همزمان با چهارمین روز ماه محرم؛
احیای ترکیببندیِ عاشورایی در مدح جوانان حضرت زینب (س)
پژوهشگر البرزی به احیاء و بررسی بندی از ترکیببند عاشورایی شاعر آئینی، در مصائب جوانان حضرت زینب کبری (س) پرداخت.
گروه فرهنگی «تیتر یک» به نقل از «البرزخاتون»؛ امیررضا احمدی (بدرالدین)، پژوهشگر البرزی به احیاء و بررسیبندی از ترکیببند عاشورایی شاعر آئینی، میرزا محمود فداییمازندرانی در مصائب جوانان حضرت زینب کبری (س) پرداخت.
هم پای کاروان یادداشتهای حدود ساعت سه (زمان شهادت اباعبدالله (ع)) به منزل فرزندان عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری (س) میرسیم و قافله احیای آثار ادبیات آئینی در چهارمین منزل خود رحل اقامت میافکند.
روز چهارم محرم الحرام مزین به نام نامی دو آقازاده حضرت زینب کبری (س): عون و محمد است که به بررسیبندی از ترکیببند مرثیه ماندگار میرزا فدایی مازندرانی میپردازیم.
میرزا محمودفدایی مازندرانی، شاعر و مرثیهسرای توانمند سده ۱۳ هجری و هم دوره فتحعلی شاه است؛ ایشان در سال یک هزار و ۲۰۰ متولد شده و در سال یک هزار و ۲۸۰ چشم از جهان بسته است. مقتل عاشورایی او شامل چندین ترکیببندُ عاشورایی که از مراثی ماندگار ادبیات آئینی است.
فدایی مازندرانی پیرو محتشم کاشانی و صباحی بیگدلی و سرآینده نخستین مقتل فارسی است که شمال ۴ هزار بیت و طولانیترین ترکیببند فارسی که دارای ۴ نظام است و آن را مقتل منظوم فدایی یا چهار نظام فدایی میدانند، وی در دیوان اشعارش در صفحه ۵۸ دربندی از این ترکیب بند، نظام اول به جوانان حضرت زینب کبری (س) میپردازد که به شرح ذیل است:
چون در صف مصاف ز الطاف داوری
شد نوبت قتال به سادات جعفری
زینب دو نوجوان عزیزش به پیش خوانْد
گفتا که بر شماست، مرا حقّ مادری
باید که رو کنید به میدان کارزار
بازید جان خویش، در این بزم شِشدری
عون و محمّد، آن دو گل گلشن وفا
با چشم اشکبار و به رخسارۀ طری
کردند عرض حال به خالِ شکستهحال
کای آن که بر تمام خلایق، تو رهبری! ،
از مهر کن قبول، تو ما را به بندگی
وز لطف کن خطاب، تو ما را به چاکری
دِه رخصتی که از مددِ بختِ کارساز
داریم در هوای نثارت، شها! سری
جان باختن به پای تو، خوشتر ز زندگی
سر دادن از برای تو، بهتر ز سروری
از حرفشان ز دیده فرو ریخت، شاهِ دین
از چهره، اشکِ ناب چو بارانِ آذری
گفتا کهای دو دوحۀ گلزار هاشمی!
نبْوَد غمِ فراق شما کارِ سرسری
لیکن، بلاعلاج شما را اجازت است
در رزم این جماعتِ از دین شده بَری
آن سروران به جانب میدان شتافتند
گفتند کای سپاه! از آیین کافری،
این ظلم کی رواست به اولادِ فاطمه؟
وین جور کی سزاست به آل پیمبری؟
پس هر دو را ز کینه گرفتند در میان
چون حلقه، آن سپاه ز راهِ ستمگری
از پشت زین به روی زمین سرنگون شدند
هر یک به کام خشکی و با دیدۀتری
همآشیان شدند به طیّار در بهشت
با حوریان خُلد نمودند، همسری
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده