وقتی شهید صدوقی به جای نگهبان خانهاش نگهبانی داد
بعد
از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید صدوقی امام جمعه یزد بود و سرانجام در روز
یازده تیر سال 1361 در حالی که نماز جمعه را ترک میکرد توسط یک منافق به
شهادت رسید.
حسن ابویی مهریزی که از
نگهبانان بیت شهید صدوقی در روستای حسین آباد مهریز بود، خاطرهای زیبا از
این شهید روحانی روایت میکند. وی میگوید: در سال 1358 که آیت الله صدوقی
به حسین آباد مهریز تشریف آورده بودند من حدود 14 ساله بودم و به عنوان
بسیجی جهت نگهبانی به منزلی که معظم له حضور داشتند رفته و روی پشت بام پست
میدادم.
حدود نیمههای شب بود که دیدم حاج آقا با نصف هندوانه به پشت بام تشریف آوردند و گفتند: بیا با هم هندوانه بخوریم.
- آقا من نگهبان هستم و نمیتوانم ترک پست کنم و به کار دیگری بپردازم.
- مگر شما برای من نگهبانی نمیدهی؟
- بله
- من به شما میگویم بیا هندوانه بخوریم.
خلاصه
دستور ایشان را اجابت کردم. سپس ایشان گفتند: «خیلی خسته هستی؛ بیا نیم
ساعت استراحت کن». به ایشان گفتم: «خیر، من باید سر پست باشم» اما ایشان
گفتند: «چشمانت خسته است و خوابآلود».
آیت الله صدوقی عبای خود را روی پشت بام پهن کرده و گفتند: «حالا بیا نیم ساعتی بخواب، من نگهبانی میدهم».
خلاصه امتثال امر نمودم و خوابیدم. اما زمانی که مرا بیدار کردند هنگام اذان صبح بود.