یادداشت اختصاصی «تیتر یک»/ معرفی کتاب:
«باران برایم خوب نیست» اثری برای علاقمندان به شعر
کتاب «باران برایم خوب نیست» نوشته آرام لک، مجموعه اشعار شاعر در سالهای متمادی است.
به گزارش گروه فرهنگی «تیتر یک»؛ آرام لک، نویسنده و معلم در یادداشتی اختصاصی برای «تیتر یک» به معرفی تازهترین اثرش به نام «باران برایم خوب نیست» پرداخت.
مجموعه شعر «باران برایم خوب نیست» دومین مجموعهای که توفیق چاپ آن را داشتم.
شاعران عزیز کشور میدانند که کاغذ و قلم برای یک شاعر یک دنیا ارزش دارد و وقتی حس نوشتن به سراغ او میآید، در چندین دقیقه یک ورق را سیاه کرده و شعری را از عمق وجود تراوش میکند.
این کتاب مجموعه اشعار من است که در سالهای مختلف نوشته و اکنون فرصت چاپ آن فراهم شد.
«پروانه در آتش» اثر مشترکی که برخی از دوستان و شاعران آئینی داشتند، که بنده هم چند اثر در این مجموعه دارم.
اثر دیگری با عنوان، نقش زنان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بر اساس تحلیل دو خاطرهنگاشت «بیمارستان جنگی و زنان پایار» که بر اساس پایاننامه دوره ارشد، به چاپ رسیده است.
در کتاب دایرةالمعارف شاعران در انتشارات نیز با همراهی دوستان شاعر معاصر، بیوگرافی در این اثر دارم.
من به دلیل نقش همسری، مادری و شاغل بودن آنچنان فرصتی برای پیگیری جشنوارهها نداشتم، مگر اینکه در این سالهای تقریباً پایانی تدریس، به شرط حیات فرصت یابم.
فعالیت من در انجمنهای ادبی مدارس و دانشگاه بوده، که مطمئناً خالی از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری نبوده است و تقریباً در فرصتهای پیش آمده در انجمن ادبی شهرم و انجمنهای ادبی استانی و کشوری به شکل مجازی، به صرف ارتباط و تعاملات درسی بهره گرفتهام، که قطعاً این تأملات تأثیرگذار دو جانبه بودهاند.
از محضر شما اهالی ادب و اندیشه و انتشارات حوزه مشق تشکر میکنم که این فرصت را برای بنده فراهم آوردند.
در پایان یکی از شعرهایم را برای شما به اشتراک میگذارم.
به روح نازنین پدرم
به عشق مادرم
به مهربان همسرم
به دو نور دیدگانم، امیرپارسا و امیررضا
غزل شهر دل
لانه کرده عشق در پستوی ویران تَنم
روی دیوار دلم نقش تو را حک میکنم
دانهام، خامم، بکارم در زمینِ مِهر خود
عشق میخواهم ز تو در وقت سبز رُستنم
مینوازم نت به نت با سِحر انگشتان خود
زخمه را با یاد تو بر تار و پودم میزنم
در خزان هم با تو من آبستن گُل کردنم
کاش باشی اِشتهای لحظهی روییدنم
گَرد غربت رویشانه هایِ شهر دل نشست
بی تو در هول و هراس ماندن و جان کَندنم
شعر میخواهم بنوشم تلخ از جام غمت
گوئیا چون باغبانی خسته از گل چیدنم
ماندهام در پیلهام، تا بشکنی مُهر سکوت
همچو پروانه تو پرپر میزنی بر دیدنم؟
رشته رشته مِهر میبافم به شور واژهها
پیلهام را بر تن تبدارِ عشقم میتَنَم
برکهام، امّا کویر تشنهای شوریده رنگ
میشَومگر اَبر تو دارد سَرِ خُشکیدنم
دیر باشد زودهای ما همیشه، قاصدک
میرِسی آخر تو در فصل خزانِ مُردنم
الهه ملاحسینی _ تیتر یک
انتهای پیام/ل
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده