پیشرفتهای پزشکی بعد از انقلاب چشمگیر بود
حیدری گفت: من از اولین افرادی بودم که بعد از انقلاب وارد دانشگاه شدم؛ در سال ۱۳۶۲ دیپلم گرفتم و بعد کنکور دادم.
وی ادامه داد: دبیرستانی که من درس خواندم، مدیر و مسئولان بسیار باایمانی داشت و بسیاری از داشتهها و دیدگاههایی که به جامعه دارم، از همانجا شکل گرفته است.
مدیران مدرسه ما را در مسیر نیاز کشور هدایت کردند
حیدری افزود: مدیر مدرسه همیشه ما را برای وارد شدن به عرصه پزشکی تشویق میکرد و این رشتهای بود که بانوان به آن احتیاج داشتند و در کشور در آن زمان متخصصین زنان بسیار کم بود و با این پیش زمینه کنکور را با این عشق دادیم که بتوانیم باری را از روی دوش جامعه برداریم.
وی ادامه داد: در سال ۱۳۶۲ وارد دانشگاه تبریز و رشته تخصصی زنان و مامایی شدم، در این رشته احساس میکردم که میتوانم بار خاصی را از دوش جامعه بردارم، چون سرو کار ما با مادران و زنان جامعه بود، فکر میکنم نسبت به همه رشتهها ویژگیهای خاصی دارد.
این متخصص تصریح کرد: بعد از آزمون و دفاع از پایاننامه، وارد تخصص زنان شدم و سال آخر رزیدنتی خودم را در تهران مهمان دانشگاه تهران بودم و با دو شیوه آموزشی تبریز و تهران آشنا شدم که فرصت خیلی خوبی بود.
برای حفظ انسجام خانواده از هیئت علمی انصراف دادم
حیدری ادامه داد: در سال ۱۳۷۳ تخصص گرفتم، همان سال به عنوان هیئت علمی وارد دانشگاه تبریز شدم که در آ زمان یک فرزند هم داشتم، یک سال به عنوان هیئت علمی در دانشگاه تبریز فعالیت کردم.
وی افزود: ترجیح همسر من این بود که طرح خود را در شهرهای کوچک بگذراند، سال بعد که همسرم تخصص چشم خود را گرفت، روانه بوکان شدیم. بوکان از شهرهای آذربایجان غربی و کردنشین است، همسرم برای طرح خود آنجا را انتخاب کرد و من هم از هیئت علمی دانشگاه تبریز خارج شدم و همراه همسرم عازم بوکان شدم.
این پزشک بیان کرد: برای اینکه انسجام خانواده حفظ شود، ترجیح دادم که همراه همسرم باشم، خیلی تعصب خاصی نداشتم که هیئت علمی باقی بمانم و یا حتماً در شهرهای بزرگ باشم.
وی گفت: زندگی در بوکان تجربه شیرینی بود، وقتی به آنجا رفتیم، متخصص بیهوشی نداشت و ما سزارین و عملها را با تکنسینهای بیهوشی انجام دادیم.
حیدری گفت: از سال ۱۳۷۶ به کرج آمدیم و در استان البرز شروع به کار کردم، طرحم را در بیمارستان امام علی(ع) گذراندم، بعد بیمارستانهای باهنر و کمالی بودم؛ اینها زحماتی است که مسئولین و وزارتخانه کشیدند، تحولاتی که در موضوع بهداشت کرج از سال ۱۳۷۶ تا به الآن بوده، چشمگیر است و جای تشکر دارد.
مشکل کمبود پزشک زن، با مدیریت صحیح حل میشود
وی ادامه داد: کادر پزشکی زن در کشور محدود است اما مسئولان با مدیریت صحیح میتوانند نیاز درمانی کل منطقه در پاسخ دهند.
این متخصص افزود: در سالهایی که ما تخصص میگرفتم که حدود سال ۱۳۷۰ بود، بعضی مباحث را در کتاب میخواندیم و فقط در کتاب داشتیم انجام نمیشد، یکسری امکاناتی بود که از سال ۱۹۸۰ وارد سیستم آموزشی غرب شده بود، در نهایت ما متخصصی داشتیم که به غرب رفته و برگشته بود و متخصص طب مادر و جنین شده بود، هیچ نمودی در هیچ جای کشور نداشت، اکنون در همین کشور مرتباً متخصص سرطان زنان، متخصص طب مادر و جنین زنان، متخصص نازایی تربیت میکنیم، در آن سالها که ما درس میخواندیم اگر کسی نازایی داشت بسیاری از کارهایش را باید در خارج از کشور انجام میداد اما امروز چیزی به نام نازایی در کشور وجود ندارد.
حیدری به سؤال خبرنگار مبنی بر کاهش گرایش جوانان به امر ازدواج پاسخ داد و گفت: هرچیزی که در خلقت بشر از نیاز اوست، باید به آن پاسخ داده شود و اگر پاسخ داده نشود، شر میشود. نیاز یک زن و مرد به تشکیل خانواده، به اینکه مادر باشد، در خلقت زن است اگر این نیاز را منحرف کنید، به او خیانت کردهاید، کاری که غرب انجام داد و آن را وارد جامعه ما کرد، چون من به واسطه شغلی که دارم مرتب با دختران جوان و مادران در ارتباط هستم و متأسفانه مسائلی را میبینیم، نیاز به تشکیل و داشتن خانواده و نیاز به مادر بودن، شاید قویترین مؤلفههای آرامش و سعادت یک زن باشد، اگر این را تأمین نکنید حتماً آن زن را به مشکل انداختهاید.
نیاز به تشکیل خانواده قوی ترین مولفه آرامش و سعادت یک زن است
وی بیان کرد: در هر صورت همیشه شغل، کار و دیدگاه به شغل را در کنار
خانواده و بچهها در نظرم بود که یکی را اولویت ندهم و از آن یکی غافل
باشم. بچههای من هر سه پسر و پشت سرهم بودند و بچههای آرامی هم نبودند،
با اینکه هیئت علمی را از دست دادم، دلم میخواست در کنار همسرم باشم،
نتوانستم همسرم را راضی کنم، تهران بمانیم و با اینکه شرایط خوبی برای من
داشت، باز به خاطر بچهها و همسر از تهران به کرج آمدم، همه اینها در
نهایت باعث شده است که در این سنی که هستم و نیمه دوم عمرم را طی میکنم،
رضایت داشته باشم.
حیدری در خاتمه خاطرنشان کرد: آن چیزی که برای دختران جوان ما مقفول ماند، رضایت و آرامش است و تصور این که من با یک شغل بزرگ و درآمد کلان میتوانم در نیمه دوم عمرم به رضایت برسم، در حالی که فکر میکنم تجربه همه خانمهایی که کارهای اجتماعی دارند این است که مادر بودن، اولویت اول زن است و آن چیزی که آرامش نهایی را در نیمههای دوم عمر مشخص میکند، خانواده، تربیت بچه و در عین حال کاری اجتماعی که آنها را اغنا کرده باشد، است.
انتهای پیام/