فرازی از وصیتنامه شهید «رضا عزیزی»
مادر و پدر جان! براى زحماتى كه برایم كشيدهايد، واقعاً دوست داشتم دستها و پاها و پيشانى شما را ببوسم.
گروه فرهنگی «تیتر یک»؛ شهید «رضا عزیزی» فرزند محمدشفیع در سوم شهریورماه سال ۱۳۴۸ در فراهان اراک دیده به جهان گشود.
۵ ساله بود که به همراه خانوادهاش از اراک به کرج نقل مکان نمود و تحصیلاتش را در کرج آغاز کرد.
اخلاق نیکویی داشت و از همان کودکی همه را مجذوب و شیفته خود میکرد. ایمان و تقوا او را در بین خواهران و برادرانش و حتی آشنایان سمبل پاکی و صداقت کرده بود.
او که اکنون ۱۵ سال بیشتر نداشت از هر نظر شایسته کسب نشان افتخار و شهادت از مکتب آقا اباعبدالله الحسین (ع) بود.
سرانجام در هجدهم فروردینماه سال ۱۳۶۶ در منطقه شلمچه (عملیات کربلای ۸) در حالی که جمله «السلام علیک یا اباعبدالله (ع)» بر زبانش جاری بود، این نشان بر سینه او نیز درخشید.
پیکر پاک این شهید در امامزاده محمد (ع) کرج به خاک سپرده شد.
خاطرات شهید از زبان خانواده و همرزمش
تو کوچه که بازی میکرد تمام بچهها به دور او حلقه میزدند و به او علاقه داشتند و فکر میکنم این به خاطر اخلاق خیلی خوب او بود.
پول تو جیبیهایش بیشتر صرف صندوق برگزاری کلاسهای قرآنی هیئت بود.
۸ یا ۹ ساله بود که برای شرکت در تظاهراتها همراه برادران و پدرش راهی میشد و در مساجد فعالیت داشت.
بعد از انقلاب آرزویش دیدن امام (ره) بود تا اینکه قبل از شهادتش موفق شد ایشان را از نزدیک زیارت کند.
سنش کم بود و به جبهه راهش نمیدادند، اما با شناسنامه برادرش به مقصودش رسید.
در دعاهایش آرزوی شهادت داشت. چند بار آهسته بدون اینکه متوجه شود نماز خواندنش را دیدم، خیلی به درگاه خدا گریه و ضجه میزد.
به آقا امام زمان (عج) علاقه عجیبی داشت.
روی حجاب حساس بود و با وجود سن کمش خیلی متعصب بود.
آن زمان مهمانان زیادی به خانه ما رفتوآمد داشتند، چون احتمال میداد در میان آنها بیحجاب هم باشد گوشه سفره نوشته بود «لطفاً حجابتان را رعایت فرمایید.»
عروسی خواهرمان بود؛ بزنوبکوب راه انداخته بودند، آنقدر عصبانی شد که رفت و کنتور برق را قطع کرد.
هیچوقت آنقدر سریع خداحافظی نمیکرد، اما آخرینباری که به مرخصی آمده بود وقت خداحافظی خیلی سریع از پلهها پایین رفت و از ما خداحافظی کرد.
وقتی به جبهه میرسد متوجه میشود گروهی برای عملیات به خط مقدم رفتهاند. با ماشین غذا به زور و التماس خود را به جلوی جبهه میرساند.
به او میگویند: تو اسلحه نداری.
همانجا اسلحه یک عراقی که کشته شده بود را برمیدارد و به همراه دیگر همرزمانش به جلو میرود و با اصابت مستقیم خمپاره به شکمش از پای میافتد.
وقتی خمپاره به او اصابت کرد، ۲ دور چرخید و بعد رو به کربلا ایستاد و گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله (ع)» و همانجا به معبودش پیوست.
فرازی از وصیتنامه شهید
خدايا! به من قوّت بده تا جانم را به راهت فدا كنم كه در قيامت شرمنده اباعبدالله (ع) نباشم إنشاءالله.
برادران و خواهران و اقوام عزيز و امّت حزبالله! توجه داشته باشيد، راستش را بخواهيد قصد نوشتن را نداشتم چون میدانم كه إنشاءالله به وظایف خود آشنایيد، اما اكنون كه شب است و میخواهيم به عمليّات برويم گفتم كه چند نكته را تذكر بدهم.
۱ - اين را بدانيد كه من از طرف خداوند امانتى بودم پيش شما و میبايست كه اين امانت را خوب به صاحبش پس دهيد و اكنون كه اين امانت به خوبى به دست صاحبش رسيده ناراحت نباشيد.
۲ - شهيد تأثّر دارد، ولى تأسّف ندارد يعنى همانطور كه امام (ره) فرمودند: «اين عزاداریها است كه انقلاب ما را زنده نگهداشته است» براى همين تأسّف ندارد كه براى راه حقّ شهيد شده و امتحان خود را پس داده است.
۳ - از شما میخواهم كه از ولايت فقيه دفاع كنيد و سعى كنيد حزبالله در صحنه باشد.
۴ - از شما میخواهم نمازهاى جماعت و جمعه را پُر كنيد و دشمن را با شركت خود نابود كنيد.
۵ - عقيده من اين بود كه اكثر جدایىها و معصيتها سرچشمهاش غيبت بوده، پس سعى كنيد غيبت نكنيد (البتّه از سعى كردن منظورم اين است كه از گناه جلوگيرى كنيد و اگر خداىناكرده انجام شد توبه كنيد.)
۶ - از شما میخواهم حتى فكر گناه را نكنيد، چه برسد خود گناه.
۷ – پدر جان! از شما میخواهم حساب مرا كه در بانک است برای يكى از مشکلات دهات خرج كنيد و يک درمانگاه بسازيد تا مورد استفاده مردم قرار گيرد.
۸ – پدر و مادر جان! خواهرانم! برادرانم! اقوام عزيز! و امّت حزبالله! از شما میخواهم مرا حلال كنيد و إنشاءالله مورد رحمت خداوند قرار بگيريم.
۹ – مادر و پدر جان! زبانم قاصر است كه از شما تشكر كنم. براى زحماتى كه برایم كشيدهايد، واقعاً دوست داشتم دستها و پاها و پيشانى شما را ببوسم و از صورت شما پدر و مادر عزيز عرقهاى گرم را پاک كنم؛ صبر داشته باشيد كه خداوند با صابران است.
۱۰ - امّت حزبالله! توجه داشته باشند که اكثر اين تذكرات براى همه بوده و إنشاءالله با عنايت الهى و در صحنه بودن و يارى امام پيروز و موفّق و مؤيّد باشيد.
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای خبر/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده