«ما برای این انقلاب شهید دادیم» و همین جمله، همیشه اولین دلیل میشود که بگوییم چرا به بیحجابیها، فسادهای مالی، کمکاریها، منفعتطلبیها و خیلی از گناهان اجتماعی ریز و درشت موجود در جامعهی اسلامیمان معترض هستیم. این دلیل، عقل ِ احساساتی ما را قانع میکند؛ سهل الوصول هم هست؛ چه آنکه رسیدن به چنین دلیلی سختی مطالعه و کار کارشناسی و اقناع علمی را ندارد؛ از منظر عقل ِ دنیازده هم دلیل جامع و مانعیست که چرایی اعتراض امروزمان به بیحجابی را به چرایی شهادت جوانان این مرز و بوم گره بزنیم که چون دیروز آنان برای حفظ ارزشهای اسلام رفتند، امروز باید ارزشها حفظ شود و البته این دلیل کاملاً هم قابلیت چماق شدن برای کوبیدن بر سر گناهکار را دارد!
واقعیت اما آن است که حتی اگر ما برای این انقلاب و حفظ ارزش های اسلام شهید هم نداده بودیم، همچنان نداشتن حجاب کامل «گناه» محسوب میشد و همچنان مفاسد ریز و درشت ِ بیحجابی جامعه را تهدید میکرد. اما چه میشود که برای مذمت بیحجابی همیشه از خون شهدا میگوییم؟ و راستی! تا حال آسیبهای چنین برخوردی فکر ما را مشغول داشته است؟ فکر کردهایم که از این مدل تقابل ایجاد کردن بین شهدا و بیحجابها چه چیز دست ما را میگیرد و چه چیز از دستمان میرود؟
مثل پوستر زیر که جز مواجهه ایجاد کردن و گسترش نفرت و عصبانیت هیچ چیزی در پی نخواهد داشت:
به واقع، برای کسی که این تصاویر را میبیند چه اتفاقی میافتد؟ ایجاد مواجهه میان شهدا و بیحجابها، چه حاصلی برای ما دارد؟ آیا مثلا کسانی که بیحجاب هستند، با دیدن این تصاویر، متحول شده و از فردا چادر و چاقچور به سر در جامعه حضور پیدا میکند؟ چند نفر را از دوستان و آشنایان و خانودههای خود میشناسید که اینگونه بودهاند و این تصاویر به اصلاح رفتارهایشان انجامیده است؟
حرفی نیست که نداشتن حجاب و پوشش مناسب برای زنان و مردان، امریست که دین آن را ناپسند دانسته و از مسلمانان خواسته است که با امر به معروف و نهی از منکر، سعی کنند جامعهی خود را به سمت تعالی پیش برند. اما این تصاویر همان کارکرد را داشته و یا بازی اصلی را به هم میزند؟
این در حالی است که بسیاری از همین دختران و زنانی که در پوشش خود کاهلی میکنند، رفتارهایی دارند که در نگاه اولیه برای برخی تعجببرانگیز است و نمیتوانند بین این رفتارها جمع کنند و تحلیل درستی از وضعیت داشته باشند. از همین دسته است که باید پرسید حضور همین زنان و دختران در مراسمات مذهبی، همچون شب قدر و مراسمات محرم و صفر با همین ظاهر نشانهی چیست؟ آیا اصرار همین دسته بر قرار دادن ایشان جلوی شهدا نتایج مثبتی در پی دارد؟ و ایشان را به عنوان پایمالکنندگان خون شهدا و خائنان به اسلام و ایران، چه نتایجی و عوائدی در بر خواهد داشت؟ جز اینکه یا این دختران و زنان را به مواجههی واقعی و عینی با شهید و شهادت وا میدارند و یا باعث دور شدن ایشان از متمسکان به شهادت؟ آیا راندن ایشان، سودمندتر است و یا با ادبیاتی ملایم و مناسب با این اتفاق برخورد کردن؟ آیا ایجاد و گسترش نفرت و عصبانیت در جامعه و ترویج آن، تحت عنوان شهدا و شهادت، چه توجیهی دارد؟
رفتار حاکمیت و نوع مواجههی با ایشان نیز بر پیچیدگی امر میافزاید. مصاحبهی با همین دختران و زنان در ایام انتخاباتها و در بزنگاه راهپیماییهای گسترده و همچنین نمایش و الگو قرار دادن شخصیتهای تلویزیونی و هنری در تلویزیون که زندگی و منش و روششان به ظاهر با نگاه اسلامی همخوانی ندارد و در عین حال، برخوردهای خیابانی تحت عنوان گشت «ارشاد»، نوع تعامل و مواجهه را سختتر میکند. این تعارضها در تحلیل و برخورد، ناشی از حل نشدن مسئله در سطوح کلان سیاستگذاری حاکمیت است.
سخنان رهبری در سفر اخیرشان به خراسان را مرور کنیم:
«…پذیراى جوانها باشید. با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهاى داشته باشد؛ داشته باشد. بعضى از همین هائى که در استقبالِ امروز بودند و شما ـ هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقیهى آقایان ـ الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانم هائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهى به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمىبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم | آیا تو چنان که مینمائى هستى؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.»
شاید نیاز به تاکید داشته باشد که اگر همین سخنان ارزشمند، از زبان کسانی دیگر بیان میشد، اتهام لیبرال بودن و کوتاهی در حفظ ارزشها و هزاران تهمت دیگر، از رسانههای هزاران نهاد و سازمان و شخص چون سیل میبارزد.