شرح دعای روز بیست و سوم ماه رمضان/ چند چیز موجب شستشوی گناهان می شود
شرح دعا
اللهم اغسلنی فیه من الذنوب ”خدایا در این روز مرا از گناهان پاکیزه گردان”
همانطور که در روایات و آیات قرآن کریم آمده است خداوند تمام گناهان بندگان خویش را می بخشد و از آنها در می گذرد ”ان الله یغفرالذنوب جمیعا” یعنی ”به درستی که خداوند تمامی گناهان را می آمرزد” ولی خداوند تنها یک گناه را نمی بخشد و آن هم شرک ورزیدن به ذات اقدس اوست ”ان الله لایغفر ان شرک به…”۲) یعنی ”به درستی که خداوند کسی را که برای او شریک قایل شود، نمی آمرزد”، حال می خواهیم بدانیم که در این دعا منظور از ”اللهم اغسلنی” ”خدایا مرا شستشو ده” چه می باشد؟ برای جواب باید به این نکته اشاره کنیم که آب پاک کننده تمام کثافات و پلیدیهاست به طوری که آب هر کثافت و پلیدی را در هر مکانی که باشد از بین می برد و پاکیزگی و نظافت را بر جای می گذارد به طوری که اثری از آن کثافت نخواهد ماند که آنگاه است که می گوییم مکان مورد نظر ما شستشو شده و پاک گردیده است و دلیل اینکه از خداوند خواستاریم که ”اللهم اغسلنی فیه من الذنوب” ما را از گناهان شستشو داده و پاک گرداند به خاطر این است که دیگر اثری از گناه در جسم و روح ما وجود نداشته باشد تا اینکه کثافات و پلیدیهای گناه مانعی برای رسیدن به قرب الی الله نشوند، پس منظور از غسل همان پاک و طاهر شدن از پلیدیهای گناهان است، که در این روز ما نیز از پروردگار عالمیان خواستاریم که ما را از گناهان پاک و پاکیزه گرداند تا بتوانیم به درجات عالی معنوی دست یابیم.
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم روایت است که فرمودند : پنج چیز موجب رضای خداوند متعال میشود:۱- اگر بنده ای صله ی رحم کند خداوند خوشنود میشود۲-نیکی به پدرومادر۳-صدقه پنهانی۴-دعا از روی اخلاص۵- نماز شب.
و پنج چیز موجب خشم خداوند متعال میشود : ۱- قطع رحم۲-عاق والدین۳-بخل ورزیدن از ادای حقوق الهی۴-تاخیر انداختن نماز از وقتش۵-مانع آرزو و حاجت دیگران از خدا شود ؛یعنی بگوید : نیازی نیست به خداوند امید ببندید. حاجت خود را به دیگران بگو. خداوند از چنین شخصی بسیار خشمگین خواهد شد.
چند چیز موجب شستشوی گناهان می شود:
۱-ادای نمازپنج گانه اگر صحیح خوانده شود : ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر.
۲- افطاری دادن به روزه داران.از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که ایشان فرمودند: هر کس روزه داری را افطاری بدهد گناهانش آمرزیده می شود و ثواب بنده آزاد کردهن به او داده می شود.
۳- سه مرتبه پس از هر نمازی اگر این استغفار را بخوانید: استغفر الله الذی لااله الاهوالحی القیوم ذوالجلال و الاکرام و اتوب الیه.
۴- زیارت امام حسین علیه السلام در شب اول ماه رمضان و یا وسط آن و یا آخر آن مایه ی رفع گناهان است.
۵- گریستن بر مصائب امام حسین علیه السلام.
پاکسازی عیوب
(۲) وطهرنی فیه من العیوب ”و مرا در این روز از هر عیب و نقصی پاک ساز”
انسان در طول زندگی خود دانسته یا ندانسته اشتباهات و خطاهای فاحشی را انجام می دهد که این اشتباهات و خطاها به عیب تعبیر می گردد به فرض مثال شخصی که بسیار دروغ می گوید دروغگویی عیب بزرگ او تلقی می گردد که آن عیب در دنیا و آخرت گریبانگیر او می شود. چرا که یک عیب مولد هزاران عیب دیگر است که ممکن است جامعه ای را به نابودی بکشد، چنانچه در روایات و احادیث موجود است اسلام دستور بر پوشش عیوب الناس مخصوصا مسلمانان را دارد چرا که اگر عیبی از شخصی که دارای احترام و آبروست و عده بسیاری از او تبعیت می کنند، فاش شود آنگاه است که دو اتفاق مهم ممکن است رخ دهد: اول اینکه آن شخص بی آبرو گشته و شخصیت او در پیش همگان متلاشی می گردد که ممکن است این عمل، آن شخص را به کارهای خطرناکی وادارد و دوم اینکه ممکن است افراد بسیاری که از او تبعیت می کنند به علت اعتماد به او عیب او را حسن دانسته و به اشاعه آن عیب در بین مردمان بپردازند که هر دو حالت آن برای یک جامعه بسیار خطرناک است، حال شاید سئوال شود پس در مقابل چنین رفتارهایی چه باید بکنیم؟ که ما در جواب می گوییم که اولا هر انسانی به اندازه کافی دارای عیوب می باشد که اگر بخواهد به عیوب نفس خود نظر کند تا آخر عمر باید در اصلاح آنها بکوشد چرا که انسانی که خود مریض است اول باید مرض خود را درمان کند، بعد مرض دیگران را، که با این عمل خود به خود جامعه و افراد آن نیز اصلاح می گردند به طوری که اگر شخصی عیوب خود را اصلاح کند کسانی که از او تبعیت می کنند و از او الگو می گیرند نیز از عمل اصلاح شده و پسندیده او تبعیت می کنند و ثانیا انسانها در صورت مشاهده عیبی در برادر مسلمان و دینی خود می توانند به صورت مخفیانه و نامحسوس آن عیب را به آن شخص گوشزد کنند تا به اصلاح آن بپردازد و باید این را هم در نظر گرفت که خداوند ستارالعیوب است و عیبها را می پوشاند و خداوندی که بر پوشندگی عیبها معروف است هیچگاه نمی خواهد بنده ای عیب بنده دیگری را فاش گرداند که ما نیز در این روز از خداوندی که بر عیوب ما آگاه است خواستاریم وجود ما را از عیبهایی که در ما رخنه کرده است پاک گرداند…
شیطان به حضرت نوح علی نبینا و آله و علیه السلام زمانی که کشتی او بر زمین نشست توصیه به سه خصلت نمود که نوح از آنها دوری نماید :
۱- تکبر : به واسطه تکبر که بر آدم سجده نکردم و از درگاه خداوند رانده شدم.
۲- حرص : جدت آدم به خاطر آن که از گندم خورد از بهشت محروم گشت .
۳- حسد : به واسطه حسادت قابیل هابیل را کشت و به عذاب الهی هلاک و معذوب شد.
حکایت درباره حسد :
سید جزائری در انوارالنعمانیه نقل می کند : قابیل بعداز آنکه بر هابیل رشک برد و او را کشت ،شیطان با صورتی نزدش آمد و گفت : قربانی هابیل قبول شد . جسد هابیل را با آتش بسوزان . قابیل نیز چنین کرد . آنگاه آتش پرستی را به او عرضه کرد و او قبول کرد و آتش پرستی از آن زمان شکل گرفت.
وامتحن قلبی فیه بتقوی القلوب یا مقیل عثرات المذنبین ”
و در این روز دلم را در آزمایش، رتبه دلهای اهل تقوا بخش ای پذیرنده عذر لغزشهای گناهکاران”
کسانی که تقوای الهی پیشه می کنند در روز قیامت از جایگاه ویژه ای برخوردارند چرا که آنان از نافرمانی دستورات ذات اقدس پروردگار دوری گزیدند و سر تسلیم به امر و فرمان او فرود آوردند چنانچه خداوند عزوجل در قرآن می فرماید: ”والذین اتقوا فوقهم یوم القیامه…” یعنی ”مقام تقوا پیشه گان در روز قیامت بسی برتر و والاتر از کافران است” و آنان نزد پروردگار خویش دارای رتبه و مقامی والا هستند که خداوند به آنان وعده فرموده است که: ”للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ازواج مطهره و رضوان من الله و الله بصیر بالعباد” یعنی ”کسانی که تقوا پیشه اند نزد خداوند باغهای بهشتی است که بر زیر آن نهرها جاریست و در آن جاوید هستند و زنان پاکیزه و آراسته ای و (از همه بهتر) خشنودی خداوند (برای آنان می باشد) و خداوند به حال بندگان بیناست” که ما نیز در این روز با اینکه دارای گناهان و لغزشهای بسیاریم اما از خداوند توبه پذیر و مهربان خواستاریم که گناهان و لغزشهای ما را آمرزیده و مقام و رتبه اهل تقوا را که در پیشگاه او از درجات والایی برخوردارند به ما عطا فرماید.
نتیجه تقوا در داستان حضرت یوسف (ع)
در قرآن کریم در اواخر سوره مبارکه یوسف آیه ای است که به منزله نتیجه گیری از آن داستان عجیب و پرهیجان است. در داستان حضرت یوسف (ع) آنجا که داستان نزدیک است به آخر برسد، یعنی بعد از آنکه یوسف، عزیز مصر می گردد و برادران یوسف در اثر قحطی برای تهیه غله از کنعان به مصر می آیند، آنها یوسف را نمی شناسند ولی یوسف آنها را می شناسد و یوسف به بهانه ای بنیامین را که از طرف مادر هم با یوسف برادر بود پیش خود نگه می دارد. در این وقت برای بار دوم برادران می آیند و با گردن کج و التماس از یوسف گندم می خواهند و حالت عجز و التماس خاصی به خود می گیرند، و چقدر خوب قرآن کریم منظره تذلل و زاری و کوچکی آنها را در این آیه مجسم کرده است.
می گویند: «یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین؛ ای عزیز و ای مهتر! ما و خانواده مان را فقر و قحطی گرفته و وجه ناقابلی با خود آورده ایم. پس پیمانه ما را کامل کن و بر ما مسکینان تصدق کن. خداوند به تصدق کنندگان پاداش می دهد» (یوسف/ ۸۸). یوسف تا این وقت خودش را معرفی نکرده بود. در این وقت خواست خودش را به آنها بشناساند: «قال هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذ انتم جاهلون؛ گفت یادتان هست که از روی جهالت و نادانی با یوسف و برادرش چه کردید؟» (یوسف/ ۸۹). همینکه این جمله را گفت که آیا یادتان هست با یوسف و برادرش چه کردید آنها یکه خوردند: «قالواء انک لانت یوسف قال انا یوسف و هذا اخی قد من الله علینا انه من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین؛ گفتند آیا تو یوسف هستی؟ گفت بلی من یوسفم و این هم برادر من است. خداوند عنایت و لطف خاص خود را شامل حال ما گردانید. هر کس که تقوا و صبر داشته باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند» (یوسف/ ۹۰).
یعنی اینکه می بینید، نتیجه تقوا است، نتیجه پاکی و خودنگهداری است. غلام شدم و زیر دست این و آن افتادم اما تقوا را حفظ کردم، کارم به جائی رسید که متشخص ترین زنان مصر و یکی از زیباترین زنان مصر از من جوان بی اسم و رسم تقاضای کام گرفتن کرد ولی من خودم را در پناه تقوا نگه داشتم و گفتم: «رب السجن أحب الی مما یدعوننی الیه؛ خدایا زندان برای من از آنچه مرا بدان می خوانند خوش تر است» (یوسف/ ۳۳). من زندان را بر این لذتهای مقرون به آلودگی ترجیح می دهم. تقوای آنروز، مرا امروز عزیز مصر کرد. تقوا و صبر و پاکی و نزاهت در این جهان گم نمی شود، آدمی را از حضیض ذلت به اوج عزت می رساند. «انه من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین؛ بی گمان هر که تقوا و صبر پیشه کند، خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند» (یوسف/ ۹۰). مثل اینست که قرآن کریم نتیجه داستان یوسف را در این یک جمله خلاصه کرده است که عاقبت از آن تقوا است. تقوا آدمی را از مهالک و شدائد بسیاری نجات می دهد و به اوج عزت می رساند.
قرآن در جایی دیگر می فرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجا؛ و هر که از خدا پروا کند، برای او راه خروجی پدید می آورد» (طلاق/ ۲). برای مردمان متقی که در همه حال خود را حفظ می کنند بن بت و شکست وجود ندارد.
تأثیر هواپرستی و بی تقوایی در تیرگی دل و روح:
در "تفسیر المیزان” از کتب اهل تسنن نقل می کند که "پیامبر اکرم (ص)” فرمود: «لولا تکثیر فی کلامکم، و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر زیاده روی در سخن گفتن شما، و هرزه چرانی در دل شما نبود هر چه من می بینم شما می دیدید و هر چه می شنوم می شنیدید». کلمه "تمریج” از ماده "مرج” است و به معنای چمن و سرزمین علفزار است که معمولا هر نوع حیوانی در آنجا وارد می شود و راه می رود و می چرد. می خواهد بفرماید زمین دل شما مثل آن علفزارهای بی در و سر است که هر حیوانی در آنجا راه دارد و قدم می گذارد.
در حدیث دیگر "امام صادق (ع)” می فرماید: «لولا ان الشیاطین یحومون حول قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السموات؛ اگر نبود که شیاطین در اطراف دلهای فرزندان آدم حرکت می کنند آنها ملکوت آسمانها را مشاهده می کردند».
از اینگونه بیانات در آثار دینی ما زیاد است که یا به طور مستقیم تقوا و پاکی از گناه را در بصیرت و روشن بینی روح مؤثر دانسته است، و یا به طور غیرمستقیم این مطلب را بیان می کند، مثل اینکه تأثیر هواپرستی و از کف دادن زمام تقوا را در تاریک شدن روح و تیرگی دل و خاموش شدن نور عقل بیان کرده است. "امام علی (ع)” می فرماید: «من عشق شیئا اعشی بصره، و امرض قلبه؛ هرکس نسبت به چیزی محبت مفرط پیدا کند، چشم وی را کور (یا شبکور) می کند و قلب او را بیمار می نماید» (نهج البلاغه- خطبه ۱۰۹). هم او می فرماید: «عجب المرء بنفسه احد حساد عقله؛ خودپسندی انسان یکی از چیزهائی است که با عقل وی حسادت و دشمنی می ورزد» (کلمات قصار- شماره ۲۱۲). و نیز می فرماید: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ بیشتر زمین خوردنهای عقل آنجاست که برق طمع، جستن می کند» (کلمات قصار- شماره ۲۱۹).