تامین معاش زندگی 4 دختر توسط مادر بلال فروش
روی زمین نشسته و به کار فروشندگی مشغول است، خستگی چهره اش نشان از سختی زندگی و مشکلات دارد
گروه استانی « تیتریک »؛
سید فاطمه پور اسماعیلی خانمی است که در کنار یکی از خیابان های مهرشهر و با شرایط سخت روزی بچه هایش را تامین می کند. 41 ساله است اما سختی های زندگی بقول خودش آنقدر بر او تاثیر گذاشته که نابهنگام موهایش سفید شده است.
در حالیکه بلال می فروشد جلو رفتم و با وی همکلام شدم و پرسیدم:
چرا به این شغل روی آوردید:
می گوید: همسرم بیمار است، بدهکاری و سختیهای زندگی مرا مجبور کرد که خودم دست به کار شوم و پول حلال برای فرزندانم درآوردم
چند فرزند دارید؟
5 دختر که یکی از آنها فوت شده و 4 دختر دارم.
همسر شما هم کار می کند؟
خیر به دلیل بیماری کلیه منزل است و دیگر توان کار کردن ندارد.
چه ساعتی را به این کار اختصاص می دهید؟
از 8 صبح تا دو بعد از ظهر بلال می فروشم و بعد منزل رفته و به بچه هایم نهار می دهم، به امور خانه رسیدگی می کنم و مجددا ظهر ساعت سه و نیم تا موقع اذان مغرب به کارم ادامه می دهم.
درآمدی هم برای شما دارد؟
روزی بیست یا 25 هزار تومان که بتوانم زندگی بچه هایم را در حد بخور و نمیر تامین کنم و محتاج مردم نشویم.
دختر دانش آموز دارید؟
بله یکی از دخترانم درس می خواند و کلاس جهارم است.
برای خرید مدرسه اس هزینه ای کرده اید؟
برای خرید کیف و لوازم مدرسه اش 200 هزار تومان هزینه لازم بود اما نمی توانستم تهیه کنم و دیگران برایم تهیه کردند. سال گذشته روپوش مدرسه اش سورمه ای – صورتی بود اما امسال مدرسه اعلام کرد زرشکی – صورتی شود اما من واقعا توان تهیه روپوش مدرسه اش را نداشتم و دخترم بین همه دانش آموزان روز اول مهر را با گریه سپری کرد و او را با ناراحتی هر چه بیشتر روانه مدرسه کردم. وقتی می دانند که شرایط زندگی ما و بسیاری از خانواده های دیگر سخت است نمی توانم درک کنم که چرا هرسال رنگ پوشش را تغییر می دهند!!!
بیمه ای هم دارید؟
خیر
بلال هایی که می فروشید از کجا تهیه می کنید؟
قزوین میروم از سر زمین تهیه می کنم و اینجا به فروش می رسانم
از زندگیتان راضی هستید؟
بخاطر بچه هایم می گویم بله – از جان خودم برایشان مایه می گذارم و کار می کنم که حداقل سختی زندگی را احساس نکنند.
مستاجر هستید؟
بله و ماهیانه 200 هزارتومان اجاره منزل پرداخت می کنم.
یارانه هم می گیرید؟
بله اما کفاف زندگی ما را که نمی دهد، اگر بخواهم یک کیلو گوشت بخرم 40 هزار تومان یارانه نمی تواند جوابگو باشد، حتی بچه ای که دانش آموز است و سر کلاس می رود هزینه کرایه دارد من از ناچاری خودم کار می کنم که خرج بچه هایم را تامین کنم. دخترانم درس می خواندند اما به خاطر مخارج بالای تحصیل نتوانستند ادامه دهند البته قبلا هم با حمایت افرادی توانسته بود تا مقطع دبیرستان بخوانند.
کار کردن در محیط این چنینی و پر از رهگذر برای شما سخت نیست؟
مسلما سخت است و حتی مردانی که از کنارم رد می شوند علت کار کردنم را می پرسند اما خب بالاخره من هم می گویم که ناچارم چون پسر ندارم و مادر 4 دختر هستم در قبال آنها مسئولم و به خودم سختی می دهم که دخترانم به راه خلاف کشیده نشوند. کار کردن کنار خیابان را قبول کرده ام تنها برای اینکه دخترانم در شرایط سخت جامعه سالم باشند.
بچه ها قدر شما را می دانند؟
یکی از دخترانم ازدواج کرده و دختران دیگرم 18 ساله، 17 ساله، 10 ساله و دخترم که فوت شد 12 ساله بود. بله بهر حال کار و مشکلات مرا هر روز از نزدیک می بینند. وقتی چین های دستم را می بینند برایم گریه می کنند و می گویند چرا زندگی ما باید اینگونه باشد؟!!
فصل زمستان را چگونه سپری می کنید؟
منزل کار می کنم. از بسته بندی تا شکستن قند انجام می دهم که هزینه زندگی خانواده ام را تامین کنم.
چه صحبتی با مسئولین دارید؟
از زندگی ام راضی نیستم. من به عنوان یک خانم نباید کنار خیابان کار کنم!. حداقل دولت وقتی شرایط زندگی مرا می بیند باید مرا تحت پوشش قرار دهد. کار کردن در کنار خیابان و در یک محیط کاملا مردانه و پر خطر سخت است. اما باز بواسطه شرایط سخت زندگی ام می گویم کار کردن خودم در کنار خیابان بهتر از این است دخترانم کار کنند و به راه های خلاف بروند. شب و روز خودم را به آب و آتش می زنم که فرزندانم را تامین کنم.
67467465345354
تحت پوشش بهزیستی هستید؟
خیر – چند بار به بهزیستی مراجعه کردم قبول نکردند. همسرم بیمار است و ناراحتی کلیه دارد اما بهزیستی می گوید می تواند کنار خیابان جوراب بفروشد! مدت یک سال مراجعه کردم اما جوابی نگرفتم و گفتند به شما تعلق نمی گیرد. من حتی گفتم حداقل هزینه زندگی دخترانم را بدهند اما باز هم گفتند هیچ راهی ندارد. من هم ترجیح دادم بجای اینکه مدام دنبال این کار باشم خودم دست به کار شوم.
چطور به خانه داری می رسید؟
شبها کار های خانه را انجام می دهم که صبح بتوانم سر کارم باشم و یک لقمه روزی حلال برای بچه هایم درآورم.
دخترها نگران مادر می شوند وقتی دیر به منزل برسید؟
هوا تاریک شود سراغم را می گیرند و به من زنگ می زنند. مامان کجا موندی؟ نیومدی و … من هم با ماشین به منزل می روم و چون راننده ها از وضعیت زندگیم آگاه هستند پول کمتری از من طلب می کنند.
آروزیی هم دارید؟
با خنده می گوید چه آرزویی؟. تنها میتوانم بگویم امیدوارم با سختی هایی که من تحمل می کنم دختران خوشبخت شوند.
از زمانیکه دخترم هم به علت تصادف فوت کرد تجویز شد به روانپزشک مراجعه کنم. چون در سانحه تصادف 7 ماه پیش دخترم فوت شد، دخترم دیگرم دستش قطع شد و خودم یکی از گوشهایم آسیب دید و دخترم دیگرم زیبایی صورتش را از دست داد.
مادر بودن را چگونه معنا می کنید؟
مادران ازجان گذشته اند. هیچ کسی به اندازه مادر سختی نمیکشد و امیدوارم همگی سالم و سلامت باشند.
و من در حالیکه هوا تاریک شد و او را با کوله باری از سختی تنها می گذارم با خود می گویم عشق را در کسی می توان دید که وجودش را فداکارانه ایثار می کند و عشق این است: مادر بودن…………
با کار کردن در بیرون از منزل، باری از مشکلات اقتصادی را از دوش همسر برداشته و برای رفاه خانواده اش در تکاپو است.
سید فاطمه پور اسماعیلی خانمی است که در کنار یکی از خیابان های مهرشهر و با شرایط سخت روزی بچه هایش را تامین می کند. 41 ساله است اما سختی های زندگی بقول خودش آنقدر بر او تاثیر گذاشته که نابهنگام موهایش سفید شده است.
در حالیکه بلال می فروشد جلو رفتم و با وی همکلام شدم و پرسیدم:
چرا به این شغل روی آوردید:
می گوید: همسرم بیمار است، بدهکاری و سختیهای زندگی مرا مجبور کرد که خودم دست به کار شوم و پول حلال برای فرزندانم درآوردم
چند فرزند دارید؟
5 دختر که یکی از آنها فوت شده و 4 دختر دارم.
همسر شما هم کار می کند؟
خیر به دلیل بیماری کلیه منزل است و دیگر توان کار کردن ندارد.
از 8 صبح تا دو بعد از ظهر بلال می فروشم و بعد منزل رفته و به بچه هایم نهار می دهم، به امور خانه رسیدگی می کنم و مجددا ظهر ساعت سه و نیم تا موقع اذان مغرب به کارم ادامه می دهم.
درآمدی هم برای شما دارد؟
روزی بیست یا 25 هزار تومان که بتوانم زندگی بچه هایم را در حد بخور و نمیر تامین کنم و محتاج مردم نشویم.
دختر دانش آموز دارید؟
بله یکی از دخترانم درس می خواند و کلاس جهارم است.
برای خرید کیف و لوازم مدرسه اش 200 هزار تومان هزینه لازم بود اما نمی توانستم تهیه کنم و دیگران برایم تهیه کردند. سال گذشته روپوش مدرسه اش سورمه ای – صورتی بود اما امسال مدرسه اعلام کرد زرشکی – صورتی شود اما من واقعا توان تهیه روپوش مدرسه اش را نداشتم و دخترم بین همه دانش آموزان روز اول مهر را با گریه سپری کرد و او را با ناراحتی هر چه بیشتر روانه مدرسه کردم. وقتی می دانند که شرایط زندگی ما و بسیاری از خانواده های دیگر سخت است نمی توانم درک کنم که چرا هرسال رنگ پوشش را تغییر می دهند!!!
بیمه ای هم دارید؟
خیر
بلال هایی که می فروشید از کجا تهیه می کنید؟
قزوین میروم از سر زمین تهیه می کنم و اینجا به فروش می رسانم
از زندگیتان راضی هستید؟
بخاطر بچه هایم می گویم بله – از جان خودم برایشان مایه می گذارم و کار می کنم که حداقل سختی زندگی را احساس نکنند.
مستاجر هستید؟
بله و ماهیانه 200 هزارتومان اجاره منزل پرداخت می کنم.
یارانه هم می گیرید؟
بله اما کفاف زندگی ما را که نمی دهد، اگر بخواهم یک کیلو گوشت بخرم 40 هزار تومان یارانه نمی تواند جوابگو باشد، حتی بچه ای که دانش آموز است و سر کلاس می رود هزینه کرایه دارد من از ناچاری خودم کار می کنم که خرج بچه هایم را تامین کنم. دخترانم درس می خواندند اما به خاطر مخارج بالای تحصیل نتوانستند ادامه دهند البته قبلا هم با حمایت افرادی توانسته بود تا مقطع دبیرستان بخوانند.
کار کردن در محیط این چنینی و پر از رهگذر برای شما سخت نیست؟
مسلما سخت است و حتی مردانی که از کنارم رد می شوند علت کار کردنم را می پرسند اما خب بالاخره من هم می گویم که ناچارم چون پسر ندارم و مادر 4 دختر هستم در قبال آنها مسئولم و به خودم سختی می دهم که دخترانم به راه خلاف کشیده نشوند. کار کردن کنار خیابان را قبول کرده ام تنها برای اینکه دخترانم در شرایط سخت جامعه سالم باشند.
بچه ها قدر شما را می دانند؟
یکی از دخترانم ازدواج کرده و دختران دیگرم 18 ساله، 17 ساله، 10 ساله و دخترم که فوت شد 12 ساله بود. بله بهر حال کار و مشکلات مرا هر روز از نزدیک می بینند. وقتی چین های دستم را می بینند برایم گریه می کنند و می گویند چرا زندگی ما باید اینگونه باشد؟!!
فصل زمستان را چگونه سپری می کنید؟
منزل کار می کنم. از بسته بندی تا شکستن قند انجام می دهم که هزینه زندگی خانواده ام را تامین کنم.
چه صحبتی با مسئولین دارید؟
از زندگی ام راضی نیستم. من به عنوان یک خانم نباید کنار خیابان کار کنم!. حداقل دولت وقتی شرایط زندگی مرا می بیند باید مرا تحت پوشش قرار دهد. کار کردن در کنار خیابان و در یک محیط کاملا مردانه و پر خطر سخت است. اما باز بواسطه شرایط سخت زندگی ام می گویم کار کردن خودم در کنار خیابان بهتر از این است دخترانم کار کنند و به راه های خلاف بروند. شب و روز خودم را به آب و آتش می زنم که فرزندانم را تامین کنم.
67467465345354
تحت پوشش بهزیستی هستید؟
خیر – چند بار به بهزیستی مراجعه کردم قبول نکردند. همسرم بیمار است و ناراحتی کلیه دارد اما بهزیستی می گوید می تواند کنار خیابان جوراب بفروشد! مدت یک سال مراجعه کردم اما جوابی نگرفتم و گفتند به شما تعلق نمی گیرد. من حتی گفتم حداقل هزینه زندگی دخترانم را بدهند اما باز هم گفتند هیچ راهی ندارد. من هم ترجیح دادم بجای اینکه مدام دنبال این کار باشم خودم دست به کار شوم.
چطور به خانه داری می رسید؟
شبها کار های خانه را انجام می دهم که صبح بتوانم سر کارم باشم و یک لقمه روزی حلال برای بچه هایم درآورم.
دخترها نگران مادر می شوند وقتی دیر به منزل برسید؟
هوا تاریک شود سراغم را می گیرند و به من زنگ می زنند. مامان کجا موندی؟ نیومدی و … من هم با ماشین به منزل می روم و چون راننده ها از وضعیت زندگیم آگاه هستند پول کمتری از من طلب می کنند.
آروزیی هم دارید؟
با خنده می گوید چه آرزویی؟. تنها میتوانم بگویم امیدوارم با سختی هایی که من تحمل می کنم دختران خوشبخت شوند.
از زمانیکه دخترم هم به علت تصادف فوت کرد تجویز شد به روانپزشک مراجعه کنم. چون در سانحه تصادف 7 ماه پیش دخترم فوت شد، دخترم دیگرم دستش قطع شد و خودم یکی از گوشهایم آسیب دید و دخترم دیگرم زیبایی صورتش را از دست داد.
مادر بودن را چگونه معنا می کنید؟
مادران ازجان گذشته اند. هیچ کسی به اندازه مادر سختی نمیکشد و امیدوارم همگی سالم و سلامت باشند.
و من در حالیکه هوا تاریک شد و او را با کوله باری از سختی تنها می گذارم با خود می گویم عشق را در کسی می توان دید که وجودش را فداکارانه ایثار می کند و عشق این است: مادر بودن…………
منبع: دانش روز
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده