کتاب آخرین دختر زیر ذره بین "تیتر۱":
بازگویی رنج اسارت و مبارزه با داعش از زبان دختری ایزدی
کتاب نادیا مراد واقعیت هایی از جنس ظلم و درد طاقت فرسا برای مردمی که فقط به دلیل ایزدی بودنشان محکوم به مرگ و یا اسارت به بدترین شکل ممکن بودند را به تصویر می کشد.
به گزارش گروه فرهنگی "تیتریک"؛ حمیده علیزاده منتقد در نقد کتاب «آخرین دختر» در یادداشتی اختصاصی برای "تیتریک" نوشت: کتاب آخرین دختر نوشته نادیا مراد و جنا کراجسکی توسط حمید غلامی و سید محمد طهماسبی ترجمه و در انتشارات آتیسا به چاپ رسیده است. این کتاب خواندنی از سه بخش تشکیل شده که زندگی دختری ایزدی را از زبان خودش روایت می کند. دختری که در روستایی کوچک در موصل عراق زندگی می کرده و با آمدن داعش تمام زندگی او و هم روستاییانش به هم پاشیده می شود. داستانی غم انگیز و قابل تأمل با توصیف هایی دقیق که دل هر انسانی را به درد می آورد.
نادیا مراد متولد ۱۹۹۳، دختری از اقلیت ایزدی کوردی، اهل روستای کوچو درسنجار در استان موصل است. داعش بعد از اشغال روستای کوچو، بسیاری از اهالی، مادر و ۶ برادر نادیا را به قتل رساند. او پس از رهایی از دست داعشی ها به آلمان منتقل شده و تحت معالجه قرار گرفت، نادیا در سال ۲۰۱۸ به دلیل مبارزاتش علیه خشونت جنسی و استفاده از آن در جنگ ها به عنوان صلح به همراه دنیس موکویگی برنده جایزه نوبل صلح شد.
جنا کراجسکی روزنامه نگار نیویورکی که بیش از یک دهه تجربه زندگی و گزارش در خاورمیانه را دارد نیز همراه نادیا به روایت سرگذشت او می پردازد، موضوعات داستان های جنا کراجسکی شامل استخدام زنان در نیروهای مسلح چریکی کردها، احتمال استقلال کردها از عراق و اعتراضات ضد دولتی در ترکیه می شود.
فصل اول این کتاب با ربوده شدن دو نفر از کشاورزان در بیرون از کوچو شروع می شود. کوچو روستایی ایزدی نشین است که آن دو مرد به روستای مجاور که اعراب سنی بودند، برده شدند و در ابتدا همه فکر می کردند که این دزدی به دلیل نداری و فقر است ولی این گونه نبود، بعد از آن نادیا درباره روستای خود، اعتقادات و عقایدی که ایزدیان دارند صحبت می کند و داستانش را پیش می برد.
بخشی از این کتاب: کشور عراق در ذهن من کودک مفهومی گیج کننده داشت سیاره ای متفاوت و جدا شده به شمار می آمد. سیاره ای که از سرزمین های جدا جدا ساخته شده است و ده ها سال تحریم، جنگ، دستگاه حکومتی نالایق و تسلط کشورهای خارجی موجب شده است که مردمان آن از هم جدا گردند. نقشه عراق از سه رنگ تشکیل شده و مرزهای آن مشخص و تعریف شده است، می توان گفت که کم و بیش در شکلی افقی قرار دارد که سه لایه است. این نقشه عراق بود که به زبانی ساده بیان شد در این تعریف سیاه و سفید ایزدیان به رسمیت شناخته نمی شدند و غیر خودی قلمداد می شدند و واقعیت عراق پیچیده تر از این است که بتوان آن را شرح و توصیف کرد. مسئله ای نیست که به راحتی قابل درک باشد اهالی کوچو از سیاست خیلی کم حرف می زدند مخصوصاً در زمان کودکی من.
در فصل ششم این کتاب نادیا به جایی می رسد که داعشیان به روستای کوچو پا گذاشته این اتفاق در سوم آگوست ۲۰۱۴رخ داد. همه ترسیده بودند و هزاران ایزدی از خانه هایشان آواره شده و می خواستند به کوه شنگال پناه ببرند. هر کسی که از این قافله عقب می ماند باید با داعش رو به رو می شد. آن ها به کسی رحم نمی کردند. هر کسی که دینش را تغییر نمی داد یا خانه اش را ترک می کرد به رگبار بسته می شد. شنگال بسیار راحت به دست داعشیان افتاده بود و تنها کسانی که با آنها مقابله کردند چند صد نفر از ایزدیانی بودند که در خانه اسلحه داشتند که این مقاومت هم فایده ای نداشت.
کتاب نادیا مراد واقعیت هایی از جنس ظلم و درد طاقت فرسا که به دلایل مختلف مردم عادی با آن ها رو به رو شده بودند، مردمی که فقط به دلیل ایزدی بودنشان، محکوم به مرگ و یا اسارت به بدترین شکل ممکن بودند را به تصویر می کشد. او در اسارتش مورد شکنجه و آزار جنسی قرار گرفته و مرگ عزیزانش و درد مواجهه با بازماندگان را چشیده است.
برشی از این کتاب: من به همراه دختران دیگر در دو اتوبوس سوار شدیم. در اتوبوس سوم هم پسران نوجوان بودند. کسانی که چون سنشان پایین بود، از معرکه جان سالم به در برده بودند. مالک، برادر زاده ام و نوری جزو آن ها بودند. ترس در چهره آن ها نیز دیده می شد. چند جیپ زرهی هم اتوبوس را همراهی می کردند، بیشتر به رفتن به میدان جنگ شباهت داشت ممکن بود که در حقیقت هم همین باشد.
نادیا با فرار از دست داعشیان و انتقال او توسط فردی به نام ناصر به کردستان جان سالم به در می برد. او زندگی جدیدی را در آلمان آغاز می کند و اولین بار در سال ۲۰۱۵ در سازمان ملل به سخنرانی درباره اقلیت ها می پردازد و خبر آزادی کوچو را در سال ۲۰۱۷ می شنود.
الهه ملاحسینی – تیتریک
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده