ترز با عجله به محل کار مادرش می رفت تا با او ملاقات کند. بانک خیلی شلوغ بود و جورجیت نمی توانست به سرعت از بانک خارج شود. به همین خاطر از دخترش ترز خواست ماشینش را پارک کند و در داخل بانک، منتظر بماند. ترز گفته مادرش را اجرا کرد و وارد بانک شد. همه مشتریها از قهوه ای که مادر ترز درست می کرد و به آنها می داد راضی بودند. وقتی « مامان جورجیت » آخرین فنجان قهوه را به یکی از مشتریان تعارف کرد، از مدیر اجازه گرفت تا محل کارش را ترک کند اما هنگامی که در حال نزدیک شدن به ترز در کنار ورودی بانک بود انفجار رخ داد.
شهروندان زیادی در بانک حضور داشتند اما قرعه اجل به نام جورجیت نوشته شده بود. شدت انفجار به حدی بود که جورجیت به بیرون از بانک پرتاب شد و ترز نیز به خاطر ترکشهای ناشی از انفجار، غرق در خون بود. ترز در همین حال، مادرش را که از ناحیه سر به شدت مجروح شده بود به بیمارستان منتقل کرد، اما لحظاتی بعد شاهد نفس‌های آخر وی بود. ترز در حالی مادرش را از دست داد که قرار بود تا چند هفته دیگر به خانه بخت برود. اما هیچکس مرگ جورجیت را پوشش خبری نداد تا اینکه دیروز یک کانال تلویزیونی، مراسم تشییع جنازه او را پخش کرد. جورجیت نفوذ و قدرتی نداشت تا مسئولان، مرگش را تسلیت بگویند و هیچکس از حال و روز او و دختر داغدار و زخمی اش سؤال نکرد. جورجیت، جان باخته ای فراموش شده بود که در تنهایی به خاک سپرده شد و توده های مردم در تشییع جنازه اش شرکت نداشتند، کسی فریاد انتقام خواهی برای او سر نداد.
