تقابل سنت و مدرنیسم بر پرده سینما در اثر «زندگی مشترک آقای محمود و بانو»
حجازی که در این فیلم از بازیگرانی چون حمید فرخ نژاد،هنگام قاضیانی، ترانه علیدوستی،پیمان قاسم خانی استفاده نموده، بدنبال یک رفتارشناسی و تحلیل جسارت آمیز از نشانههای لغزش در یک خانواده سنتی و در حال استحاله است. فیلمی تک لوکیشنه که سعی دارد تقابل زندگی دو زوج سنتی و مدرن را در محیطی بسته روایت کند. انتظار از همان ابتدا از طرح یک خطی چنین روایتی این است که فیلم کشمکش را به سطحی از درون مایه جامعه شناسانه و روانشناختی مرد و زن ایرانی و زندگی مشترک در دو قالب سنتی و مدرن ببرد.
شاید عده ای معتقد باشند که فیلم در همه جنبه های خلق یک اثر شسته و رفته، به بلوغ رسیده است اما در اصلی ترین بنیاد درام که کشمکش است، هنوز جای کار زیادی دارد. داستان با نقاط عطف را هم دست کم میگیرد. نقاطی که کسالت را از تماشاگر میگیرد.
حالا اگر ریتم را هم (کمی تا قسمتی) به این عناصر اضافه کنیم در صورت توجه به این مجموعه مسایل، حجازی بیش از سال های حضورش در سینما باید جدی گرفته شود، بااینکه تا همین جا هم خوب جلو آمده است. سه
فیلم سینمایی و چند تله فیلم باعث شده تا حجازی جایگاه قابل اعتنایی در سینما پیدا کند. اما...
آقا و خانم محمودی حکایت بارها گفته شدهی رودررویی سنت و مدرنیته است: آقای محمودی (حمید فرخ نژاد) به اتفاق همسرش محدثه (هنگامه قاضیانی) و دختر دیر آمدهشان زندگی آرام و توام با رعایت قواعد و باورها را دارند تا اینکه سر و کله خواهر زاده محدثه یعنی ساناز (ترانه علیدوستی) و به ظاهر همسرش (پیمان قاسم خانی) برای تازه کردن دیدار و بازسازی خانه آنها و به قول معروف اوپن کردن و برداشتن دیواره ها، پیدا می شود.
حجازی برای ایجاد تقابل دو نگره به زندگی و دونحله فکری – فرهنگی، همه مصالح لازم را فراهم کرده است: یک ساختمان و خانه بزرگ قدیمی با طراحی و گچبری و دکوراسیون متعلق به گذشته، یک خانواده با پیشینه سنتی، مردی با پسوند حاجی و شغل مرتبط با مراسم مذهبی، دخترنوجوان کنترل شده و در سوی دیگر دختر و پسری امروزی با همه ظواهر معرف آنها از ماشین گرفته تا پوشش و گویش آنها. ولی برای خلق یک درام جاندار این ها کافی نیست.
داستان با شخصیت های شاخص دوجریان حداقل عوامل و عناصر چنین رویکردهایی است در غیراین صورت هرچه به جزییات رفتاری و کرداری آدم ها توجه شود یک جای کار می لنگد اتفاقی که برای این فیلم افتاده است و باعث شده تا با اثری محافظه کارانه روبرو باشیم. در گرایشی از این دست (دربحث محتوا) نمی شود
همه چیز را با هم خواست. باید سمت و سوی ماجرا روشن باشد. جهت داشته باشد. پی روی از کلیشههای مرسوم با تمام شیک کردن آدم ها و فضا خنثایی به بار می آورد.
حجازی در تصویر و ترسیم نیروی مهاجم و از خود بیگانه خوب درام سازی می کند. به نظر می رسد که این جور آدم ها با فرهنگ احاطه کرده شان را تا حدودیبراساس شناخت و پژوهش پرداخت کرده است. نوسان شخصیتی – روحی آنها را براساس واقعیت های موجود به نمایش کشیده است. رامتین اما اغراق شده است.
وجودش بیش از آنکه عملکردی آتمسفری داشته باشد به ایستایی طعنه می زند. امامشکل اصلی آقا و خانم محمودی هستند. هردو نفرشان از آثار عهد گذشته سینما می آیند. پرداخت آنها وام دار فیلم های بیشمار با نگاه عقب مانده است. بازی ها و انرژی قاضیانی و فرخ نژاد هم نتوانسته به کمک کاراکترها بیاید تا با
طراوت و جدید شوند.
نکته دیگر هم در کارگردانی اثر است. بدون شک یک کارگردانی قدرتمند تر می توانست زوایای ناخوانای متن را عیان کند. به طور مثال اتفاقات این فیلم در یک لوکیشن رخ می دهد. در یک خانه قدیمی که به قول زوج جوان دیوارهای زیادی دارد. کارگردان می توانست از رویارویی و فضای تنگ این دیوارها در یک روایت بصری پیچیده تر به کمک فضاسازی روایت بیاید و در استعاری کردن اثر هم بکوشد تا به این گونه عمقی به روایت بدهد. اما در فیلم تنها حرف از دیوارهاست. حتی در نمای مهمی از فیلم که صحبت از پنهان کردن یک دیوار زشت پشت یک نمای چوبی دکوری است که وصله ناجور آن خانه شده هم کارگردان نمی تواند قاب تاثیر گذاری ارائه بدهد. در حالیکه این کارگردان در فیلم قبلی خود زندگی خصوصی در این بخش موفق تر ظاهر شده بود.