اختصاصی تیتریک/
تب و تاب نوروز در استان البرز از نگاه دوربین تیتر1/ بخش پنجم: حاجی فیروزهای کوچولو در کرج + تصاویر
حاجی فیروزهای کوچولو در کرج به روزهای پایانی سال رنگ و بوی آمدن نوروز زده اند.
گروه استانی « تیتر1 »؛ ایرانی الأصل هستند و اهل کرج ، نه از طبقه مرفه بی درد جامعه و نه از قشری که زیر خط فقر بودنشان آنها را وادار به تکدی گری کند ، فقط خود را شبیه حاجی فیروز کرده اند تا در راه بودن عید نوروز را به مردم مژده دهند و از این میان هم پولی عایدشان شود تا خرج کفش و کلاه عیدشان باشد.
تنبکی به دست دارند و ناشیانه بر آن میزنند و آوازهای بی ربط میخوانند و گاهی هم حرکات موزون را چاشنی میکنند .
بعضی از خودرو سواران شیشه ها را پایین میکشند و مبلغی را به عنوان شاد باش به این پسرها میدهند که شبیه به مراسم عروسی و جشن است.
بعضی از خودرو سواران شیشه ها را پایین میکشند و مبلغی را به عنوان شاد باش به این پسرها میدهند که شبیه به مراسم عروسی و جشن است.
دو تا از آنها برادر هستند و با پسر دیگر پسر عمو ، همدیگر را دوست دارند و حسابی هوای یکدیگر را دارند ، دو پسر کوچکتر میخواهند در آینده دکتر شوند و مریضهای فقیر را مجانی درمان کنند ، کاملأ مشخص است نداری را میفهمند و فقر را درک میکنند.
میپرسم از کی با شمایل حاجی فیروز به خیابان آمده اید و عکس العمل مردم چه بوده است ؟
میگویند : یک هفته ای میشود و در آمد خوبی داشته اند ، مردم شادی را دوست دارند و از اینکه ما خیابان را به شادی میکشانیم با پول دادن از ما تشکر میکنند.
میپرسم با پولهایتان چکار میکنید و آیا عادلانه تقسیمش میکنید ؟
پسر کوچکتر به بزرگترینشان اشاره میکند و میگوید : او برای ما تصمیم میگیرد و خودش به ما پول میدهد و هرچه بگوید ما انجام میدهیم چون برادر بزرگتر است و هوای ما را دارد.
اضافه میکند : میخواهیم لباس عید بخیریم و به سینما برویم و این بریمان جالب است که خودمان درآمد کسب کنیم.
میخواهم خداحافظی کنم که میگویند ، خاله به ما پول نمیدهی ؟؟؟
در آمپاس شدیدی قرار میگیرم و از آن بدتر غیر از دو تا 5 هزار تومانی اسکناس دیگری ندارم ، خلاصه یکی از آن دو اسکناس را با لبخند به آنها میدهم و به محض گرفتن پول با شادی از من دور میشوند و به خیابان بر میگردند.
اشکال ندارد حداقل دل دو کودک شاد شده و من هم در اکرام خرید لباس عیدشان همراه با دیگر مردم مهربان شهرم سهم دارم.
میگویند : یک هفته ای میشود و در آمد خوبی داشته اند ، مردم شادی را دوست دارند و از اینکه ما خیابان را به شادی میکشانیم با پول دادن از ما تشکر میکنند.
میپرسم با پولهایتان چکار میکنید و آیا عادلانه تقسیمش میکنید ؟
پسر کوچکتر به بزرگترینشان اشاره میکند و میگوید : او برای ما تصمیم میگیرد و خودش به ما پول میدهد و هرچه بگوید ما انجام میدهیم چون برادر بزرگتر است و هوای ما را دارد.
اضافه میکند : میخواهیم لباس عید بخیریم و به سینما برویم و این بریمان جالب است که خودمان درآمد کسب کنیم.
میخواهم خداحافظی کنم که میگویند ، خاله به ما پول نمیدهی ؟؟؟
در آمپاس شدیدی قرار میگیرم و از آن بدتر غیر از دو تا 5 هزار تومانی اسکناس دیگری ندارم ، خلاصه یکی از آن دو اسکناس را با لبخند به آنها میدهم و به محض گرفتن پول با شادی از من دور میشوند و به خیابان بر میگردند.
اشکال ندارد حداقل دل دو کودک شاد شده و من هم در اکرام خرید لباس عیدشان همراه با دیگر مردم مهربان شهرم سهم دارم.
ارسال نظر
اخبار برگزیده
قابل توجه شما اون تنبک نیست دایره زنگی و دف هستش