معرفی کتاب حسین عقل سرخ +دانلود
کتاب را در دست میگیریم و بخشی از مقدمهی آن –که در پشت کتاب هم نوشته شده- را با هم میخوانیم:
«آنچه در دست دارید، مجموعه گفتار «طرحی برای فردا»، دیدگاههای استاد حسن
رحیمپور (ازغدی) را بازتاب میدهد. این مجموعه که در برگیرندهی
سخنرانیهای ایشان با تقریرات دانشجویی از این جلسات میباشد، محصول
نشستهای آزاد یا آموزشی، همایشها و مصاحبهها و حلقههای نقد و بررسی از
سال ۱۳۶۳ تا امروز است. بخش اندکی از مفاد این سخنرانیها، پیشتر در برخی
رسانههای دیداری و شنیداری یا نوشتاری، منتشر شده و بخش عمدهی آن به
تدریج و برای نخستین بار توسط «نشر طرح فردا» منتشر میشود.»
قلم و جنس سخنان حسن رحیمپور در این مجموعه به گونهای است که صفحه صفحهی کتاب ذهن را به سفری در اعماق تاریخ میبرد و مخاطب گاه خود را در کنار امیرالمومنین (ع) حس میکند و گاه به کربلا میرود و معراج سرخ را به تماشا مینشیند و گاه غریبانه در شام و در محیط نفاق و دستگاه امنیتی ظلم پرسه میزند.
«عقل در عاشورا»، «عاشورا، پایان تأویل» و «حسین از مستضعفان میگوید» سه فصل این مجموعهاند که حاصل سه نشست متوالی در شبهای تاسوعا، عاشورا و یازدهم محرم سال ۸۰ هستند و دکتر رحیمپور در برنامهای زنده –که از شبکهی اول سیما هم پخش شده- دیدگاههای خود را در ارتباط با حماسه عاشورا بیان میکند و به بررسی آن میپردازد. بیشتر مباحث تاریخیاند اما تحلیلهایی که با آنها تلفیق شده است اثری ماندگار را در برابر مخاطب قرار میدهد. اثری که هر خوانندهای بعد از عاشورا را از زاویهای جدید مینگرد و به راحتی از اتفاقات آن نمیگذرد.
بیست و هفتمین چاپ کتاب مجموعهای ۱۱۲ صفحهای است که در ۴۰۰۰ نسخه منتشر شده است.
«… این تاریخ دردناک اسلام است، روح اسلام، قربانی کالبدش شد و محتوایش پیش پای فرماش شهید گشت و بنابراین، اسلام با سلاح رستم فرخزاد ایرانی یا هراکلیوس روم یا زبان شبهات کافرانه ابن ابیالعوجاء و کفرگویی امثال او و نظریات جاثلیق، زمینگیر نشد؛ اسلام با روایات جعلی ابوهریره و ابودرداء، و با فتوای کعب الاحبار، ابوموسی اشعری و شریح قاضی کشته شد. سیدالشهدا در کربلا قربانی تحریف اسلام شد. این روند مسخ مذهب، تفکیک مذهب از حکومت، تفکیک اخلاق از سیاست، حذف «محتوا» و «حفظ شکل» بود که به مبهم و مجهول الهویه کردن اسلام، هزارقرائتی کردنش، تفسیر به رای قرآن، تحریف دین و منحط کردن اسلام انجامید و همین، هدف آنهاست؛ مه از صحنه روزگار برانداختن اسلام، که میدانند ممکن نیست. صفحه۱۶»