کلمات بی جان را جان و روح دادن؛ هنر است/ با قلم ریشه جهل را بر کنید
به گزارش گروه استانی "تیتریک"؛ قلم، زبان عقل و معرفت و احساس انسانها و بیانکننده اندیشه و شخصیت صاحب آن است، قلم سرچشمه بیداری اندیشهها، شکل گرفتن مذاهب و منشأ آگاهی بشر و حافظ علوم است، قلم پاسدار افکار اندیشمندان، حلقه اتصال فکری علما و پل ارتباطی گذشته و آینده می شود.
پس می بایست حرمتش را نگه داشت و ارج و قرب آن را دانست. اینگونه ارزشمندی قلم باعث شده تا در ۱۳۸۱ خورشیدی به پیشنهاد انجمن قلم ایران و تصویب شورای فرهنگ عمومی، چهاردهم تیر به عنوان «روز قلم» در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران به ثبت برسد که این روز میتواند فرصتی باشد، برای یادآوری منزلت و حرمت قلم و صاحبان آن که عمر خود را برای ارتقای فرهنگ و هنر این مرز و بوم در طبق اخلاص گذاشتهاند.
به همین
مناسبت خبرنگار "تیتریک" از
جمعی از نویسندگان البرزی درباره حس نوشتن پرسید.
نوشتن دل می خواهد و نویسنده شدن هنری بس زیبا است
لیلا اکبر آبادی از نویسندگان البرزی به مناسبت روز قلم نوشت: به نام او که توان نوشتن مان داد تا در زمره اهل قلم قرار گیریم،
نوشتن دل می خواهد و نویسنده شدن هنری بس زیبا است.
هنر می خواهد آنچه در ذهن های مشوش ماست به صورت نوشته هایی زیبا در آید.
کلمات بی جان را جان و روح دادن هنر است و چه بسا هنرمندانی که در عین درد با قلمی ناتوان آنچه در دل دارند به روی ورقه ها می کشند.
تنفس عمیق واژه ها در رگ های بدنم جان دوباره ای می بخشد
مریم صدری نژاد یکی دیگر از نویسندگان استانی نوشت: و باز خوشحالترم که واژه ها را عمیقانه نفس می دهم.
قلمم خسته از نوشتن کنار دلتنگی های دفتری که هرگز درد و دل هایش را برای کسی نخوانده ام .
نشسته ، زل زده به آخرین جمله......ً..........نقطه ها، واژه هایی بودند که فقط نقطه چین شدند.
بغض هر سه ما را پنجره ها خوب درک می کنند.
ابری آسمان نگاهم را ماه پشت سکوتی همیشگی
پنهان می کند و من هنوز سرگردانم در دنیای واژه هایی که شب آبستن درد است و
صبح گاه مادر
دلنوشته هایم
قلمم دفتر شعرم همه را خاک کنید
پیرهن بهر عزای غزلم چاک کنید
حمد و توحید بخوانید سحر نزدیک است
قطره اشک لب دیوان مرا پاک کنید
با قلمت ریشه جهل را بر کنید
محبوبه کرم پور نویسنده دیگری نوشت: قلم را به دست می گیرم، کلمات حرف به حرف روی دلِ کاغذ به رقص در می آیند و سمفونی زیبای واژه ها نشری با شکوه می آفریند.
سعی می کنم امید را زنده و کلمه، کلمه بر صفحه کاهی روزگار انگیزه بکارم. سبز می شود از همتِ قلمم، قلب خشکیده جنگل احساس و می پراکنم تخم مهربانی و عشق، تا بوی خوش واژه سرتا سر جهان را پر کند و این رسالت برای اهالی دست به قلم است.
به دست بگیر قلمت را، ریشه جهل را برکن، بنویس و بنویس و بنویس تا از کلمه کلمه نگاشتنت جوانه بزند آنچه را که جهان مان را نجات می دهد.
بنویس حتی اگر خاطره یک روز از زندگیت باشد.
نویسندگی زیباترین حس بعد از پرستیدن خداوند است
سیما حبیبی به مناسبت روز قلم نوشت: بازی با کلمات جز جدا ناپذیر هنر قلم من است.
تمام احساسات درونی ام با لغزش قلم بر روی کاغذ سپید نگاشته می شود
رقص واژه ها بر روی خط چین های دفتر
خودنمایی جملات بر هم از یک سطر به سطر دیگر
جزئی از زندگی من است
من یک نویسنده ام و نگاشتن در خون و رگ های من جاری است
نویسندگی زیباترین حس بعد از پرستیدن خداوند است
من خالق مفهوم شدم
قلم؛ جان می دهد و جان می گیرد
پروانه منصوری به مناسبت روز قلم نوشت: ردت مام نوشته ها راکه می گیرم.....به قلم می رسم...
به بی جانی...که جان می دهد و جان می گیرد....
نفس میدهد و...نفس می گیرد....
قلم را که می چرخانیم....حواسمان باشد....دلی رازیر لگدهایش له نکنیم....خنده ای را نگیریم....
واژه ها راسنگ نکنیم و چراغی را نشکنیم.....
قلم که می چرخانیم....حواسمان باشد ....دلیل اشک کسی نشویم....واژه ها عمیق اند...
حواسمان باشد....چه چیزمتولد می شود ازقلم.....
کلمه ها جان می خواهند، و جان سراسر از عشق است
زهرا اسماعیلی نویسنده دیگری نوشت: کلمه ها جان می خواهند، و جان سراسر از عشق بودن و هستن است.
باید کسی باشد تا واژه ها نفس زندگی در روح زمین بدمند .
افسوس در زمانه ای قرار گرفته ایم که کتاب و کتاب خوانی را فقر نمی دانند
آرزو مهبودی نوشت: قلم در دست دارم و در دل سیاه و بی مهر روزگار در تاریکی های نهفته شب به دلنوشته هایم اکتفا می کنم می نوسم و دوست دارم آنقدر بنویسم تا بتوانم از شدت این علاقه خود را سیراب کنم و خود را مانند کبوتری سبک بال در دل آسمان و به اوج بی انتهای ماه برسانم و ماه را در دستانم بگیرم و با زیبایی اش عاشقانه هایم را تقسیم کنم....
قلم در دست دارم و قلم انگشتانم را برای بیشتر نوشتن در دل تنهایی و تاریک شب نوازش می کند...
بوسه قلم بر انگشتانم مرا برای بهتر نوشتنم تشویق و ترغیب می کند...
قلم با انگشتانم انس و یار دیرینه شده است ...
من می نویسم با عشق می نویسم تو نیز بخوان با عشق بخوان تا جهان با نوشتن من و خواندن تو زیبا تر شود ...
بودند کسانی و هستند هنوزم که عاشقانه می نوشتند و می نویسند و انتظار داشتند و دارند عاشقانه نوشته هایشان خوانده شود...
افسوس در زمانه ای قرار گرفته ایم که کتاب و کتاب خوانی را فقر نمی دانند...
کتاب های خاک خورده را فقر نمی دانند ...
آن ها همان هایی هستند که در دهان شان چندین دندان پوسیده و خراب نمایان است ولی نماد ثروت و غنی بودن شان را طلاهای آويزان در ظاهرشان می دانند...
زنان نویسنده؛ دردهایشان رالابه لای کلمات پنهان می کنند!
فاطمه سعادتی اسکندری به مناسبت روز قلم نوشت: زنانی که می نویسند، جزو عاشقترین زنانی هستند که دردهایشان رالابه لای کلمات پنهان می کنند!!!!
آنها برای دردهای شان همدمی مطمئن و مهرباتر جز کلمات پیدا نکرده اند؛ برای همین هم با چیدن زیباترین کلمات درکنارهم سعی می کنند زخم هایشان راهم در نظر خواننده شیرین جلوه بدهند.
آنها خوب بلدند چطور از اشکهای شان قشنگترین باران ها را بسازند و بعد درحالی که در زیباترین فصل سال باخیال عشقی که دیگر نیست هم قدم شوند و رویایی ترین خاطره ها را ماندگار کنند...
آنها بسیار هنرمندانه ازگیسوان بلند، شبهای بی یار قصه می بافند،
درحالی که باکوتاه کردن موهایشان بسیارجذابتر از همیشه شده اند...
آنها خوب بلدند چطور دلتنگی از یار، را با یک فنجان قهوه داغ دم کنند وسر بکشند،
آنها با جادوی قلم شان هم بلدند، انگشتان شان را، لاک بزنند..
آنها خوب بلدند در میان حجم دلتنگی های شبانه چطور با جادوی کلمات خودشان ، این بغض های بی امان را تسکین دهند...
الهه ملاحسینی – تیتریک
انتهای پیام/