گفتوگو سایت برهان با «مهدی محمدی» پیرامون علل تداوم مذاکرهها با وجود اعمال تحریمها
آیا باید هم مذاکره کنیم هم تحریم شویم؟!
مذاکره برای ایران راهبرد است اما برای غربیها تاکتیک؛ پایبندی ایران به مذاکرهها به این معنا نیست که به تحریمها پاسخ نمیدهد، اما این پاسخ از جنس قطع مذاکره نیست. مذاکره نکردن بازی کردن در زمین دشمن است. در حال حاضر، غرب هوشمندی راهبردی لازم برای جایگزینی راهبرد جدید به جای راهبرد فشار تحریم را ندارد.
گروه سیاسی تیتریک، یکی از اهداف اعلامی ایران
از مذاکره با غرب، لغو تحریمها بود که بعد از اعمال تحریمهای جدید، به
نظر میرسد موضوعیت مذاکرهها زیر سؤال رفته است. جهت پاسخ به سؤالها و
شبهات مطرح شده پیرامون علل تداوم مذاکرهها با وجود اعمال تحریمها، با «مهدی محمدی» کارشناس مسائل استراتژیک به گفتوگو نشستهایم.
با وجود اجرای تحریمها، تداوم مذاکرههای ایران با (1+5) در هر سطحی چه موضوعیتی دارد؟ چرا باید در این شرایط، مذاکرهها ادامه یابد؟
در موضوع پیوند میان تحریم و مذکرهها باید به چند نکته توجه داشت:
اولین نکته
اینکه ایران همواره تأکید داشته که تنها راهحل برنامهی هستهای، مذاکره
است. در واقع مذاکره همیشه سیاست و استراتژی ایران بوده است. هیچ موردی را
نمیتوان یافت که ایران مذاکره را ترک کرده باشد اما همیشه طرف مقابل بوده
که میز مذاکرهها را ترک کرده و تلاش نموده که از روشهایی غیر از مذاکره،
اهداف خود را دنبال کند که به گواه تاریخ، غرب با ناکامی این سیاست، مجدد
به میز مذاکره بازگشته است.
از نمونههای بارز این
مسئله، مذاکرههای استانبول است. ایران پس از مذاکرههای استانبول، اعلام
کرد که آماده است تا رسیدن به نتیجهی قابل قبول، مذاکرهها ادامه پیدا
کند. اما طرف مقابل به تأثیر تحریمها بر ایران امید بسته بود؛ در واقع این
غرب بود که تصمیم گرفت مسیر مذاکرهها را قطع کند و مسیر تحریم را امتحان
کند، به این امید که موضع ایران از پای میز مذاکره در اثر فشار تحریمها
تعدیل شود.
نمونهی دیگر زمانی است غربیها در حالی که مذاکرهها حول بیانیهی تهران در حال به نتیجه رسیدن بود، آن را قطع کردند و موضوع تحریمها را با قطعنامهی 1929 پیگیری کردند. تحلیل غرب این بود که این قطعنامه محاسبات راهبردی ایران در موضوع برنامهیهستهای را تغییر خواهد داد به طور کلی هرگاه در فرآیند مذاکره به آستانهی یک راهحل رسیدیم، ارادههایی برای انحراف مذاکرهها به وجود آمد و مسیر فشار را جایگزین مسیر مذاکره نمود.
نکتهی دوم در موضوع پیوند مذاکره با تحریمها- به عنوان مهمترین مصداق فشار- این است که ایران همواره به تحریمها پاسخ داده است. هرگز تحریم برضد ایران اعمال نشده مگر اینکه از سوی ایران پاسخی کاملاً متناسب و شایسته داده شده است. به عنوان نمونه در زمینهی تحریمهای اخیر که از جانب آمریکا و اروپا اعمال شد، ایران به این تحریمها به صراحت پاسخی قاطع داد، رزمایش برگزار کرد و همزمان اعلام نمود درصدد است برای زیردریاییها و کشتیهای خود، سوختی تولید کند که تا مسافتهای دور بتواند بدون سوختگیری به مسیر خود ادامه دهند.
به گفتهی کارشناسان، این جز سوخت هستهای چیز
دیگری نمیتواند باشد. بنابراین ایران در حوزهی نظامی و حوزهی فنی
هستهای به تحریمها پاسخ داد. گاه تصور میشود که تنها پاسخ به تحریمها،
قطع مذاکرههاست. سیاست ایران این است که نخست نشان دهد تحریمها روی
ارادهی ایران اثر نگذاشته است و دوم پاسخ ایران به معنای قطع مذاکره نیست.
پایبندی ایران به مذاکرهها به این معنا نیست که به تحریمها پاسخ
نمیدهد. ایران همواره به تحریمها پاسخهای متناسب داده است؛ اما این پاسخ
به معنای قطع مذاکره نیست.
سیاست
ایران این است که نخست نشان دهد تحریمها روی ارادهی ایران اثر نگذاشته
است و دوم پاسخ ایران به معنای قطع مذاکره نیست. پایبندی ایران به
مذاکرهها به این معنا نیست که به تحریمها پاسخ نمیدهد. ایران همواره به
تحریمها پاسخهای متناسب داده است؛ اما این پاسخ به معنای قطع مذاکره
نیست.
نکتهی سوم که
دربارهی پیوند فشار و مذاکره مطرح است اینکه ایران سعی کرده پاسخ فشارها
را درون اتاق مذاکره بدهد. در ابتدا باید دانست که مبانی راهبرد دو مسیرهی
فشار- تحریم چیست؟ تصور آنها این است که مسیر فشار، مسیر مذاکره را تقویت
خواهد کرد. آنچه ایران سعی کرده در الگوی رفتار خود از سالهای گذشته به
ویژه از سال 84 تا کنون نشان دهد، این بوده که مسیر فشار نه تنها مسیر
مذاکره را تقویت نمیکند بلکه آن را مختل خواهد کرد. به عبارت دیگر به هر
میزان که فشارها افزایش یابد، ایران در میز مذاکرهها سرسختتر خواهد شد و
امتیازهای بیشتری مطالبه خواهد کرد و در عین حال روند دستیابی به راه حل
طولانیتر خواهد شد.
در واقع همواره مبنای رفتار
مذاکرههای ایران این بوده که آن طرف غربی متوجه شود که الگوی فشار، الگویی
ناکارآمد است. به عنوان نمونه، در بهار سال 87 غربیها به جای «تعلیق»،
«فریز» را پیشنهاد کردند اما محصول 5 قطعنامه این بود که غرب به این نتیجه
رسیده است که راهبرد فشار-مذاکره ناکارآمد است.
در
استانبول 2 بعد از آنکه تحریمهای متنوعی اعمال کرده بودند، برای اولین بار
به پذیرش غنیسازی ایران تصریح کردند. نظر میرسد این ایده به طور تدریجی
در ذهن طرف غربی جا افتاده که استفادهی صرف از مسیر فشار نمیتواند راهحل
مسئله باشد و آنها باید خطوط قرمز خود را تعدیل کنند. شواهد حاکی از این
است که زمینههای ایجاد این تغییر در حال شکلگیری است.
نکتهی چهارم اینکه هدفگذاری غرب و به ویژه صهیونیستها از تأکید بر مسیر فشار این است که ایران میز مذاکرهها را ترک کند تا بتواند اجماع جهانی برضد ایران ایجاد کرده و درستی ادعاهای خود برضد ایران را نتیجه بخش نمایند. در شرایط فعلی، مذاکره نکردن به معنای آب ریختن در آسیاب دشمن است. موضوع این نیست که ایران مذاکره نکند، موضوع این است که چگونه مذاکره کند؛ از این رو استراتژی صحیح این است که در عین مذاکره از حقوق خود دفاع کرده و زیر بار زور نرود. این راهبردی است که در حال حاضر در برنامهی هستهای ایران در حال پیگیری است.
با توجه به آنچه که اشاره شد، راهبرد فشار- مذاکره تا کنون ناکارآمد بوده حال سؤال این است که با این وصف، چرا غرب همچنان بر پیگیری این راهبرد اصرار دارد؟
به نظر میآید غربیها هنوز قادر به جایگزین کردن راهبردی دو مسیرهی فشار- مذاکره با راهبرد دیگر نیستند. روسها تلاش کردند با ایدهی مذاکرهی گام به گام، مسیری جایگزین ایجاد کنند اما آمریکا به استراتژی گام به گام معتقد نیست؛ بنابراین همچنان راهبرد دو مسیرهی فشار- مذاکره ادامه پیدا خواهد کرد اما روزبهروز به تعداد منتقدان این راهبرد در درون غرب اضافه خواهد شد و مهمتر از آن به تعداد کشورهایی که حاضر نیستند این راهبرد را اجرا کنند و خود را از این مسیر کنار میکشند و تعامل موازی را با ایران شروع میکنند، افزوده میگردد.
اما بازنگری راهبردی که
نتیجهی آن کنار گذاشتن مسیر فشار باشد به زودی رخ نخواهد داد. اما باید
توجه داشت که در اثر پالسهایی که از سوی برخی افراد و جریانهای داخلی
ایران ارسال میشود برای طرف غربی این استنباط ایجاد میگردد که تحریمها
در داخل ایران مؤثر بوده است. این همان وضعیتی است که غربیها را به تداوم
تحریم امیدوار میکند.
شاید یکی از اصلیترین دلایلی
که راهبرد دو مسیر فشار مذاکره تا کنون کنار گذاشته نشده این بوده است. از
این رو سهم عامل داخلی در تشدید استراتژی فشار برضد ایران را به هیچ وجه
نباید نادیده گرفت به ویژه در سال 88 این ارزیابی در بین بعضی از کشورهای
غربی آشکارا شکل گرفت که برای اینکه بتوان روی محاسبات ایران تأثیر
بگذارند، مسیر فشار یک مسیر کارآمد است در حالی که قبل از آن در سال 87
آمریکاییها آشکارا به این نتیجه رسیده بودند که نوع مسیر فشار میبایست
مورد بازنگری اساسی قرار بگیرد.
در واقع فتنهی 88
اجازه نداد که آن تغییر راهبردی که غربیها در آستانهی آن قرار داشتند، رخ
دهد و مجدد راهبرد فشار که در حال کنار گذاشته شدن از روی میز بود، به روی
میز بازگشت.
غربیها
هنوز قادر به جایگزین کردن راهبردی دو مسیرهی فشار- مذاکره با راهبرد
دیگر نیستند. در اثر پالسهایی که از سوی برخی افراد و جریانهای داخلی
ایران ارسال میشود برای طرف غربی این استنباط ایجاد میگردد که تحریمها
در داخل ایران مؤثر بوده است. این وضعیت غربیها را به تداوم تحریم امیدوار
میکند. از این رو سهم عامل داخلی در تشدید استراتژی فشار برضد ایران را
به هیچ وجه نباید نادیده گرفت.
چشمانداز آیندهی تحریمها و مذاکرهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
بالاخره زمانی در آینده طرف غربی ناچار خواهد شد که تحریمها را تعلیق کند. ادامهی تحریمها به سبک فعلی به بیمعنا شدن مذاکرهها و در واقع سرسختتر شدن ایران در مذاکرهها میانجامد بنابراین اگر غربیها در مذاکرهها خواستار دستیابی به نتیجه هستند باید این فرآیند تعدیل شود. اینکه این موضوع چه زمانی اتفاق خواهد افتاد، کارشناسان بر این باورند که زودتر از انتخابات ریاست جمهوری آیندهی آمریکا نخواهد بود. زیرا دولت فعلی آمریکا به لحاظ سیاست داخلی ناشی از افزایش ریسک انتخاباتی برای اوباما در موضعی نیست که بخواهد تحریمها را تعدیل کند.
آنچه که
ایران در مسکو ارائه کرده و محتوای آن نیز منتشر شده است آشکارا و به طور
شفاف بر این نکته تأکید دارد که راهحلی ایجاد نخواهد شد مگر اینکه
تحریمها تعدیل شوند. به نظر میرسد تعدیل تحریمها گزینهای اجباری برای
غرب است و بالاخره این اتفاق خواهد افتاد. طرفهای غربی ناچارند که در عین
حال که از تحریمها کوتاه میآیند ابتکارهای جدید و راهحلهای جدید را هم
بپذیرند اما اینکه این چه زمانی اتفاق خواهد افتاد، به نظر میرسد که تا
قبل از پایان سال جاری میلادی شاهد تحول عمدهای در این عرصه نخواهیم بود.
قبل از اجرای تحریمها پیشبینی میشد با اجرای تحریمها، قیمت نفت با شوکی قابل ملاحظه مواجه شود، اما آنگونه که انتظار میرفت این پیشبینی اتفاق نیفتاد که این مسئله ذوقزدگی رسانههای غربی را به همراه داشت؛ تحلیل شما از این شرایط چیست؟
اجمالاً میتوان گفت که تأثیر تحریمهای نفتی بر بازار، در دو حالت خود را نشان خواهد داد: حالت اول این است که نخست زمان کافی بگذرد و چنانچه تحریم در بازار مؤثر باشد اثر خود را بر آن بگذارد زیرا مدت زمان قراردادهای نفتی گاهاً سه ماهه و شش ماهه است. باید زمان بگذرد و بازار متوجه شود که خلأ 20 درصدی نفتی ایران به اروپا احساس شود؛ از این رو هنوز زمان کافی نگذشته که تأثیر این تحریمها بر روی بازارهای مختلف خود را نشان دهد. تا کنون بازار بالانس نشده است به عبارت دیگر بازار هنوز آمادگی پذیرش خروج این مقدار نفت را ندارد.
نکتهی دوم این است که تحریمها به واقع اجرا شود. در حال حاضر، تحریمهایی که برضد ایران اعمال شده روی کاغذ اعمال شده ولی واقعاً اجرا نمیشود و وقتی که تحریمها عملاً به آن شکلی که غربیها برنامهریزی کردهاند اجرا نمیشود، طبیعی است که آن تأثیری را هم که اجرای آن بر بازار نفت باید داشته باشد، نخواهد داشت. یکی از اصلیترین دلایلی که در شرایط فعلی با موضوع تحریم نفتی ایران، قیمت نفت، با شوکمواجه نشده این است که تحریمها در عمل به شکلی است که اروپاییها مدعی آن هستند اجرا نمیشود.
به نظر میرسد تحریمهای موجود آخرین حربهی غرب میتواند باشد، با توجه به این موضوع، آیا غرب امکان اتخاذ تصمیمهای شدیدتر برضد ایران را دارد؟ آیا غرب گزینههای شدیدتری برضد ایران در اختیار دارد؟
مقامهای غربی اذعان دارند که تحریمهای فعلی که برضد ایران اعمال شده، سقف تحریمها قابل اعمال است یعنی تحریم نفت و تحریم بانک مرکزی آخرین مرتبهی تحریمهایی است که اساساً برضد ایران قابل اعمال است. بنابراین مسیر تحریم بیش از این قابل تقویت نیست. یکی از بحرانهایی که طرف غربی در آینده خواهد داشت این است که اگر تحریم تأثیر نداشت و نتوانست ارادهی ایران را تغییر دهد آنها چه ابزاری برای تداوم راهبرد فشار در اختیار دارد؟
این جزو سؤالهایی است که درون گروه (1+5) پاسخ روشنی به آنها وجود ندارد و با توجه به اینکه اساساً گزینهی نظامی در دستور کار قرار ندارد، طرف غربی برای تداوم راهبرد دو مسیرهی فشار مذاکره دچار نوعی تنگنای استراتژیک خواهد شد. باید توجه داشت، گزینهی حملهی نظامی اساساً یک گزینهی روی میز نیست و هدف غرب از کاربرد ادبیات جنگطلبانه مطرح میشود، صرفاً معتبر کردن تهدید نظامی برضد ایران و افزایش تأثیر تحریمهاست.
ارسال نظر
اخبار برگزیده