«تیتر یک»/
احیای شعری گمنام در مدح امام سجاد (ع)
امیررضا احمدی شاعر البرزی به احیاء و بررسی قصیدهای منتشر نشده و مهجور از «ملا واعظ قزوینی» در مدح امام سجاد (ع) پرداخت.
به گزارش گروه فرهنگی «تیتر یک»؛ امیررضا (بدرالدین) احمدی شاعر البرزی طی یادداشتی اختصاصی برای «تیتر یک» به احیاء و بررسی قصیدهای منتشر نشده و مهجور از ملا واعظ قزوینی پرداخت: در زیر مجموعهای قلمرو موضوعی ادبیات آئینی اشعاری که در میلادیه، مدایح، مناقب و مراثی چهارمین حجت خداوند و آفتاب شیعیان حضرت زین العابدین، امام سجاد (ع) اگر چه کم نیست، متأسفانه بسیار هم نیست.
تاکنون ۳ الی ۴ مجلد شعر گزینشی کم حجم و با تعداد صفحات کم با موضوع حضرت زین العابدین (ع) تنظیم و تدوین شده که هیچ کدام از آنها در شان حضرت علیبنالحسین (ع) نیستند.
نگارنده این سلسله یادداشت وارهها (امیررضا احمدی) این توفیق را پیدا کرده که در حال تحقیق، پژوهش، تنظیم، تدوین و نگارش نخستین و جامعترین کتاب پژوهشی شعر با موضوع حضرت زین العابدین (ع) است.
حقیر شاعران فراوانی را رصد کرده و از آنان اشعار قابل توجهی تحقیق و به رشته نگارش در آوردهام که با موضوع حضرت زین العابدین (ع) سرودهاند.
یکی از این شاعران آئینی سرای نخل تنومند ادبیات آئینی جناب ملا واعظ قزوینی است. به مناسبت میلاد با سعادت امام سجاد (ع) به احیا و بررسی قصیدهای از ایشان به مناسبت میلاد حضرت زین العابدین (ع) میپردازیم:
ملا محمد رفیع قزوینی، مشهور و متخلص به واعظ قزوینی از غزلسرایان نامدار سبک اصفهانی (هندی) در سده یازدهم هجری است و زندگانی او در صفی آباد از قرا قزوین بوده است.
وی نوه ملا فتح الله واعظ قزوینی از وعاظ نامدار قزوین است که خودِ ملا محمد رفیع نیز از واعظان نامدار روزگار خود و در مسجد جامع قزوین منبری بوده است.
واعظ از علوم عقلی، نقلی، عرفان، ریاضیات، نجوم، فلسفه، اخلاق، طب و فنون ادبی بهرهای وافر داشته و در امر خطابه و وعظ نیز از سرامدان بوده است به طوری که پس از درگذشت جدش ملا فتح الله، امر خطابه و وعظ مسجد جامع را بر عهده گرفت. اشعارش نیز مثل خطابههایش سرشار از پند و اندرز است.
با تحقیقات و پژوهشها در کتابخانهی شخصیام در دیوان قدیمی جناب واعظ قزوینی تصمیم به احیای این قصیده زیبای ایشان در میلادیه و مدایح حضرت زین العابدین (ع) گرفتم.
ایشان اشعار آئینی بسیاری دارند و در گوشه گوشه دیوان اشعارش مدایح و مناقب آل الله موج میزند.
در دیوان قدیمی ایشان در صفحه ۳۵۶ قصیدهای مزین به نام حضرت علی بن الحسین (ع) سروده شده است که در ادامه به شرح کامل آن میپردازیم؛ امیدوارم که این سلسله یادداشتها قدمی مؤثر و گامی استوار در احیای آثار مهجور و گمنام ادبیات آئینی باشد.
ز شوق اهل نظر میدوند بر در و بام
ز کوة حسن ستانند تا ز ماه صیام
ز نور دیده در و بامها چراغان است
برای مقدم این ماه آفتاب غلام
مه مبارک رخسار می منت مقدم
مه سعادت آغاز مغفرت انجام
چه ماه؟ ماه جبینی بلند بالایی!
چه ماه؟ هوش ربا دلبری ز خاص و عام
چه ماه! آنکه برد حسن حیرت افزایش
ز کار، دست و دل خلق روزگار تمام
بزیر زیور خوبی، ز بس گرانبار است
همیشه زین سبب او را بلنگر است خرام
زند بچرخ شکرخنده گاه از گل صبح
کشد بخاک گه از ناز حسن، طره شام
برویش، از شب قدر است عنبرین خالی
که باشد از دل و جانش هزار ماه، غلام
از این جهت شب قدر است نام او که بود
چو روز و روشن از او قدر اهل بیت کرام
از اینکه گشته شب قدر او نهان، پیداست
که قدر او نشناسد کس از خواص و عوام
چنان عزیز، که خلق از رعایت ادبش
کنند خنده چو گل بیصدا در این ایام
زهی مبارک ماهی، که بسته است کمر
پی نجات گنه پیشگان ز خاص و ز عام
ز دیر رفتن ایام او مباش ملول
ستاده تا ک ستاند برات خلق، تمام
بخاک پای جوانمردیش، ز ما صد بوس
بطاق ابروی مردانهاش هزار سلام
همین برای امید سیاه رویان بس
که نور تابدش از ماه نو ز جبهه شام
بدست نامه آزادی سیاه و سفید
رسند از پی هم این لیالی و ایام
ز تازه رویی، هر روز اوست نوروزی
ز دلگشایی، هر شام اوست عید صیام
کسی ز صبحش اگر چین جبههیی بیند
به عذر خواهیش آید شکفته رویی شام
ز حق چه مژده رساند این مه مبارک رو
که شد به خلق از آن شوق، اکل و شرب حرام؟!
شود سیاه از آن رفته رفته چشمه بدر
که شستهاند درآن نامهها ز جرم تمام
بود به مشرب لب تشنگان چشمه فیض
چو طول عمر، خوش آینده طول این ایام
شراب رحمت حق تا به خلق پیماید
گرفته است بکف از هلال، زرین جام
عجب خجسته هلالی، که با کمال شرف
دو تا نموده قد و، میکند به خلق سلام!
هلال نیست، که باشد قلاده سگ نفس
که پای تا بسر از حرص لقمهیی شده کام
ز حلقه مه نو، رایض حکومت شرع
زده است بر دهن نفس سرکش تو لگام
هلال نیست که از آمد آمد نوروز
کلاه گوشه بسر بر شکسته ماه صیام
هلال نیست، بود خیل روزهداران را
برای صید غزالان فیض، حلقه دام
نه ماه نو، که ز تأثیر باد نوروزی
گلیست از چمن فیض، ناشکفته تمام
بمشک جرم مه و، زعفران پرتو مهر
قضا بکاسه گردون نوشته هفت سلام
نموده خامه قدرت چه بوالعجب نقشی
که گاه ابرو و، گه چشم و، گاه روست تمام!
الهه ملاحسینی _ تیتر یک
انتهای پیام/ل
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده