تهدید جامعه با بالا رفتن سن ازدواج
گروه اجتماعی «تیتریک» ؛ چند وقت پیش بود که اعلام شد سن ازدواج دختران به 28 سال و پسران به 29
سال رسیده است اما چگونه شد که ازدواج هایی که در سن 18 تا 20 سالگی برای
دختران انجام میشد این سالها به مرز 30 سالگی رسیده است؟
دکتر مریم کمالی – مشاور ازدواج در این باره می گوید: این روزها دختران جوان و خانوادههایشان اولویت نخستشان ادامه تحصیل و پس
از آن یافتن کار است بدیهی است که طی کردن این مراحل یعنی دست یافتن به
تحصیلات عالیه و از سوی دیگر یافتن شغل مناسب و پس از آن تازه به فکر
ازدواج افتادن سن ازدواج را به آستانه 30 سالگی میرساند.
قرآن کریم بلوغ را سن ازدواج میداند و از آن با تعبیر بلوغ نکاح یاد
میکند. روایات ائمه و تفاسیر مختلف نیز بر همین موضوع صحه میگذارند؛ به
طوری که شیخ طوسی سن ازدواج را سن توانایی جنسی و رغبت به تاهل میداند.
یعنی سن ازدواج، سن تمایل است و چنین برمیآید که در صورت نیاز اگر ترک آن
موجب گناه شود، ازدواج واجب میشود. اما در جوامع امروزی سن ازدواج از سن
بلوغ جسمی فاصله گرفته است و اغلب این فاصله معقول پنداشته میشود.
جوامع غربی این خلا زمانی یا در حقیقت دوره بحرانی را با روابط آزاد جنسی که پشتوانه قانونی دارد، میپوشانند اما جامعه دینی ما چنین راهکاری را برنمیتابد. بالطبع در چنین شرایطی، آشکار شدن آسیبهای دوره بحرانی ناگزیر است چرا که نه میتوان مطابق راهکار دینی، سن ازدواج را به دوران بلوغ نزدیک کرد و نه شرایط فرهنگی و اجتماعی دنیای معاصر اجازه میدهد جامعه در شرایطی سالم افزایش سن ازدواج را تابی بیاورد.
پژوهشها در این باره از رابطه افزایش سن ازدواج و رواج تجرد با مفاسد و آسیبهای اجتماعی حکایت میکنند و جامعهشناسان و صاحبنظران مکرر در این باره هشدار میدهند. از منظر روانشناسی، تجرد طولانی مدت ریشه بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی است هرچند که در نگاه اول، درک رابطه علی و معلولی میان آنها دشوار و حتی غیرممکن به نظر برسد.
بالا رفتن سن ازدواج با شرایط سختی که معمولا توسط خود افراد بوجود می آید در ارتباط مستقیم است و این یعنی صدمات جبران ناپذیر روحی-روانی. در جامعه ای که جوانان آن با وجود داشتن نیازهای شدید عاطفی و جنسی از ازدواج دوری میکنند، باید شاهد نا امنی های اخلاقی، هنجار شکنی های اجتماعی و آینده ای مبهم باشیم.
این افزایش بی سابقه سن ازدواج، مشکلات فراوانی به دنبال خواهد داشت. برخی مشکلات ناشی از این افزایش، عبارتند از : افسردگی و از بین رفتن نشاط در جوانان، مبتلا شدن به وسواس زیاد در انتخاب همسر، مشکل آفرینی فرزندان بزرگ و ازدواج نکرده در خانه، افزایش اضطراب و نگرانی خصوصاً در دختران، حالت بلاتکلیفی، از دست رفتن طراوت و زیبایی، ناامیدی و تصمیم به عدم ازدواج به خاطر کاهش میل به ازدواج، بی دقتی در انتخاب همسر خصوصاً در دختران، احتمال افزایش انحرافات، احساس سربار بودن در خانواده و ده ها مشکل از این قبیل که جوانان ما را که گران بهاترین ذخیره های کشورمان هستند، به چالش انداخته است.
عوامل افزایش سن ازدواج
الف) عوامل اجتماعی
1ـ افزایش جرایم و آسب های اجتماعی
بالا رفتن جرایم و آسیب های اجتماعی مانند: اعتیاد، بی بندوباری، همسر
آزاری، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان و مانند آن نه تنها موجب از
هم پاشیدگی خانواده ها شده است، بلکه باعث سلب اعتماد جوانان از ازدواج
گردیده و سبب شده است که جوان امروز به ازدواج به عنوان عامل خوشبختی، نگاه
نکند و سرنوشت خود را به کسانی که در دام این آسیب ها گرفتار شده اند،
تشبیه کند.
2ـ تحصیلات دانشگاهی
طولانی بودن مدت تحصیلات دانشگاه و افزایش نسبت دختران به پسران (که طبق
بعضی آمارها تنها 35/43 درصد کسانی که در کنکور شرکت می کنند، پسر
هستند)14، سبب شد اولاً، اغلب پسران و دختران تا پایان تحصیلات و بعد هم تا
به دست آوردن شغل، از ازدواج سرباز زنند؛ و ثانیاً، دختران به علت داشتن
تحصیلات دانشگاهی حاضر به ازدواج با پسران پشت کنکور مانده نباشند و درصد
بالایی از آنان بدون همسر بمانند، یا به ازدواج ناخواسته تن بدهند؛ چنانکه
امروز شاهد این معضل هستیم.
3ـ عدم توازن جمعیت پسران و دختران آماده ازدواج در ایران
بنا بر برخی آمارها، جمعیت دختران در شرف ازدواج، یک میلیون و ششصد هزار
نفر بیش از پسران آماده ازدواج است و این خود سبب می شود پسران در ازدواج
رقابت نکنند و در نتیجه عجله ای نداشته باشند.15
4ـ به هم خوردن توازن دختر و پسر در روستاها
طبق آمارها، به علت مهاجرت پسران روستایی به شهرها برای جستجوی کار، جمعیت دختران روستایی آماده ازدواج دو برابرِ گذشته است.
ب) عوامل اقتصادی
یکی از عمده ترین دلایل تأخیر ازدواج از نظر جوانان، عوامل اقتصادی است. در
یک گفتگوی ساده و خودمانی با جوانان، خصوصاً پسران، می توان به آسانی
فهمید که علت نداشتن تمایل به ازدواج در اکثر آن ها برخوردار نبودن از شغل،
مسکن و تهیه لوازم و ضروریات زندگی و جشن ازدواج است. در این بین خانواده
های دختران هم مشکل تهیه جهیزیه را سد بزرگی برای ازدواج دخترانشان می
دانند، خصوصاً خانواده هایی که چند دختر با فاصله های سنی کم، دارند.
بنابراین عدم توان اقتصادی کافی، انگیزه ازدواج جوانان را پایین می آورد و
اجازه نمی دهد آنان در سن پایین ازدواج کنند. اما گاهی داشتن شغل مانع
ازدواج می شود و آن در صورتی است که دختران شاغل شوند. بسیاری از دخترانی
که شغلی برای خود دست و پا می کنند و مشغول به کار می شوند، رغبت خود را
نسبت به ازدواج از دست می دهند. دلایلی که باعث کاهش میل آن ها به ازدواج
می شود عبارت است از:
1ـ دختران وقتی شاغل می شوند، توان اقتصادی شان بالا می رود و به استقلال
اقتصادی می رسند. از آنجایی که یکی از انگیزه های دختران برای ازدواج، نیاز
اقتصادی است و از مجرد ماندن خود احساس سربار خانواده بودن دارند، با
رسیدن به استقلال اقتصادی این انگیزه در آن ها از بین می رود و در نتیجه
بسیاری از آنان رغبت چندانی به ازدواج ندارند. بنابراین دخترانی که به
ازدواج به عنوان یک تکیه گاه اقتصادی نگاه می کنند، اگر با به دست آوردن
شغل به منبع اقتصادی خوبی برسند، دلیلی برای ازدواج ندارند و تا مجبور
نشوند، ازدواج نمی کنند. چنانکه وجود این عامل در زنان بیوه نیز بزرگ ترین
مانع را برای تن دادن آن ها به ازدواج مجدد ایجاد می کند.
2ـ داشتن شغل از این جهت که هم منبع اقتصادی است و هم سرگرمی خوبی است که
می تواند در انسان نشاط و شادی به وجود آورد، جایگاه خاصی در بین دختران
دارد. گاهی علاقه به شغل در دختران چنان زیاد می شود که به خاطر ترس از از
دست دادن آن، ازدواج نمی کنند و خواستگاران را به بهانه های مختلف رد می
کنند. بنابراین شاغل شدن دختران یکی دیگر از انگیزه های ازدواج آنان که رها
شدن از تنهایی و انس گرفتن به همسر است را ضعیف می کند و جانشین مناسبی
برای ازدواج، نزد آن ها محسوب می شود.
3ـ دختری که شاغل است، معمولاً خواستگاران بیشتری نسبت به سایر دختران
دارد. به همین خاطر از تأخیر انداختن ازدواج واهمه ای ندارد، زیرا شانس خود
را برای ازدواج، حتی اگر سن او هم افزایش پیدا کند، زیاد می بیند.
بنابراین شاغل شدن دختر (بر عکس شاغل شدن پسر که سبب زیاد شدن انگیزه به
ازدواج است) انگیزه او را نسبت به ازدواج کاهش می دهد. این عامل امروزه در
کشورهای غربی تأثیر چشمگیری در کاهش رغبت دختران به ازدواج داشته و حتی
بسیاری از دختران و زنان غربی به خاطر همین عامل، تا آخر عمر مجرد می مانند
که خود می تواند سبب به وجود آمدن بسیاری از مشکلات اجتماعی و اخلاقی شود.
در کشور ما نیز تأثیر شغل دختران در تأخیر ازدواج، گرچه مانند جوامع غربی
نیست، ولی کمابیش دیده می شود و خطر گسترده تر شدن آن، وجود دارد.
ج) عوامل فرهنگی
گرچه کشور ما از فرهنگ غنی و کامل اسلامی برخوردار است، ولی به دلایلی چون
نفوذ فرهنگ بیگانه و مانند آن، این فرهنگ کم رنگ شده و سفارش های اکید
اسلام به تعجیل در ازدواج و کراهت از تأخیر آن، تا حدودی بین جوانان به
فراموشی سپرده شده است. جوان ایرانی که در گذشته مهم ترین برنامه او در
اولین فرصت ازدواج و تشکیل زندگی بود، امروزه دیگر چنین عقیده ای ندارد و
حتی برخی زمان ازدواج را مخصوص میان سالی می دانند، و این احتمال وجود دارد
که این فرهنگ مخرّب، گسترده و فراگیر شود.
به هر حال عوامل فرهنگی را می توان از سه جهت در تأخیر ازدواج مؤثر دانست:
1ـ منسوخ شدن ارزش های معنوی
منسوخ شدن ارزش های معنوی و جایگزین شدن ارزش های مادی، سبب شده بسیاری از
جوانان به همه چیز، از جمله ازدواج ،رنگ و لعاب مادی بدهند و به جای این که
کسب فضایل انسانی را هدف خود قرار دهند و ازدواج را عاملی برای نزدیک تر
شدن به خدا و کامل شدن ایمان بدانند، در جمع مال دنیا و نمایاندن ظواهر
فریبنده زندگی مادی، مسابقه بگذارند. این طرز تفکر همه چیز از جمله ازدواج
را تحت تأثیر قرار می دهد. اما جوانی که دغدغه اصلی اش حفظ و کامل شدن
ایمانش است، چون ازدواج را ایجاد کننده نیمی از ایمان می داند، تمام
امکانات خود را برای به دست آوردن آن بسیج می کند.
2ـ آرمان گرا بودن جوانان
بعضی از جوانان امروزی، به علت خامی و نپختگی که هیچ تناسبی با زندگی
پیچیده کنونی ندارد و نیز به علت عدم اعتماد به تجربه های والدین و قدیمی
دانستن آن ها، از واقعیت های زندگی بی اطلاع مانده اند و در نتیجه نمی
توانند درباره موضوعی چون ازدواج، واقع گرا باشند، بلکه آرمانی فکر می کنند
و در عالم خیال پرواز می کنند. این طرز تفکر، یکی از دو پیامد منفی زیر را
دارد: یا ازدواج نمی کنند و منتظر همسری آرمانی هستند و یا ازدواجشان
مبتنی بر احساسات است که نتیجه آن شکست و سرخورده شدن از ازدواج است.
به همین دلیل بر همه مسئولان و دست اندرکاران مسائل اجتماعی واجب و لازم
است به این مسئله به عنوان یک مشکل فوریتی نگاه کنند و تمام همت و تلاش خود
را برای رفع آن مصروف نمایند؛ چنانکه قرآن، در آیه ای تمام مسلمانان را به
یاری جوانان برای تسهیل امر ازدواج دعوت کرده است.
لذا لازم است برای ترغیب جوانان به ازدواج در سنین پایین تر، شرایط
اقتصادی، آموزشی و فرهنگی جامعه را ارتقا دهیم و نسبت به قوانینی مانند
تعدد زوجات و ازدواج موقت که مناسب شرایط کنونی جامعه نبوده و باعث بروز
مشکلات فراوان و پیچیده تر شدن مشکل میگردد تجدید نظر به عمل آورند.