- وقتی بحران تأمین سوخت و رکود اقتصادی آمریکا و انگلیس را مستأصل کرد/ از درخواست ویزای موقت به اتحادیه اروپا تا کاهش قدرت خرید مردم
- ازدحام جمعیت در مکان های مختلف استان البرز در روزهای بحران کرونا + تصاویر
- وقتی بیتدبیری دولت، دامنگیر ملت میشود + فیلم و عکس
- نباید بگذاریم ۸ سال اخیر تکرار شود/ به خاطر فرمان رهبرم و شهید سلیمانی رأی می دهم
- بحران افت تراز آبهای زیرزمینی گریبانگیر البرز شده است/ زیرساخت استفاده از حق آبه دو برابری سد کرج و طالقان فراهم نیست
سهشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - 2024 March 19
"تیتر1" تحلیل می کند؛
رضاخان میرپنج و روند شکل گیری غیر قانونی سلسله پهلوی/ روزی که ثروت ملی ایران به حلقوم بیگانه های داخلی و خارجی رفت
رضاخان میرپنج برای رضاشاه شدن، اقدامات غیرقانونی بسیاری انجام داد. فرآیندی پنج ساله لازم بود تا سلسله جدید تآسیس شود.
به گزارش گروه سیاسی تیتریک، سیده فاطمه حسینی در تحلیلی درباره روند شکل گیری سلسله پهلوی برای تیتریک، نوشت؛ رضاخان میرپنج برای رضاشاه شدن، اقدامات غیرقانونی بسیاری انجام داد. فرآیندی پنج ساله لازم بود تا سلسله جدید تآسیس شود.
قرارداد 1919، که توسط جناح امپریالیست انگلستان مطرح شده بود؛ به سبب آگاهیبخشی علما و مخالفت عموم مردم ناکام ماند. پس از این واقعه، جناح صهیونیستی که از قدرت خوبی برخوردار بود، اداره امور را در دست گرفت. برای جبران خسارتهای جنگ جهانی اول، حفظ هندوستان و تشکیل دولت جدید صهیونیستی؛ همچنان نقشه آن ها، تصرف ایران و تبدیل آن به یکی از اقمارشان بود. اردشیرجی، نایب السلطنه هند، مأمور بود راهکار جدید را عملیاتی کند. احمدشاه قاجار، علیرغم آن که توان و جرأت ایستادگی در برابر خواستههای انگلستان را نداشت، قرارداد استعماری 1919 را امضا نکرده بود و راهی اروپا شد. حذف سلسله قاجار، آن ها را به اهدافشان نزدیک میکرد و برای تحقق آن زمینهچینی لازم بود.
گام اول، اجرای کودتا توسط دو بازوی سیاسی و نظامی؛ یعنی سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج بود. در حقیقت، سیاست ایجاب میکرد که اینبار دست انگلیسی از آستین خود فروختههای ایرانی بیرون آید.
انگلیسیها و محافل داخلی طرفدار آنان با ایجاد وحشت در فضای جامعه، ناامیدی را بین مردم القاء میکردند. «فرماندهی بریگاد قزاق را از روسها گرفتند و مشاوران مالی و نظامی خود را از لندن به ایران آوردند.» (لوسوئور، 1368، صص 17-19) کودتا با همراهی ارتش در 3 اسفند 1299 آغاز شد. نیروهای رضاخان از قزوین راهی تهران شدند.
شرایط طوری بود که طبق گفته نرمان سفیر انگلیس، احمدشاه ناگزیر نخستوزیری را به سیدضیاء سپرد و رضاخان میرپنج نیز، فرمان سردار سپه را در 4 اسفند دریافت کرد. مقداری از هزینه کودتاچیان و انعام قوای قزاق را بانک شاهنشاهی ایران تأمین کرد. از طرف دیگر، سردارسپه موجودی شهرداری تهران را برای تقویت قوای نظامی برداشت کرد.
در دولت کودتا، مطبوعات مخالف، توقیف شدند. همچنین حدود 300 تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی مخالف کودتا، از جمله آیت اللّه سیدحسن مدرس دستگیر شدند. برای فریب افکار عمومی، عدهای از طرفداران و عمال سیاست انگلیس هم زندانی شدند.
اقشار مختلف مردم، از دراز دستیها و مطالبات زورگویانه قزاقها و مأموران شهربانی درامان نبودند و همین امور، بر فضای مخالفت عمومی میافزود. سردار سپه، در کابینه جدید مقام وزارت جنگ را از آن خود کرد و تا رسیدن به سلطنت این منصب را حفظ نمود. رضاخان برای آن که حساب خود را از سیدضیاء جدا کند، پس از احراز پست وزارت جنگ، چندان اعتنایی به او نداشت. او در نزد احمدشاه و درباریان و دیگر کسانی که دل خوشی از سیدضیاء نداشتند؛ چنان وانمود میکرد که گویا در صدر مخالفان او قرار دارد.
کابینه سیاه دوام چندانی نداشت و انگلیسیها برای رسیدن به مقاصد خود، سردارسپه را مناسبتر دیدند. او با توجه به قدرت زیادی که به دست آورده بود؛ جلوی کودتای سیدضیاء را گرفت و نهایتاً، شاه حکم عزل نخستوزیر 93 روزه را در 4 خرداد 1300 صادر کرد.
«دوران پس از کودتا»
سردارسپه گزینه انگلستان برای مقام رئیسالوزرایی بود؛ اما شاه مخالف افزایش قدرت او بود و قوامالسلطنه را که تازه از زندان آزاد شده بود، مأمور تشکیل کابینه جدید نمود. وزیرجنگ برای گسترش نفوذ خود، در انتخاب حکام شهرها دخالت میکرد تا کابینههای بعدی نتوانند او را به سادگی برکنار کنند. لازم بود که مجلس شورای ملی دوباره برقرار شود؛ اما اغلب وکلای این مجلس، در کابینه وثوقالدوله انتخاب شده بودند و مردم با آن ها موافق نبودند. مجلس چهارم که به دلیل شرایط ناشی از جنگ جهانی اول تشکیل نشده بود، با 4 سال تأخیر، در تیر سال 1300 افتتاح شد. در این مجلس زمینه شکلگیری دو حزب اصلاحطلب (اکثریت) و سوسیالیست (اقلیت) فراهم آمد و چهل نفر از نمایندگان از سردارسپه حمایت کردند.
قوامالسلطنه از مجلس رأی اعتماد گرفت و با همراهی سردارسپه، قیام کلنل محمدتقیخان پسیان را سرکوب کرد. با انتشار این اخبار، مردم و روزنامهها عکسالعمل نشان دادند؛ از جمله روزنامه ستاره ایران نوشت: «که چون قافیه لقب تنگ شده تصمیم گرفتهاند، شجاعالدوله و زعفران نظام بدهند.» بیان این مطلب، برای سردارسپه امروز و میرپنج دیروز، گران تمام شد؛ پس مدیر روزنامه را دستگیر کرد، شلاق زد و در طویله حبس کرد.
اختلاف میان رئیسالوزرا و وزیر جنگ، کابینه را تضعیف کرد. شاه قاجار، اینبار هم راهی اروپا شد تا مردم و دولت مشکلات را خودشان حل کنند! دولت در ادامه سرکوبها، به سراغ نهضت جنگل رفت. قوام با وجود همه خوشخدمتیهایش در طول این 7 ماه، مجبور شد کابینه را به مشیرالدوله تحویل دهد. مطبوعات در این ایام، بیکار نماندند و در مقالات خود از مسببان کودتا سخن گفتند. سردارسپه در جواب این مطالب، ابلاغیه مفصلی صادر کرد و نوشت: «آیا با حضور من مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن مضحک نیست؟!» (مکی، 1359، ص 35) او عملاً از انگلیسیها رفع اتهام کرد و کودتا را به خودش منتسب نمود.
روزنامه قانون، قدرتطلبی وزیر جنگ را اینگونه توصیف کرد: «قلم میشکند، دندان خورد میکند، اینکه وضع مملکت مشروطه نیست.» در اعتراض به این فضای بحرانی جامعه، جمعی از آزادیخواهان در مجلس تحصن کردند. رضاخان که خیال ریاست وزرایی را در سر میپروراند؛ با ابزار مختلف درصدد چاره جویی برآمد. عدهای را با وعده پول تطمیع و عدهای را تهدید کرد. نهایتاً، قرار بر این شد که تعدادی از نمایندگان، در میان دیگران اختلاف ایجاد کنند. از طرف دیگر، جمعی در دادگستری علیه دولت مشیرالدوله تظاهرات کردند. مجلس لایحهای تصویب کرد تا خودسریهای سردارسپه گرفته شود؛ اما این اقدام هم چارهساز نبود و کابینه مشیرالدوله تنها 5 ماه عمر کرد.
در خرداد 1301 نخستوزیری بار دیگر به قوامالسلطنه رسید. او نتوانست به قولی که به تحصنکنندگان مجلس داده بود عمل کند و حکومت نظامی را لغو نماید. حکومت بر مراد سردارسپه میچرخید. انقلاب مشروطه آن چنان که شیخ شهید تأکید داشت؛ به مشروعیت نرسید و جماعت روشنفکر و وابسته به بیگانه، با توسل به هر وسیلهای در آن نفوذ کردند. مجلس و دولت در این زمان با آنچه هدف انقلابیون حقیقی مشروطه بود، فاصله داشت؛ در نتیجه، روز به روز بر دیکتاتوری سردارسپه و اطرافیانش افزوده شد. مجلس در مواجهه با اینگونه برخوردها، تشکیل جلسه داد.
آیت اللّه مدرس در نطق مهمی گفتند: «ما بر همه کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترس و واهمهای نداریم... ما قدرت داریم رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم میروند در خانهشان مینشینند. مجلس به منزله سی کرور نفوس است» (مکی، 1359، ص 147)
سردارسپه نیز، در نطقی به مذاکرات مجلس پاسخ داد؛ مردم را حق ناشناس خطاب کرد و برای حفظ منافع کشور، از مقام خود استعفا کرد. از آن جا که نگران بود مردم از این اقدام او خوشحال شوند، به قزاقها دستور داد با قتل و غارت، در شهر ناامنی ایجاد کنند. تعدادی از جراید نیز در حمایت از او قلم فرسایی کردند. بعضی از جراید هم با نوشتن مقاله و چاپ اشعار، به اعمال سردارسپه اعتراض کردند.
«فرخییزدی اینچنین سرود:
آنان که به قانونشکنی مشغولند پیش وکلا ز خوب و بد مسئولند
آن روز که اعتماد مجلس شد سلب از شغل وزارت همگی معزولند»
آنان که به قانونشکنی مشغولند پیش وکلا ز خوب و بد مسئولند
آن روز که اعتماد مجلس شد سلب از شغل وزارت همگی معزولند»
با پادرمیانی ولیعهد، مقرر شد که وزیر جنگ در حضور وکلای ملت، پایبندی خود را به قانون اساسی کشور اعلام دارد. سخنان سردارسپه مجلسیان را راضی کرد. اقلیت مجلس با وزیر جنگ همراه بودند. اعتراضات آن ها و درگیریهای بین قوام و رضاشاه، به استعفای کابینه انجامید. احمدشاه از سفر اروپا بازگشته بود و مستوفیالممالک به نخستوزیری رسید. به اذعان آیت اللّه مدرس، مستوفی مانند شمشیر مرصعی بود که فقط برای روزهای بزم و سلام باید آن را به کمربست. او حریف میدان رضاخان نبود. مدت 5 ماه ریاست کابینه را برعهده داشت و در خرداد 1302، قرعه باردیگر به نام مشیرالدوله درآمد. همه نگران قدرت سردارسپه و سلامت انتخابات دوره پنجم مجلس بودند. آن ها امید داشتند که مشیرالدوله بتواند این مهم را به سرانجام برساند؛ اما او نیز پس از 5 ماه استعفا داد و اصرار شاه هم مؤثر نبود.
«دوران نخستوزیری و انتخابات مجلس پنجم»
پس از گذشت دو و نیم سال از کودتا، بالاخره سردار سپه به آرزویش رسید. شاه حکم رئیسالوزرایی او را در آبان 1302 صادر کرد و برای سومینبار به اروپا رفت. انتخابات مجلس پنجم نزدیک بود. «رضاخان از قوای نظامی برای تحت کنترل در آوردن مجلس استفاده کرد و کمیته ویژهای به مسئولیت یکی از فرماندهان ارتش، به نام خدایارخان که بعدها به وزارت جنگ برگزیده شد، ایجاد نمود تا بتواند افراد مورد علاقهاش را راهی مجلس کند.» (ملایی توانی، 1381، ص99). اعمال غیرقانونی تا بدانجا پیش رفت که از «حوزههای انتخابی، تلگرافهایی به تهران ارسال میشد تا تکلیف افراد منتخب معین شود.» (انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد ، 1384، ص 5). شاید بهتر است اینطور بگوییم؛ که نتیجه انتخابات را گلدانهای رأیگیری رقم زدند! و هر که را خواستند روانه مجلس کردند. مجلس پنجم، در بهمن 1302 تشکیل شد. جمعی از روشنفکران و دلباختگان غرب، حزب تجدد را که اکثریت کرسیهای مجلس را در اختیارداشت تشکیل دادند: محمد علی فروغی، عبدالحسین تیمورتاش، علی اکبر داور، سید محمد تدین، سیدحسن تقیزاده و ....
مجلس فرمایشی در اولین اقدام، فرماندهی کل قوا را به رضاخان داد. دو حزب تجدد و سوسیالیست تلاش کردند زمینه تغییر سلطنت را به کمک پروژه جمهوریت فراهم کنند. قرار بود در اول فروردین 1303، جمهوری اعلام گردد. تدین، رهبر موافقان و آیت اللّه مدرس، رهبر مخالفان مجلس بود. تب جمهوری تند بود و در پی افشاگریهای او، احیاءالسلطنه به تحریک تدین به صورت مدرس سیلی محکمی زد. «یک روز جمعیتی در مخالفت با جمهوری در مقابل مجلس جمع شدند... برخورد شدیدی بین رئیس مجلس و رئیس دولت پیش میآید ... توافق میشود که رضاخان از موضوع تغییر رژیم منصرف گردد و مجلسیان هم در حمایت از احمدشاه اصراری نداشته باشند.» (مدنی، 1378، ص 205). رئیسالوزرا با انتشار پیامی از ملت ایران خواست؛ از جمهوری چشم پوشی کنند و به این بازی جدید خاتمه داد.
مجلس فرمایشی در اولین اقدام، فرماندهی کل قوا را به رضاخان داد. دو حزب تجدد و سوسیالیست تلاش کردند زمینه تغییر سلطنت را به کمک پروژه جمهوریت فراهم کنند. قرار بود در اول فروردین 1303، جمهوری اعلام گردد. تدین، رهبر موافقان و آیت اللّه مدرس، رهبر مخالفان مجلس بود. تب جمهوری تند بود و در پی افشاگریهای او، احیاءالسلطنه به تحریک تدین به صورت مدرس سیلی محکمی زد. «یک روز جمعیتی در مخالفت با جمهوری در مقابل مجلس جمع شدند... برخورد شدیدی بین رئیس مجلس و رئیس دولت پیش میآید ... توافق میشود که رضاخان از موضوع تغییر رژیم منصرف گردد و مجلسیان هم در حمایت از احمدشاه اصراری نداشته باشند.» (مدنی، 1378، ص 205). رئیسالوزرا با انتشار پیامی از ملت ایران خواست؛ از جمهوری چشم پوشی کنند و به این بازی جدید خاتمه داد.
«مجلس مؤسسان و تغییر سلطنت»
آخرین گام برای آن که انگلیسیها به خواسته خود برسند، تغییر قانون اساسی مشروطه بود؛ اما بر طبق ماده 36 متمم قانون اساسی، سلطنت بعد از محمدعلی شاه به فرزندان ذکورش انتقال پیدا میکرد. علی اکبر داور که از موافقان رضاخان بود، تغییر قانون را به صلاح مملکت میدانست؛ لذا طرحی آماده کرد که به موجب آن، احمدشاه از سلطنت عزل میشد و نیابت سلطنت به رضاخان میرسید. رضاخان موظف بود مجلس مؤسسان را تشکیل دهد. مجلس مؤسسان هم با تغییر قانون اساسی، سلطنت را به خاندان پهلوی تحویل بدهد. نمایندگان مجلس از ترس این که به مجلس بعدی راه نیابند، طرح مذکور را در یکی از اتاقهای زیرین منزل رئیسالوزرا امضاء کردند!
آیت اللّه مدرس، تقیزاده، علاء، مصدق، مستوفی و ... از جمله مخالفان این طرح بودند. تا مهرماه 1304، قرار بر این بود که مخالفت با سلسله قاجار خیلی علنی نگردد. ملاقاتهای رضاخان با بعضی از آقایان وکلا، نشان از تبانی و جلب نظر آنان داشت. در آبان ماه، رئیسالوزرا و همراهانش کار رسانهای خود را شروع کردند؛ از اقصی نقاط کشور تلگرافهایی به مجلس مخابره شد، شبنامههایی در بین مردم پخش کردند، که تنفر از قاجاریه و حذف این سلسله را خواهان بودند.
مؤتمن الملک، رئیس مجلس، چون نمیخواست در این جریانات آلوده شود، از قبول مجدد این مقام خودداری کرد. وکلا به مستوفی الممالک رأی دادند؛ اما او نیز قبول نکرد. تدین که نایب رئیس مجلس بود؛ ریاست جلسات را به عهده گرفت و موضوع تغییر سلطنت را در دستور کار مجلس قرار داد. (نیازمند، 1381، ص 744)
در جلسه 9 آبان مجلس، مخالفان و موافقان ماده واحده نظرات خود را بیان کردند. در زمان رأیگیری، مخالفان صحن مجلس را ترک کردند و از میان 85 نماینده حاضر، 80 نفر به تغییر سلطنت رأی مثبت دادند.
ماده واحده مصوب نمایندگان: «مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلسله قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار مینماید، تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد 36، 37، 38 و 40 متمم قانون اساسی تشکیل میشود.« (مستوفی، 1343، ص 667)
داور که در سوئیس تحصیل کرده بود، آییننامه مجلس مؤسسان را تهیه کرد و به تصویب مجلس رساند. در انتخابات این مجلس، خفقان بیشتری حاکم بود و کسانی که با تغییر سلطنت مخالف بودند، اجازه ورود نیافتند. مجلس مؤسسان در 15آذر در محل تکیه دولت افتتاح شد. پس از برگزاری چند جلسه، در روز 21 آذر (با جایگزینی سه اصل 36، 37 و 38) سلطنت مشروطه ایران را به شخص رضاخان تفویض کرد. در 24 آذر، مراسم تحلیف در مجلس خودساخته مؤسسان انجام شد.
«رضا شاه با لباسی مملو از جواهر و نشان که بر جغه گاهش کوه نور میدرخشید با یک شنل آبیرنگ مملو از مروارید وارد شد و به طرف تخت طاووس رفت. در گذشته رسم بود که علما تاج را بر سر شاه میگذاشتند؛ اما رضاخان با دست خود کلاهش را برداشت و سپس تاج را خود بر سر نهاد. در حالی که دو وزیر کنارش ایستاده و تاجهای پادشاهی از اعتبار ساقط شده قاجاریه را در دست داشتند. مستشار الدوله رئیس مجلس مؤسسان، عصای جواهرنشان و سرلشکر طهماسبی وزیر جنگ، شمشیر الماسنشان نادر شاه را به او دادند. رضا شاه در حالی که تاج بر سر و عصای سلطنتی به دست و شمشیر نادری را به کمر داشت خطابه خود را خواند.» (نیازمند، 1381، ص 761)
خطابه ای که در نهایت ایران را در رقابتی ترین دوران تاریخ جهان، در قعر عقب ماندگی و وابستگی رها کرد و منافع ملی و ثروت ملت را کام بیگانه های داخلی و خارجی فرو برد.
منابع:
لوسوئور، امیل، نفوذ انگلیسیها در ایران، ترجمه محمدباقر احمدی ترشیزی، چاپ اول، تهران: کتاب برای همه.
مکی، حسین، تاریخ بیستساله ایران، ج 1و2، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ملایی توانی، علیرضا، مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، ج 1، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
نیازمند،رضا، رضا شاه از تولد تا سلطنت.تهران:جامعه ایرانیان.
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج 3، تهران: زوار.
مکی، حسین، تاریخ بیستساله ایران، ج 1و2، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ملایی توانی، علیرضا، مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، ج 1، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
نیازمند،رضا، رضا شاه از تولد تا سلطنت.تهران:جامعه ایرانیان.
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج 3، تهران: زوار.
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده