اگه کسی واقعأ قصد خرید داشت بهش نشون میدم و با گفتن این حرف دست در جیب کرد و مهره سفیدی به عنوان خر مهره نشان داد....
رمال خیابانی : بعله که کار میکنه ، البته برای اثر دهی بیشتر میتونی دعا و طلسمشم ببری ، برای چکاری میخوای ؟ بگو تا بهت بدم!
من : چی داری ؟ من برای هرکاری که بگی میخوام ...دستورالعمل هرکدام را هم میدانی؟
رمال خیابانی : بعله که میدانم !کارم این است و مشتریان زیادی دارم.
تازه راز استمرار این بساط کوچک را فهمیدم، درآمد خوبی نصیب صاحب خود میکرد.
رمال خیابانی : طلسم محبت بین زن و شوهر دارم ، بجوشان و صبح به صبح قاطی چایی بده بخوره
طلسم اختلاف انداختن بین فامیل همسر ، این طلسم را یکساعت در سماور در حال جوش بینداز
بسته شدن زبان شوهر: این طلسم را داخل بالش او بدوز
برای مبتلا نشدن خانمها به هوو: آن را جلوی درب خانه دفن کن
برای بچه دار شدن ، باز شدن بخت ، اختلاف انداختن بین مادر و پسر ، دو برادر ، پدر و پسر و حتی اختلاف و جدایی انداختن بین زن و شوهر هم طلسم وجود دارد.
برای درست کردن وصلت و شیرین شدن روابط هم دعا دارم ، نگفتی چی میخوای؟
از او میپرسم: همه اینها همان چیزی رو عمل میکنند که گفتی ؟
با قیافه حق به جانب و عالمانه جواب داد: بله که عمل میکنند تمام این دعاها و طلسمها در کتاب های خاص وجود دارد و از قدیم خیلی افراد به خواسته های خود با آنها می رسیده اند.
داشتم فکر میکردم که اگر واقعأ این چیزهایی که او میگوید درست باشد و عملی ، چه کینه ها و چه نیت های شومی که با توسن خودخواهی برخی افراد رانده شود....
من: مثل یه دعا نویس حسابی کار مردم رو اینجا راه میندازیا!!
رمال خیابانی: آره ولی اگه دعانویس هم بخوای شماره و آدرس دارم بهت بدم ...
به یک بهانه واهی او را از سر خود باز میکنم و به راهم ادامه میدهم .....
قبلأ اعمال اینچنینی در منزل فردی به نام دعا نویس انجام میشد و قدیم بین اکثر زنان رونق زیادی داشت ، زنانی که برای زیادشدن مهر و محبت بین خود و همسر ، فرزند دار شدن و سلامتی اش ، بستن دهان قوم و قبیله همسر و بدست آوردن ثروت مشتری دائمی بساط دعانویسها بودند ولی با پیشرفت علم و سواد وضع تغییر کرد و بهتر شد گرچه مشتاقان و خاطرخواهان را به سمت فالهای قهوه و تاروت ، پاسور، چوب و چایی و غیره سوق داد.
مسئله تأسف آور این است که با وجود آگاهی بخشی ها ، رو شدن دست فریبکاران و برخورد قضایی با این افراد ، همچنان بساطشان از پستوها به مکانهای عمومی انتقال پیدا کرده و کمافی سابق رونق دارد.
عوام فریبی همیشه وجود داشته و به شکلهای مختلف خود را نشان داده است ، رفتارهوشیارانه و کسب رضای خداوند تنها راه خوشبختی و گشایش امور است.
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا
كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ
النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ
وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا
نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا
يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ
مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ
وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي
الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ
كَانُواْ يَعْلَمُونَ
و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنتسليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مىآموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمىكردند مگر آنكه [قبلا به او] مىگفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مىآموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمىتوانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مىآموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمىرسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهرهاى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدنداگر مىدانستند
و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنتسليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مىآموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمىكردند مگر آنكه [قبلا به او] مىگفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مىآموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمىتوانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مىآموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمىرسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهرهاى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدنداگر مىدانستند
ارسال نظر
اخبار برگزیده