همزمان با سومین روز ماه محرم؛
احیای غزلی در مدح حضرت رقیه (س)
امیررضا احمدی، پژوهشگر البرزی به احیاء و بررسی غزل شاعر آئینی، صفا تویسرکانی در مصائب و زبانِ حال حضرت رقیه (س) پرداخت.
گروه فرهنگی «تیتر یک» به نقل از «البرزخاتون»؛ امیررضا احمدی (بدرالدین)، پژوهشگر البرزی به احیاء و بررسی غزل شاعر آئینی، صفا تویسرکانی در مصائب و زبانِ حال حضرت رقیه (س) پرداخت.
در سومین منزل از کاروان یادداشتهای حدود ساعت سه (زمان شهادت اباعبدالله (ع)) که هر روز حدود ساعت سه بعد از ظهر منتشر میشود، مهمان خرابه شام و بیبی سه ساله، حضرت رقیه خاتون (س) هستیم.
شاعران زیادی به درگاه حضرت رقیه (س) عرض ارادت کردند و این نکته خالی از لطف نیست که مجموعه اشعاری در ۴۵۰ صفحه با عنوان «حضرت رقیه (س) در شعر فارسی» منتشر شده است.
علی سهرابی متخلص به صفا و مشهور به صفا تویسرکانی در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی در تویسرکان در محله جولستان دیده به جهان گشود. دیوان اشعارش با عنوان «اشک شمع» مملو از اشعار ناب آیینی ست. وی همچنین ۲ اثر گرانسنگ دیگر با عناوین «شوق پروانه» و رباعیات «صفا» دارد. جناب صفا در ۱۷ آبان ۱۳۸۵ چشم از جهان فروبست. مراثی عاشوراییاش از سوز دل برآمده و بر دل مینشیند و از بهترینهای مراثی معاصر است.
در ادامه به غزلی عاشورایی که زبانِحال بیبی سه ساله، حضرت رقیه (س) است، میپردازیم. شایان ذکر که این غزل در صفحه ۲۵۱ دیوان نایاب «اشک شمع» منتشر شده است:
خون شد پدر ز داغ فراقت، جگر مرا
خون، جای اشک میرود از چشمتر مرا
اکنون که آمدی به بَرَم، ایامید دل!
بشْنو دمی حکایت شرح سفر مرا
خارم به پا خلیده بسی، دیده اشکبار
خونِ دل است قوت روان، ای پدر! مرا
آخر نه من، عزیز تو بودم؟ کنون ببین
دارند خلق، خوار به پیش نظر مرا
اطفال شام از ستم و جور میزنند
هر صبح و شام، سنگ ز هر بام و در مرا
از جور چرخ با تو شکایت نمیکنم
دانی که چون شده است و چه آمد به سر مرا
دل دادهام به امر قضا با رضای دوست
این فخر بس ز گردشِ دورِ قمر مرا
دشمن اگر چه خواری من خواست، باک نیست
خواهد عزیز، خالق جنّ و بشر مرا
ای چرخ کینهجو! رسد آن دم که دوستان
یاد آورند قصّهی عهد صِغَر مرا
من دخت شاه یثربم اندر دیار شام
ویرانه گشت جای، چو گنج گهر مرا
شرح غمم «صفا» چو رقم زد، به ناله گفت:
خون شد پدر ز داغ فراقت، جگر مرا
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده