کتاب بزرگ علوی زیر ذره بین "تیتر۱":
چشم هایش؛ گزینشی میان عشق یا سیاست
کتاب چشمهایش داستان عاشقانه ای است که در آن اشاره های سیاسی به وضعیت نابسامان دوران جنگ دارد، مردی که فعالیت های سیاسی انجام می دهد و زنی که عاشق او می شود و برای او هرکاری انجام می دهد.
به گزارش گروه فرهنگی "تیتریک"؛ حمیده علیزاده منتقد در نقد کتاب «چشمهایش» نوشته بزرگ علوی طی یادداشتی اختصاصی برای "تیتریک" نوشت: کتاب "چشمهایش" نوشته بزرگ علوی اولین بار در سال ۱۳۳۱ منتشر شد و پس از انتشار با استقبال بی نظیری از مردم رو به رو شد. این کتاب در موسسه انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
سید مجتبی آقا بزرگ علوی نویسنده و فعال اجتماعی که در سال ۱۲۸۲ در خانواده ای روشن فکر چشم به جهان گشود، در جوانی برای تحصیل به آلمان رفت و رشته علوم تربیتی و روانشناسی را دنبال کرد، از دانشگاه مونیخ آلمان فارغ التحصیل شد و از همان زمان نوشتن داستان را شروع کرد.
با انتشار آثار علوی فضای داستان نویسی نوین در ایران متحول شد و او را در کنار نویسندگانی همچون صادق هدایت و صادق چوبک قرار داد.
وی با نوشتن آثارش وضعیت اجتماعی و سیاسی جامعه را روایت می کند و از نویسندگانی بود که به دلیل شرکت در جریانات سیاسی به زندان افتاد. از آثار او می توان به گیله مرد، چمدان، پنجاه و سه نفر، میرزا، ورق پاره های زندان و... اشاره کرد.
کتاب چشمهایش داستان عاشقانه ای است که در آن اشاره های سیاسی به وضعیت نابسامان دوران جنگ دارد، مردی که فعالیت های سیاسی انجام می دهد و زنی که عاشق او می شود و برای او هرکاری انجام می دهد.
کتاب در ابتدا با روایت مردی که ناظم مدرسه است شروع می شود و در ادامه داستان؛ راوی به طرز ماهرانه ای تغییر پیدا کرده و زن داستان را با احساسات لطیف خود بیان می کند.
داستان بر سر تابلویی رمز آلود است که از استاد نقاشی که فعالیت های سیاسی انجام می دهد به جای مانده است، ناظم مدرسه که پس از مرگ استاد ماکان مسئولیت اداره را بر عهده گرفته به دنبال کشف راز این تابلو است.
استاد ماکانِ داستان بر ضد حکومت شاهنشاهی رضا خان فعالیت های سیاسی انجام می دهد و رژیم او را به کلات تبعید می کند، استاد به طرز مشکوکی می میرد و رژیم برای سرپوش گذاشتن بر کارهای خود نمایشگاهی از آثار او به راه می اندازد اما به دلیل استقبال زیاد مردم نمایشگاه را تعطیل می کند.
بخشی از کتاب: "خیابان های شهر تهران را آفتاب سوزانی غیر قابل تحمل کرده بود. معلوم نیست کی به شهرداری گفته است که خیابان های فرنگ درخت ندارد، تیشه و اره را به دست گرفته و درخت های کهن را می انداختند. کوچه های تنگ را خراب می کردند. بنیان محله ها را برمی انداختند، مردم را بی خانمان می کردند و سال ها طول می کشید تا در این برهوت خانه ای ساخته شود. آنچه هم ساخته می شد تو سری خورده و بی قواره بود. در سر تا سر کشور زندان می ساختند و باز هم کفاف زندانیان را نمی داد."
بزرگ علوی داستان نویس واقع گرایی بود که مسائل اجتماعی دوران خود را به خوبی و با قلم قدرتمند خود روی کاغذ می آورد، او در نوشتن واقعیت های حاصل از زندگی و رویداد های روزمره توانمند بود،
قهرمان های داستان های او اغلب از طبقه روشنفکران جامعه هستند، داستان های او رمز آلود و به نوعی معما گونه است، زبان علوی ساده و بی آلایش بوده و در بین شخصیت های داستان او شخصیت های زن ارزش و جایگاهی مهم دارند.
برشی از این کتاب: «نه، من نمی خواهم داستان زندگی خود را نقل کنم. در زندگی من هیچ چیز تازه ای نیست، من زندگی نکرده ام. زندگی من همان است که همه دختران طبقه من داشته اند. آمده اند و رفته اند، مزه خوشبختی نچشیده و واقعیت آن را ادراک نکرده، در گذشته اند. چه چیز من می تواند برای شما جالب باشد؟ به علاوه، سرگذشت من هنوز تمام نشده من فصلی از کتابی هستم. زندگی من فقط تا آنجا که مربوط به زندگی اوست، جالب است. اگر او نبود من هیچ بودم. آخ او بود که شبحی از زندگی واقعی انسان ها را به من نشان داد، و من از فرط ضعف کور شدم و نتوانستم لذت زیبایی آن را بچشم.»
الهه ملاحسینی – تیتریک
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده