مسلم بن عقیل؛ اولین فدایی امام حسین (ع)
یه گزارش گروه فرهنگی "تیتریک"؛ حمیده
علیزاده منتقد در نقد کتاب « اولین فدایی امام حسین (ع) ،حضرت مسلم بن عقیل» در
یادداشتی اختصاصی برای " تیتریک " نوشت: کتاب اولین مدافع امام حسین (ع)
،حضرت مسلم بن عقیل نوشته حسین رفوگران می باشد که ناشر آن امور فرهنگی مجتمع
فاطمیه اصفهان است، این کتاب که مشتمل بر 85 صفحه است روایتی از یار با وفای امام
حسین (ع) است که توسط ایشان به کوفه فرستاده می شوند و در آنجا با مخالفان امام و
دشمنان ایشان مقابله می کنند و در نهایت به مقام شهادت نائل می آیند.
در ابتدای کتاب بخشی از زیارتنامه حضرت مسلم بن عقیل (ع) آورده شده است و سخنی با خواننده که هدف آن زنده نگاه داشتن یاد و نام این بزرگوار است که اولین شهید در راه امام حسین (ع) می باشد. با وجود گذشت چهارده قرن از واقعه بزرگ کربلا اما هنوز خاطره تلخ آن در ذهن عاشقان به آن امام بزرگوار مانده و فراموش نشدنی است و همانطور که پیامبر (ص) فرموده اند: یکی از علل و عواملی که سبب ماندن این محبت است همت و تلاش دلسوختگان در این وادیست که با قلم خود این مطلب را به دیگران انتقال می دهند.
کتاب مذکور به همت حسین رفوگران تهیه و تنظیم شده است. ایشان اشعار زیبایی با گوشه هایی از مصائب آن بزرگوار (تا به هنگام شهادت ) و همچنین فرزندان مظلوم و معصوم آن حضرت را، از کتاب های معتبر و تاریخ جمع آوری نموده و در اختیار خوانندگان علاقه مند قرار داده اند.
با توجه به انبوه نامه هایی که از طرف اهالی کوفه به امام حسین (ع ) ارسال می شد ایشان تصمیم گرفتند حضرت مسلم را به طرف کوفه راهی کنند تا خود مردم را ملاقات کرده و به امام حسین (ع ) خبر بدهند؛ وقتی حضرت مسلم وارد کوفه می شوند با استقبال خوبی مواجه شده و دسته دسته از مردم برای ملاقات با این فرستاده امام نزد ایشان می آمدند و با ایشان بیعت می کردند و حضرت مسلم هم در پی آن نامه ای برای امام حسین (ع) می فرستد و موضوع را به ایشان شرح می دهد تا امام هم با یاران خود راهی کوفه شوند ،اما با فرماندار شدن ابن زیاد و سخنرانی او و تهدید مردم کوفه حضرت مسلم مجبور به پنهان شدن در خانه شخصی به نام هانی می شود ولی ابن زیاد با فرستادن شخصی به جمع یاران ایشان و جاسوسی در بین آنها از مکان استقرار ایشان مطلع شده و هانی را نزد خود می طلبد ولی او که حاضر به تحویل حضرت مسلم نیست، شکنجه داده و مورد ضرب و شتم قرار می دهند و گروهی را برای آوردن مسلم به آنجا می فرستند مسلم بن عقیل که با آنها یکه و تنها مبارزه می کند و یاری را در کنار خود ندارد چندین تن از آنها را به هلاکت می رساند و می گریزد؛ ولی در نهایت با حمله کوفیان موفق به دستگیری ایشان می شوند و او را به نزد ابن زیاد ملعون می برند. مسلم قبل از شهادت چند خواسته دارد اول اینکه بدهی اش توسط فروش شمشیر و زرهش پرداخته شود، دوم جسدش را از ابن زیاد گرفته و در جایی به خاک سپارند و سوم به امام حسین(ع ) اطلاع دهند که به کوفه نیایند.
در بخشی از این کتاب آمده: چون امام این خبر را شنیدند مکرر می فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون، رحمته الله علیهما»ما عرض کردیم :تو را به خدا قسم می دهیم! که از اینجا برگرد و خود و اهل بیت خود را در مهلکه مینداز و برای تو در کوفه یاور و شیعه ای نیست، بلکه می ترسیم که اهل کوفه با بنی امیه متفق شوند و به شما اذیت رسانند.
حضرت نظر به پسران و برادران مسلم (ع) کرد و ایشان را از قتل مسلم با خبر گردانید و ایشان را دلداری داد و در مراجعت با آنها مشورت فرمود.
آنان عرض کردند: دست از خدمت تو بر نمی داریم تا انتقام خون مسلم (ع) از ایشان بگیریم، یا شربتی را که او چشید، ما نیز بچشیم. آن حضرت فرمود: بعد از کشته شدن آنان خبری در زندگانی نیست . ما دانستیم که آن حضرت دل به رفتن گذارده و تن به کشته شدن داده است.
نویسنده اشعاری را درباره ی مسلم آوده و نوحه هایی سرداده است. در ادامه واقعه دوطفلان مسلم به زیبایی روایت شده است و این واقعه به نقل از مرحوم صدوق در کتاب آورده شده است. طفلانی که بعد از واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) اسیر شده و نزد ابن زیاد آورده شدند و آنها را به زندان انداختند و تا اینکه مدت یک سال از زندان گذشت آن دو تصمیم گرفتند با زندان بان خود که پیرمردی بود صحبت کنند و خود را به او معرفی کردند پیرمرد که دلش به حال آن دو سوخت درها را باز کرد تا آنها بگریزند ؛پس از مدتی رفتن که نای راه رفتن نداشتند به خانه پیر زنی پناه بردند که صاحب خانه که داماد پیرزن بود مردی ملعون بود که از دشمنان امام بود ؛آن دو کودک را به کنار آب فرات برد و سر برید و سرهای مبارک کودکان معصوم را برای ابن زیاد برد. پسر زیاد به او گفت که ای لعین از خدا نترسیدی و تو بر آنها رحم نکردی !دستور داد که آن مرد را در کنار آب فرات همانجا که کودکان را سر بریده بود به قتل رسانند و در آب بیاندازند.
بخشی از اشعار و نوحه مربوط به دوطفلان مسلم (ع) در زیر
آورده شده است.
یتیمان غریب
ما غریبان سرای مسلمیم / یادگار کربلای مسلمیم / ما دو تا غنچه زباغ حیدریم /
ما دو رکن کعبه ی پیغمبریم / مادر ما در مدینه بی قرار / قلب پر حسرت بود چشم انتظار
انتهای پیام/ م