آشنایی با جنگ نرم
گروه وبگردی «تیتریک»،
مقدمه:
مقوله «جنگ نرم » یا به عقیده برخى «جنگ روانى » این روزها بیشتر از گذشته در محافل رسانه اى و سیاسى کشور مطرح است، اما به راستى حقیقت جنگ نرم چیست؟ چه کسانى ، با چه اهدافی وبه چه نحوی به دنبال تحقق آن هستند و به آتش آن دامن مى زنند و سرانجام این که تاریخچه این مسأله به چه زمانى بازمى گردد؟
این ها سؤالاتى است که این نوشتار با توجه به برخى تحولات سیاسى روز کوشیده پاسخ آن ها را بیابد:
برای جنگ نرم اصطلاحات مختلفی وضع شده است. آنچه با عنوان "soft war” یا جنگ نرم مطرح میشود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم یا "soft power” شناخته شده است که زیربنای فکری آن اولین بار توسط جوزف نای به شکلی علمی مطرح شد. مهمترین حوزهی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزهی رسانه است. بهرهگیری از رسانهها و امکاناتی که فرد را قادر میسازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.
نگاهی به
گذشتهی جنگ نرم نشان میدهد که در طول تاریخ بشر، از همان ابتدا که جنگ
سخت آغاز شد، عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت میگرفته تا از شورشهایی
که در مناطق تسخیر شده بهوجود میآمده، جلوگیری شود. زمانی که چنگیزخان
قصد حمله به منطقهای را داشت، موجی از هراس در آن کشور پخش میشد. تجّاری
که از مناطق تحت کنترل چنگیزخان میآمدند، برای دیگران تعریف میکردند که
او چگونه با مردم برخورد میکند و کشتارها به چه صورت است و اگر شخصی
مقاومت کند، نابود میشود. بدین ترتیب پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه،
روحیهی مردم شکسته شده بود.
رومیان و یا اسکندر از مناطقی که در جنگها عبور میکردند، خودها و زرههای
بزرگی را که چند برابر انسان معمولی بود طراحی کرده و آنها را عمداً در
مسیر جا میگذاشتند تا لشکریان مقابل، تصور کنند سربازان آنها غول پیکرند و
عملاً روحیهی مقاومت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و وحشت را گسترش
میدادند. بنابراین هر حرکتی که روحیهی یک ملت را هدف گیرد، عملیات و جنگ
نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.
اولین کسی که روی این مسأله کار کرده است، "سان تزو” است که در کتاب هنر جنگ نکتهای را مطرح میکند و میگوید: "میشود جنگید، اما مهمترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست بیاورید!” چیزی که او مد نظر قرار داده، همان عملیات روانی و جنگ نرم است. باید به استراتژیهای رقیب و روحیهی او حمله کرد؛ بهگونهای که آنها بپذیرند که شکست خواهند
خورد. اگر کسی در ذهنش بپذیرد که شکست میخورد، حتماً در دنیای واقع نیز شکست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق میکند، روحیه است.
از سوی دیگر، هزینهی جنگ نرم بسیار کمتر از جنگ سخت است. به معاویه میگفتند: چرا اینهمه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج میکنی؟ یکی از پاسخهای معاویه این بود که هزینهی جنگ، بسیار بیشتر از این است. بنابراین معاویه نیز به گونهای عملیات نرم انجام میداد اما امروزه به شکل علمی به این قضیه پرداخته میشود.
تعریف جنگ نرم:
جنگ نرم؛ شامل هرگونه عملیات جامع روانی و تبلیغات رسانه ایست که جامعه یا گروه هدف را نشانه می گیرد و بدون انجام درگیری نظامی و گشودن آتش، رقیب را به انفعال،عقب نشینی یا شکست وا می دارد !
ویژگی مهم و برجسته جنگ نرم،استفاده از تکنولوژی های ارتباطی و ابزار فکری و فرهنگی است و این انتخاب به دلیل ناکارآمدی جنگ سخت در نبردهای فرسایشی در اقصی نقاط جهان است !
البته تعاریف دیگری نیز از جنگ نرم بعمل آمده ازجمله:
۱-جنگ تغییر باورها،استحاله عقاید و جابجایی دیدگاهها با نگاههای رسانه های استکباریست !!
۲-جنگ مغزهاست، نه مرزها ! جنگ دیدگاههاست، نه قرارگاهها !
۳-جنگ تقدس زدایی از ارزشها و شبهه افکنی در اذهان است !
۴-جنگ تغییر گروههای مرجع و شکل دهی تضادهای جدید اجتماعی است !
۵-جنگ تخریب اعتمادهای موجود به ارکان و مسئولان حاکمیت در ابعاد مشروعیت و کارآمدی !
۶-جنگ تغییر و جابجایی مفاهیم زشت و زیبا در فرهنگ جامعه و آسان سازی ترویج انحرافات !
۷-جنگ هنجارشکنانه،ترویج نافرمانیهای مدنی و تکمیل حلقه مقاومت منفی جامعه در برابر حاکمیت !
۸-جنگ تغییر ذائقه ها وایجاد شکاف کاذب فرهنگی بین نسلها !
۹-جنگ توسعه مکاتب کاذب اجتماعی،عرفانی،اقتصادی و غیره !
۱۰-جنگ ساماندهی جدید نیروهای اجتماعی در قالب N.G.O.و بهره برداری سیاسی از آنها !
شبکه های تلویزیونی و رادیویی ماهواره ای مانند VOA , BBC PERSIAN و SITE ها و WEBLOGها و EMAIL ها ،GMAIL ها و CDها،CHATها،BLUETOOTH ها،SMS ها، MMS ها، DVD ها،TELE TEXTها،بازیهای کامپیوتری و رایانه ای و سایر ابزار ارتباطی و تبلیغاتی و مهمتر از آنها، محتوایی که از این ابزارها منتقل می شود و به تصرف خاکریزها منجر می گردد،در جنگ نرم میدانداری کرده و جایگزین سخت افزارهای نظامی شده اند که نتایج عجیب و محیرالعقولی نیز دارند !
در فراز پایانی این بخش به منظور تنویر افکار عمومی و ارائه نمونه هایی از طرحهای عملی جنگ نرم فقط در تشریح تعریف :شماره ۶ (جنگ تغییر و جابجایی مفاهیم زشت و زیبا در فرهنگ جامعه و آسان سازی ترویج انحرافات !) ، به درج واژه های مبدلی که زمینه چینی تغییر باورها را تعقیب می کنند، مبادرت می ورزم :
ردیف |
مفاهیم زیبا |
تعغیرمفاهیم زیبا |
۱ |
جمهوری اسلامی |
تناقض از درون،ناسازگاری جمهوریت با اسلامیت و متفاوت با مدلهای جهانی |
۲ |
استقلال |
مقابله با جهانی شدن و انسداد کهنه مرزهای جغرافیایی |
۳ |
خودکفایی |
تقلیدکورکورانه ساختار صنعتی جهان و تلف کردن استعدادهای ملی |
۴ |
ارزش گرایی |
تعصب ورزی کورکورانه و ایدئولوژی گرایی دگماتیسمی ( جزم گرایی ) |
۵ |
نوجوانی و جوانی |
صفا کردن |
۶ |
حجاب |
زندانی شدن زن |
۷ |
عفت |
محرومیت از لذت |
۸ |
ازوداج |
به تله افتادن |
۹ |
خانواده |
گرفتاری |
۱۰ |
فرزند |
دردسر |
۱۱ |
فلسطین،لبنان و عراق |
کشورهای عربی ضد فارس |
ردیف |
مفاهیم زشت |
تعغیرمفاهیم زشت |
۱ |
مصرف مواد مخدر و قرصهای توهم زا |
فضا رفتن |
۲ |
فساد اخلاقی |
صفا سیتی |
۳ |
بی غیرتی |
رله بودن و ریلکس بودن |
۴ |
بی حجابی و جلف پوشی |
تریپ زدن |
۵ |
بی بند و باری |
آزادی و مدنیت |
۶ |
شرک ورزی |
قرائت های چندگانه از دین |
۷ |
خداگریزی |
خردورزی و شعورگرایی |
۸ |
انحراف عقیدتی |
روشنفکری |
۹ |
شیطان پرستی |
عرفان گرایی |
۱۰ |
هرج و مرج طلبی |
پلورالیسم یا کثرت گرایی |
۱۱ |
لیبرال منشی |
آزاد اندیشی |
۱۲ |
تساهل و تسامح |
اعتدال و آزاد منشی |
۱۳ |
رقص |
حرکات موزون یا ایروبیک |
۱۴ |
قمار |
درآمد اینترنتی |
۱۵ |
مفت خوری و بخت آزمایی |
پیش بینی نتایج فوتبال |
۱۶ |
جاسوسی |
اطلاع رسانی |
۱۷ |
سرقت و دزدی |
دو در یا دو دره کردن |
۱۸ |
بی ادبی رفتاری |
متفاوت بودن |
۱۹ |
اسراف |
مدگرایی و تنوع طلبی |
با این مشت های نمونه خروار می توان دریافت که جنگ نرم،دنبال فروپاشی فکری ازدرون ماست و برای تحقق این هدف،از تمام بهانه ها و اعتراضات و اختلافات،اعم از نابسامانی های اقتصادی،تنوع و کثرت قومی در ایران،دامن زدن به نافرمانی های مدنی و نزدیک شدن گام به گام و تدریجی به مردم برای افزایش تاثیرگذاری بر جریانات اجتماعی، بهره گرفته و با صحنه سازی ها و غلو کردن ها و جوسالاری های موردی،عملاً هدایت افکار عمومی را به دست گرفته و اتفاقات را آنچنان که می خواهند،هدایت می کنند.
تاریخچه:
به اعتقاد مورخان سیاسى، جنگ نرم سابقه اى به قدمت تاریخ انسانیت دارد. از این حیث کمتر برهه اى از تاریخ حیات سیاسى و نظامى بشر را مى توان یافت که فارغ از این عنصر باشد. محققان زیادى در پى یافتن قدیمی ترین نمونه هاى استفاده از جنگ روانى بوده اند. در این باره «پل لاین بارگر» سابقه استفاده از جنگ نرم را به جنگ کیدئون با مادها نسبت مى دهد. در این جنگ کیدئون برخلاف رسوم نظامى زمان خود که هر دسته ۳ نفره یک مشعل داشتند، به هر یک از سپاهیان مشعلى داد و این توهم را در ذهن دشمن ایجاد کرد که شمار افرادش، ۳ برابر میزان واقعى است، در نتیجه توانست بدون هیچ درگیرى به پیروزى دست یابد.
از این زمان به بعد، کم کم این باور به وجود آمد که جنگ دست کم در دو زمینه رخ مى دهد؛ میدان نبرد و افکار عمومى. در تاریخ اسلام، روشن کردن آتش از سوى سپاهیان اسلام در شب فتح مکه و ایجاد ترس در دل مکیان از این راه، نقش مهمى در شکستن مقاومت آنها داشت وحیلیه عمروعاص قرآن را بر سر نیزه کردن که باعث شکست دادن سپاه در آستانه پیروزى امام على(ع) شد، نمونه هاى برجسته اى از جنگ هاى روانى است که به اقتضاى فرصت و نبوغ طراحان آن، به منصه ظهور رسیده اند.
از نمونه هاى جالب توجه و گسترده جنگ روانى در سده بیستم میلادى مى توان به جنگ جهانى دوم اشاره کرد. هنگامى که در سال ۱۹۳۹ محققان آلمانى به منظور توجیه شکست کشورشان در جنگ جهانى اول اعلام کردند که از جمله مهم ترین علل شکست، غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از حضور گسترده ابزار تأثیرگذارى روانى در صحنه سیاست و نظامى گرى مى دادند. وقوع تحولاتى چون تشکیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمان هاى موسوم به جنگ روانى و تبلیغات جنگى در دیگر کشورها، گواه عملى این ادعا بود.
بررسی علل و راهکارهای آمریکا در جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران:
جمهوری اسلامی ایران، به دلیل وسعت سرزمینی، افزایش جمعیت، برخورداری از امکانات نظامی، منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی ممتاز در خاورمیانه به قدرتی بی نظیر تبدیل شده است و به همین دلیل کارشناسان سیاسی کشورهای غربی معتقدند که دیگر نمیتوان با حمله نظامی آن را سرنگون کرد بنابراین تنها راه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، جنگ نرم و به کارگیری تکنیکهای عملیات روانی است. درحال حاضر اجرای پروژه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران ناشی از گسترش حس تنفر از امریکا در جهان می باشد که به نظر سران کاخ سفید، مرکز اصلی ایجاد این تنفر و گسترش آن، کشور جمهوری اسلامی ایران است.
پدیده جنگ نرم
که علیه جمهوری اسلامی ایران به راه افتاده است به شکل های مختلف مانند
نابسامانی اقتصادی، ایجاد نارضایتی در جامعه، تأسیس سازمانهای غیردولتی،
جنگ رسانهای، عملیات روانی برای ضعیف جلوه دادن دولت و ایجاد ناتوی فرهنگی
متبلور میشود.عوامل براندازی نیز از زمینههای موجود در جامعه برای
پیشبرد اهداف خود استفاده کرده و سعی در ایجاد نارضایتی بین افکارعمومی را
دارند.
از جمله این راهکارها در اجرای پروژه بهره برداری از وجود تنوع قومی و
قبیله ای در ایران، دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشکلهای دانشجویی و
ایجاد شبکههای رادیو تلویزیونی فارسی زبان را می توان نام برد.
تکنیکهای جنگ نرم:
در اینجا به برخی ازتعاریف تکنیکهای جنگ نرم اشاره میشود. شایان ذکر است که تکنیکهای جنگ نرم ، شاید به بیش از ۱۰۰ مورد برسد ولی در تحقیق حاضر، به تعاریف تکنیکهایی که از آنها استفاده شده است، بسنده میشود.
۱-برچسب زدن
«براساس این تکنیک، رسانهها واژه های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل میکنند و آنها را به آحاد و یا نهادهای مختلف نسبت میدهند. گاهی هدف از این عملکرد آن است که ایده، فکر و یا گروهی محکوم شوند؛ بی آنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود» (مهرداد، ۱۳۸۰، ص۱۹۰).
لی (Lee) در مقاله ای توضیح می دهد که چگونه اصحاب رسانهها میکوشند تا با القاب مثبت و یا منفی، برداشتهای اولیه ما را نسبت به موضوعات مورد نظر تحت تاثیر قرار دهند. او توضیح می دهد که بکارگیری بعضی عناوین مثبت، مانند دموکرات، آزادیخواه، نجات بخش و یا بعضی عناوین منفی مانند تروریست، متحجر، محور شرارت و… ممکن است ما را به نتیجه ای متفاوت سوق دهد و نوع برداشت ما را نسبت به یک فرد و یا مفهوم خاص متاثرسازد. برخی، برچسب زنی را اسم گذاری بر یک فکر یا یک عقیده خاص ویا گروهی مشخص میدانند که برای تحریک به رد فکر، عقیده و یا آن گروه مورد نظر بدون بررسی شواهد، مورداستفاده قرار میگیرد (لی، ۱۹۳۹). دو مثال از اسم گذاری یا برچسب زدن، تروریست و تروریسم است. «سورین و تانکارد» این مثال معروف را مطرح می کنند که تروریست از نظر یک نفر، ممکن است برای نفر دیگر مبارز آزادی باشد. معنی شناسان میگویند آنچه که ما شخصی را میخوانیم، بستگی به مقاصد، فرافکنیها و ارزیابیهای ما دارد. آنها توضیح می دهند که تروریست و تروریسم، کلیشه هایی برای رسیدن به معنی هستند و اجماع جهان شمولی راجع به اینکه چه کسی تروریست است، وجود ندارد، زیرا اهداف سیاسی و راهبردی، دولتهای مختلف را به طرز متفاوتی تحت تاثیر قرار میدهد. تعریف فارغ از ارزش وجود ندارد (تانکارد، ۱۳۸۱).
از سوی دیگر، «پراتکانیس» معتقد است کلمات ارزشی، قدرت اقناع کنندگی بالایی دارند و میتوانند به تعریف ما از واقعیت و قضایای اجتماعی جهت بدهند. او توضیح می دهد که نظام تبلیغاتی هیتلر با هدایت گوبلز، به اهمیت این امر به خوبی واقف بود؛ به گونهای که آدولف هیتلر برای بسیج مردم در مواجهه با مشکلات اقتصادی آلمان، از واژه هایی مانند "تهدید سرخها” استفاده میکرد. نتیجه اینکه که پروپاگاندایست همواره موضوعات مطلوب خود را هنجار خوب و مقدس جلوه میدهد و خلاف آن را نابهنجار، زشت و شیطانی میشمارد (پراتکانیس، ۱۳۷۹).
۲- تکرار
همچنانکه از نام تکرار بر می آید، برای زنده نگه داشتن موضوع با تکرار زمان بندی شده، سعی میکنند این موضوع تا زمانی که نیاز هست، زنده بماند. سلطانی فر معتقد است در این روش، با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند (سلطانیفر، ۱۳۸۲). «تکرار از لحاظ روان شناسی در تشکیل عادت بسیار مفید است؛ به ویژه اگر با دقت توام باشد. بدون تکرار، تثبیت وتقویت دقیقتر عادت میسر نخواهد شد. روش تکرار، از قواعد خاصی پیروی میکند زیرا فاصله های تکرار فعل نباید چندان دراز باشد که سبب محو شدن آثار قبلی شود و نه چندان کوتاه باشد که ملال انگیز و خسته کننده شود» (دادگران، ۱۳۸۲، ص۱۲۸). به عبارت دیگر، تکرار مثل ضربه های پیاپی چکش است که سرانجام میخ را به داخل میراند. بنابراین فرستنده پیام امیدوار است که این شکل از ضربه زدن مداوم، باعث دریافت نکات پیام شود. «لئونارد دوب» (Leonard Doob) به بهترین وجه، تمرکز بر روی تکنیک تکرار را توصیف کرده است. «بسیاری از مردم درباره تبلیغ میاندیشند، ویا در محراب، عبادت را تکرار میکنند. آنها مشاهده کرده اند که ظاهرا تکرار میتواند معجزه های روانشناسانهای انجام دهد. البته تکرار در حقیقت مهم است، اما نباید در این اهمیت مبالغه کرد و یا درباره آن به خطا رفت.» (لربینگر، ۱۳۷۶، ص۹۵).
۳- تظاهر به بی طرفی
بسیاری از رسانههای خبری برای القای بی طرفی خود به مخاطبان و در نتیجه جلب اعتماد آنان، از تاکتیک تظاهر به بی طرفی استفاده میکنند. در این تاکتیک، سخنان و دیدگاههای مخالفان به اشکال مختلف نظیر گزارش، مصاحبه و خبر منعکس میشود. رسانه به دلیل اتخاذ یک موضع بی طرف، اعتبار بیشتری در میان مخاطبان خود کسب میکند. همچنین رسانه با حفظ پوشش بی طرفی، میتواند پیامهای خود را به آسانی به مخاطب القا کند و اهداف مورد نظر خود را تامین سازد. در این اصل، ضمن اظهار بی طرفی وحفظ احترام مخالفان، اقدام به پخش سخنان و نظرات مخالفان میکنند و به دنبال آن، مطالب خود را القا میکنند. در واقع با پوشش خبری به شکل بیطرفانه و به طور مودبانه، سعی میشود حمایتهای لازم و یا تخریبهایی در راستای اهداف مورد نظر اعمال شود.
«گاهی برای تخریب سوژه مورد نظر، در ابتدا مواضع بیطرفانهای نسبت به آن اتخاذ میشود؛ به طوری که دیگران تصور میکنند در این جریان نوعی حفظ احترام برای مخالفان و نوعی بی طرفی وجود دارد؛ در حالی که با پوشش بی طرفی به طور مودبانه، مطالب مورد نظر خود را القا میکنند. در یک انگاره کلی، سعی میشود یک دیدگاه از دو جنبه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و نظرات مثبت و منفی در خصوص آن مطرح شود. در یک برخورد کلان، موضع گیری از قبل مشخص شده، زمانهای طلایی و نکاتی که مد
نظر تهیه کننده است، در اختیار جریانی خاص قرار می گیرد. نقطه آغاز و یا تیتر و مقدمه یک موضوع، نقطه پایانی و جمع بندی و نتیجه گیری موضوع و همچنین نکاتی که توسط گوینده مورد تاکید قرار میگیرد، از جمله زمانهای طلایی هستند که جایگاه ویژه ای بر تاثیر گذاری در ذهن مخاطب ایجاد می کند» (سلطانی فر، ۱۳۸۲، ص۴۶).
۴-ترور شخصیت
در شیوه های جدید، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانه ای که نتوان فردی را ترور فیزیکی کرد و یا نباید افراد مورد ترور فیزیکی قرار گیرند، سعی میکنند از طریق عوامل تبلیغاتی جنگ روانی و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی شخصیتهای مطرح و موثر در جناح مقابل را به زیر ذره بین کشیده و با بزرگ نمایی نقاط ضعف، آنان را ترور شخصیت کنند. هدف آن، ترور شخصیتهای سیاسی و مهم از طریق به تصویر کشیدن نقاط ضعف و حرکات نادرست آنهاست. این عوامل باعث میشود رهبران ذی نفوذ نزد مخاطبان، دچار بی منزلتی و تخریب چهره شوند.
۵- دروغ
تاکتیک قدیمی دروغ که هنوز هم رسانهها به طور فراوان استفاده میکنند، عمدتا برای مرعوب کردن حریف و یا حتی برای مرعوب کردن افکار عمومی مورد استفاده قرار میگیرد. بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان میکنند. معروفترین استفاده این تاکتیک، در زمان هیتلر وتوسط گوبلز بوده است. «گوبلز میگوید: دروغ هر چه بزرگتر باشد، باور آن برای مردم راحت تر است» ( سلطانی فر، ۱۳۸۲، ص۲۵).
۶- شایعه
شایعه در جایی مطرح میشود که زمینه دسترسی به اخبار موثق امکان پذیر نباشد. «شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تاثیر در روحیه آنان ایجاد میشود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آن حساسیت بالایی دارد» (همان، ص۱۳۶). «بهترین شیوه برای القای پیام مورد نظر فرستنده پیام، در زمانهایی که پخش پیام به طور شفاف و روشن امکان پذیر نیست و یا در مواقعی که فکر میکنند با مشکلات قانونی روبرو می شوند، استفاده از کنایه و اشاره است» (همان، ص۵۶). کنایه به دلیل غیر صریح بودن آن، معمولا تاثیرات عمیقی برشنونده دارد. استفاده از حربه کنایه، به وفور در تبلیغات به چشم میخورد. برای نمونه، گفته میشود «میگویند فلانی با تروریستها ارتباط دارد» ویا «شنیده میشود فلان گروه در حمایت از تروریستها فعالیت میکنند» و یا «به نقل از شاهدان عینی، حقوق بشر در فلان کشور مراعات نمیشود» که به هر صورت، ارتباط با تروریسم و نقض حقوق بشر را به افکار عمومی القا میکند.
۷- مبالغه
سلطانی فر معتقد است، مبالغه یکی از روشهایی است که با اغراق و بزرگ نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان تبلیغات از این فن در مواقع خاص و وقایع مشخص استفاده میکنند. بزرگ جلوه دادن توان وقدرتمندی کشور خودی و مبالغه در انعکاس نقاط ضعف دشمن، از این مقوله است. این فن به ویژه هنگامی که دشمن دچار شکست و هزیمت شده و یا در زمان بحران و اغتشاش است، موثر است (سلطانیفر، ۱۳۸۲).
برجسته سازی وشخصیت پردازی یکی ازراهبردهای جنگ نرم:
یکی از محورهای مبارزه نرم غرب با نظام جمهوری اسلامی ایران برجستهکردن مخالفان نظام در قالب روشنفکر، مدافع حقوق بشر، مبارز برای آزادی، اندیشمند و غیره است. این پدیده بعد از سال ۱۳۷۶ شروع شد و همچنان ادامه دارد. افرادی مانند سروش، محسن کدیور، اکبر گنجی، عمادالدین باقی، شیرین عبادی و اخیراً نیز زهرا رهنورد(کاظمی) و… تاکنون برجسته شده و بعضاً مبالغ قابل توجهی نیز دریافت کرده اند.
شیرین عبادی در قبال مبارزه با نظام اسلامی جایزهای میلیاردی را دریافت کرد و آقایان گنجی، سروش و باقی در ردههای پایینتر قرار گرفتند. گنجی و سروش آنچه اخذ کردند را هدیه خواندند که میخواهند صرف امور خیریه کنند. اما عزیمت آنان به آمریکا و سکونت در آنجا و تهیه امکانات تدریس و تبلیغ برای آنان، نشان از اهمیت این افراد برای غرب دارد. در نگاه اول میتوان فهمید که وجه مشترک این افراد مبارزه نرم با نظام جمهوری اسلامی ایران است. در غیر این صورت باید افراد دیگر نیز که در حوزه علم و اندیشه وحقوق بشر، پژوهش و تألیف و تحقیق داشتهاند، مورد توجه قرار میگرفت. آیا آیتالله حسنزاده آملی با بیش از ۱۵۰ اثر، آیتالله جوادی آملی با بیش از ۱۰۰ اثر خصوصاً در زمینه حقوق بشر، شایسته برجستهسازی نبودهاند؟ اگرچه این بزرگواران با رتبهبندی توسط غرب احساس حقارت خواهند کرد. اما زاویه نگاه غرب به افراد از منظر علم و اندیشه و حقوق بشر، بلکه صرفاً براساس میزان تقابل آنان با نظام جمهوری اسلامی ایران است.
خوشبختانه هیچ یک از افراد مورد توجه غرب، جایگاه مردمی در ایران ندارند، به طور مثال سروش به همراه ده شخصیت برتر دیگر و کروبی و دفتر تحکیم، جمعاً ۳۳۰ هزار رأی درانتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری داشتند. اما برجستهسازی غرب، ارتباطی با جایگاه و پایگاه مردمی نیز ندارد اگر اقبال عمومی از تفکر و ایدهها به عنوان یک معیار باشد، حضرت امام(ره) با پایگاه اجتماعی ۹۸ درصدمردم ایران باید در رأس این لیست قرار میگرفت، زیرا غرب مدعی مردمسالاری و حرکت در مسیر مردم است. اخیراً نیز زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی به این جمع اضافه شده است. سؤال اساسی این است که چرا اکنون رهنورد در این سطح معرفی میشود؟
اگرخانم رهنورد تألیف یا پژوهشی داشته باشد، همه آن به سالهای گذشته برمیگردد و قطعاً ایشان در روزهای منتهی به انتخابات که همراه همسر در حال سفرهای استانی بود و بعد از انتخابات که مشغول بیانیهنویسی و سازماندهی اغتشاشات خیابانی بود، امکان تألیف و پژوهش نداشته است اما رمز معرفی ایشان در روزهای اخیر چیست؟ مصاحبههای مکرر وی با رسانههای غربی جهت تخریب و ایجاد شبهه به نظام و همسرش با کسانی که قبلاً مورد اقبال غرب بودهاند، از جمله دلایل این برجستهسازی است. در واقع
میتوان گفت غرب، رهنورد را اخیراً کشف کرده است در مجموع میتوان علل زیر رااز عوامل اصلی شخصیتپردازی و برجستهسازی غرب از عناصر غربگرا دانست.
۱- عبور آنان از چارچوبهای تفکر دینی و حمایت علنی از لیبرالیسم
۲- تأیید رهاوردهای غرب در عرصه سیاسی و اجتماعی
۳- حرکت و مبارزه فکری با نظام مستقر با معیارهای مورد تأیید غرب
۴- میزان زاویه با نظام جمهوری اسلامی، یعنی هر قدر زاویه افراد با نظام بیشتر باشد، جایگاه بهتری در غرب خواهند داشت.
"دانیل برامبرک” متخصص امور ایران در کاخ سفید درباره یکی از این افراد مینویسد:«اهمیت اصلی فعالیتهای سروش و همفکرانش اثرات سیاسی آنان است. زیرا آنان ترویج کننده جدی سکولاریسم هستند. افرادی مانند سروش آشکارا نظریههای [امام] خمینی و نظام اسلامی را فاقد صلاحیت و قدرت کافی برای استمرار میدانند.» بنابراین آنچه سروش را برجسته کرده است، چالشسازی برای مبانی اعتقادی مسلمانان و تشیع نیست زیرا دنیای غرب میداند که بسط تجربه نبوی، حمله به امام حسین(ع) و… توسط سروش جهت تضعیف مبانی نظام جمهوری است. بنابراین با صراحت اعلام میدارند که «اهمیت فعالیتهای سروش اثرات سیاسی آن است».
یکی از فمنیستهای ایران میگوید:« بعد از اتفاقی که در مورد خانم عبادی رخ داد، طبیعتاً حرکت بیشتری در جنبش زنان شکل گرفت که فعالیتهایشان را به سوی کار شبکهای پیش ببرند. تا حرکتی اثر بخشتر و صدایی رساتر داشته باشند». «صدایی رساتر» همان برجستهسازی و بینالمللی جلوه دادن افراد است که در ارتقای مصونسازی و چهرهپردازی صورت میگیرد.
مشاور وزیر دادگستری بلژیک درباره جایگاه و اهمیت برجستهسازی شیرین عبادی میگوید:«شیرین عبادی تبدیل به سمبل جامعه مدنی و دموکراسی در ایران شد؛ به خاطر نزدیکی فرهنگ شما با کشورهای خاورمیانه این رویداد مانند موجی در کشورهای دیگر نیز تأثیرآفرین است.»
بنابراین اصل شخصیتپردازی و برجستهسازی افراد وجه مشترک همه حامیان آنان در غرب است. آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، شناخت همه عرصههای مبارزه نرم با جمهوری اسلامی است. در کنار اقداماتی همچون شبکهسازی، جنگ سایبری، بودجههای علنی و سری، برجستهسازی نیز باید در فرایند تقابلی و تهاجمی مورد توجه قرار گیرد و شخصیتهای بادکنکی، برای مردم معرفی و اهداف برجستهسازی آن برملا شود. زیرا جنبشسازی آنان در جهان سوم و خصوصاً در ایران به رهبرانی همسو با غرب نیازمند است. این رهبران را در حال و آینده باید شناخت و افشا کرد. اگرچه ملت ما تاکنون از آنان بیزار بودهاند.
برای مقابله با جنگ نرم دشمنان چه راه هایی وجود دارد؟
پذیرش و باور به این که دشمنان ملت ایران در شرایط کنونی به ابزار تهدید و جنگ نرم علیه ما روی آورده اند قدم اول برخورد هوشمندانه در چنین عرصهای است. بدین معنا که دشمنشناسی و شناخت طرحها، برنامهها و شیوه های اعمال دشمنی آنان با جمهوری اسلامی از راههای اساسی این مقابله است.
تمرکز بیش از پیش بر ضرورت بصیرت و افزایش آن در سطوح مختلف به ویژه خواص و افراد تأثیرگذار جامعه هم در این زمینه دارای اهمیت است.
۱-بازشناسی
ابعاد مؤلفه های تأثیرگذار بر قدرت نرم جمهوری اسلامی توسط خواص و تعیین آن
بر سطح جامعه با تمرکز بر روشن نمودن حقایق نیز از مسایل اساسی در این
رویارویی به حساب می آید.
۲-تمرکز بیش از پیش بر روحیه خود باوری و مبارزه با عوامل زمینه ساز
خودباختگی به ویژه در زمینه توانایی های سیاسی – فرهنگی ملت ایران در سطح
ملی ، منطقه ای و جهانی در عرصه کارآمدی دین برای اداره جامعه ، نقش
الهامبخش انقلاب اسلامی برای دیگر جوامع و توانایی ملت ایران در خنثی
نمودن توطئه های دشمنان نیز از ضرورتهای این مقابله و مواجهه است.
۳-بازشناسی و تقویت جایگاه تأثیر گذار و الهام بخش ملت ایران در زمینه انسجام و قدرت یابی جوامع مختلف اسلامی در سه دهه اخیر می تواند نقش مؤثری در این رویارویی ایفا کند.
۴-گسترش و تعمیق توانایی های علمی به ویژه در زمینه علوم راهبردی در سطح ملی و منطقه ای از راه های موفقیت در این نبرد محسوب می شود.
۵-برخورداری از طرح و برنامه برای مقابله با توطئه دشمنان و فراتر از آن به دست گرفتن ابتکار عمل و تهاجم به طرح ها و نقشه های آنان در زمینه شبیخون فرهنگی و تشکیل ناتوی فرهنگی و به تعبیر دیگر درگیر کردن دشمنان در خانه خود و در محل منافع آنان ، در این عرصه بسیار مهم است.
۶-توجه لازم و
ضروری به مهندسی فرهنگ ، هماهنگی لازم میان نهادهای فرهنگی با شکل دهی
سامانه ای کارآمد و توانمند سازی مدیران فرهنگی و دیگر مدیران مؤثر در این
عرصه دارای اهمیت است.
۷-ارتقاء اعتماد عمومی نسبت به رسانه ملی نقش مهمی در این نبرد دارد .
۸-بازشناسی نمادهای ملی-دینی و تاکید بر توجه عمومی به این نمادها می تواند جبهه خودی را در این نبرد تقویت کند.
۹-افزایش امید به پیشرفت و تعالی در جامعه در این راستا بسیار مهم است .
۱۰-بالا بردن ظرفیت مسئولیت پذیری مسئولان و مراکز و نهادهای مسئولیتی در کشور نقش مهمی در این رویارویی دارد.
۱۱-باید به حرکت های علمی و انجام طرح های توسعه ای توجه لازم مبذول شود.
"بصیرت"، دکترین تهاجمی در حوزه جنگ نرم:
با نگاهی به روند شکلگیری فتنه سبز، قبل، حین و بعد از انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری علاوه بر فاکتور دخالت بیگانگان برای اجرای پروژه انقلاب رنگی در ایران، یکی از مهمترین و اصلیترین مؤلفههای این واقعه بزرگ در تاریخ انقلاب، بیبصیرتی برخی از خواص و بهتبع آن دنبالهروی عدهای از عوام است که جای تحلیل و بررسی زیادی دارد.
در این زمان و با نگاهی به آن روزها یکی از اصلیترین راههای مبارزه با فتنهها که کم هم نیستند و در هر زمانی امکان وقوع دارند، تدوین و تعریف « دکترین بصیرت» است که بحق توسط رهبر معظم و فرزانه انقلاب مطرح شد و با مثال تاریخی حضرت «عمار» و نقشآفرینی ایشان در زمان حضرت امام علی(ع) در فتنه صفین و خوارج به اهمیت تربیت شاگردانی از این دست برای انقلاب تأکید کردند و با ایجاد یک چشمانداز روشن پیشروی مسئولان نظام، عالیترین و زیباترین استراتژی مقابله با فتنه را مطرح و وظیفه همگان را روشن کردند.
حال یک سؤال جدی و اساسی مطرح میشود که «عمار» در دوران کنونی به عنوان فرمانده جبهه جنگ نرم باید چه خصوصیات و مشخصات ویژهای داشته باشد تا بتواند در جهت بصیرتبخشی به جامعه ایران اسلامی نقشآفرینی کند و آتش فتنه را فرونشاند و باعث تمیز حق از باطل شود؟
این همان نکتهای است که تحت عنوان «دکترین بصیرت» مطرح میشود و جواب این سؤال را بایدبابرسی دقیق بصیرت درآیات وروایات اهل بیت(ع)جست جوکرد:
بصیرت چیست و چگونه حاصل میشود؟ |
معنای بصیرت
بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است.(۱)
نزد اهل معنا، نیرویى نهانى و قوّه اى قلبى است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ مى کند.
برخى از اهل معرفت مىگویند: «بصیرت قوّه قلبى یا نیرویى باطنى است که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و باطن اشیا را در مىیابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است براى نفس».(۳)
میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهرى، و بصیرت که آورنده نور باطنى است، تفاوت بسیار است؛ مانند:
۱٫ نور ظاهرى، تنها با بینایى انسان سر و کار دارد. خورشید و ماه و چراغ، بیش از این که فضا را روشن و بینایى انسان را یارى کند، کارى انجام نمى دهد. پس اگر انسانى ناشنوا بود یا در بویایى و لامسه و گویایى خود نقص داشت، با تابش آفتاب و مهتاب و نورهایى از این قبیل، مشکلاتش حل نمى شود. اما نور باطن همه نقصهاى (باطنى و معنوى) انسان را برطرف، و تمام دردهاى او را، درمان مى کند… .
در صورتى که درون کسى را روشن کرد، ساحت جانش چنان نورانى مى شود، که هم صحنه هاى خوبى را در خواب و بیدارى مى بیند، هم آهنگهاى خوبى را مى شنود، هم رایحه هاى دل انگیزى را استشمام مى کند و هم لطیفه هاى فراوانى را لمس مى نماید.(۴)
۲٫ انسان دو چهره یا دوجنبه دارد: چهره ظاهرى یا مُلکى و چهره باطنى یا ملکوتى، خداوند براى دیدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد مىبیند. اما براى دیدن باطن و شهود ملکوت، قوه نورى را در نهاد او نهادینه نموده به نام بصیرت، که تا آن "نور استعدادى” از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و شهود ملکوت، میسر نخواهد بود.
صاحب جامع الاسرار مىنویسد: معناى سخن خداوند (نور على نور یهدى اللَّه لنوره من یشاء)،(۵) (… و من لم یجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)،(۶) چیزى جز این نیست که تا نور حق حاصل نیاید و به دل و جان سالک نتابد، بصیرت در او پدید نیاید. نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده براى آن است که مورد عنایت حق قرار گیرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد.(۷)
حافظ شیرازى که مىگوید:
گرنور عشق حق به دل و جانت افتد ـ باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوى
ناظر به همین نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحیر و تردد مى رَهَد و سرانجام به حقیقت مى رسد.
راه تحصیل بصیرت
براى نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازى و اصلاح نفس خویش پرداخت.
مجاهده با هواى نفسانى و تهذیب روح از زنگارهاى گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمى است که "حجاب دیدگان دل” را مى گشاید و آدمى را در معرض الهامات غیبى و مقام کشف و شهود قرار مى دهد.
۱٫ توبه: اولین گام براى تهذیب نفس و تحصیل بصیرت است. توبه از تقصیرات و گناهان، بلکه از کوتاهى ها و جبران حق اللَّه و حق النّاسى است.
۲٫ ذکر خدا: ذکر زبانى، قلبى و عملى، موجب بصیرت مى گردد. امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: »مَنْ ذکر اللَّه استبصر؛(۸) هر کسى به یاد خدا باشد، بینایى و بصیرت یابد«.
۳٫ هم نشینى با علما: مجالست با علما که موجب بصیرت و بینایى است. امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: »جاور العلماء تستبصر؛(۹) با دانایان بنشین تا آگاهى یابى«.
۴٫ خرد ورزى: کسى که هر خبر یا مطلبى را مى شنود، فوراً نمى پذیرد، بلکه پیرامون آن مى اندیشد و آن را از صافى عقل و اندیشهاش مى گذراند، بصیرت و بینایى مى یابد، چنان که آینده نگرى و به کارگیرى خرد در فرجام امور باعث بصیرت و بینایى مى گردد.(۱۰)
۵٫ زهد: زهد و عدم دلبستگى به دنیا، از امورى است که باعث بصیرت مى گردد.(۱۱)
۶٫ ارتباط با خدا: ازدیاد معرفت به خدا، انس با قرآن و معانى و معارف آن، توسل به ائمه(ع) و مناجات با خدا در خلوت مخصوصاً نماز شب از امورى هستند که موجب بصیرت و بینایى و برخوردارى از الهامات غیبى مىشود.
درجات و مراتب بصیرت:
بصیرت باطنى و بینایى دل، درجات و مراتبى دارد. اوج آن مرتبه اى است که ائمه(ع) دارند.
امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر همه پردهها فرو افتد، چیزى بر یقین من افزوده نمیشود».(۱۲)
اگر چه آن مرتبه از یقین مخصوص اولیاى معصوم(ع) است، ولى دیگران نیز مى توانند مراتبى را تحصیل نمایند. هر کسى نور باطنى را از فطرت خدا داد خویش استخراج کند و چشم و گوشش باز شود، مى تواند خدا و نشانه هاى او را با »چشم دل« ببیند و صداى تسبیح موجودات هستى را بشنود، که به حکم »یسبّح للَّه ما فى السموات و ما فى الارض«.(۱۳) همه آنان که در آسمان و زمینند، تسبیح خدا مى کنند. بسیارى از واقعیتها را که با ابصر نمى توان دید، با بصیرت مشاهده مى کند، بلکه توانایى دیدن جهنم و شنیدن صداى زفیر آن را پیدا مى کند، چنان که قرآن مى فرماید: »کلاّ لو تعلمون علم الیقین لترونّ الجحیم، ثم لترونّها عین الیقین«.(۱۴)
آثار بصیرت: در حدیث نبوى آمده است که در دل هر بنده اى دو دیده نهانى است که به واسطه آن دو، غیب را مى نگرد و چون خدا بخواهد در حق بنده اى نیکى کند، دو چشم دلش را مى گشاید تا به واسطه آن، آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است، بتواند دید.
از شمار انسانهاى صاحب بصیرت «حارث بن مالک بن نعمان انصارى» بود. پیامبر اکرم(ص) از او پرسید: "چگونهاى و در چه حالى؟” عرض کرد: "مؤمن راستین و اهل یقینم”. پیامبر فرمود: "علامت یقین و ایمان راستینت چیست؟” عرض کرد: "زهد و کنارهگیرى نفسم از دنیا و دلبستگى آن، موجب شد که شبهایم را به بیدارى و عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگى بگذرانم، از این رو به درجهاى از بصیرت و بینایى رسیدهام که گویى عرش پروردگارم را که براى حسابرسى بر پا شده است، مى بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر مىنگرم و زوزه وحشتناک جهنمیان را از درون آتش میشنوم”. پیامبر فرمود: "بندهاى است که خدا قلبش را روشن کرده است. حال به برکت این نور الهى صاحب بصیرت شدهاى پس آن را حفظ کن”.(۱۵)
این خاصیت نور باطنى یا بصیرت است که از فطرت انسان پرتو افشان مى شود و اگر منبع الهى آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار آلودگى ها و تیرگى هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره چشم بصیرت باطن پر
فروغ خواهد بود اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان تبهکار، حقیقت خود را نبیند، از آن رو که نورى ندارد، خود را گم مى کند و پس از مدتى خویشتن را به کلّى فراموش مى نماید.