71 سال آموزش برای معرفی فرهنگ غنی ایران به دنیا/موسسات آموزشی درآمد را به ارزش ترجیح دادهاند
میگویند دکتر زیر سرم است و به زودی میآید. انتظار چندان دوام نمیآورد و میآید، منتظر بدنی بیمار و فردی تقریبا ناتوان هستی اما وقتی که میآید علائمی از درد در چهرهاش نمیبینی، تاکید دارد که سرطان توان غلبه بر او را ندارد.
سید محسن شکوه به پدر آموزش زبان انگلیسی در ایران معروف است، وی متولد 1308 اصفهان و متخصص زنان از دانشگاه تهران است، هرچند که علاقه به آموزش زبان انگلیسی اجازه نداد به طب بپردازد و پس از مدت محدودی رهایش کرد.
تاکید دارد که بزرگترین شخصیتهای علمی آمریکا ایرانی هستند و استعداد ایرانیها را مردم هیچ کشوری ندارند. میگوید ایرانی باید زبان انگلیسی یاد بگیرد و فرهنگ غنی و دانش خودش را جهانی کند، باید فرهنگ ناب ایرانی را به دنیا منتقل کرد.
شکوه از آموزشگاههای زبان انگلیسی کشور دلخور است، حتی از موسسات شکوه هم گله دارد، تاکید دارد که این موسسات شدهاند دکانی برای درآمدزایی، انگلیسی یاد میدهند تا پول بگیرند و بیشتر کارشان تجارت است نه آموزش.
لابهلای مصاحبه گاهی سوال را فراموش میکند، راحتتر است که به انگلیسی صحبت کند و البته در مواقعی هم لهجه اصفهانی میگیرد. از عرق به وطنش میگوید و اینکه هیچ جای دنیا مثل ایران نمیشود.
دستهایش آنژیوکت دارند و محدودیت حرکتی، به عنوان اولین سوال از زمان آغاز تدریس میپرسم.
میگوید: من اولین کسی بودم که در سال 1328 الفبای زبان انگلیسی را روی تخته در ایران نوشتم و از 18 سالگی تا کنون زبان انگلیسی درس میدهم و خدمت میکنم، شاگردانی تربیت کردهام که دانش انگلیسی آنها از خود من هم بیشتر شده است.
ـ وقتی شروع به آموزش زبان انگلیسی کردید، هیچ فرد دیگری انگلیسی آموزش نمیداد؟
شکوه: نه، آن زمان مردم فرانسه بلد بودند و آن هم فقط شاهزادهها؛ کسی انگلیسی نمیدانست.
ـ شما چطور با این زبان آشنا شدید؟
شکوه: 6 ساله بودم که پدرم من را در مدرسه ادب ثبتنام کرد؛ آن زمان مردم به این مدرسه میگفتند مدرسه کافرها؛ از همان زمان زبان دومم شد انگلیسی و تمام علوم را انگلیسی یاد گرفتم.
تا 18 سالگی در آن مدرسه بودم، فارسیام خوب نبود با این حال در کنکور آن زمان ثبتنام کردم و قبول شدم هرچند که فارسیانم را دانشگاه قبول نمیکرد.
ـ چطور شروع به آموزش زبان انگلیسی کردید؟
شکوه: با دو تا اتاق شیک شروع کردم، با 8 تا شاگرد، آموزش زبان انگلیسی را خیلی دوست داشتم، بعد از یک سال دیگر ساختمانی که گفته بودیم نمیتوانستم کار کنم، جایمان خیلی تنگ شده بود و تعداد شاگردها خیلی زیاد، بعد از یک سال کار بیش از 600 تا شاگرد داشتم.
همه کارهایم را پدرم میکرد، من کار میکردم و او مدیریت آموزشگاه را برعهده داشت، پدرم رئیس حسابداری وزارت کشور بود و آن زمان 13 ـ 12 تا ساختمان در کوچه شکوه داشتیم.آموزشگاههای زیادی در تهران درست کردم و شاگردان بسیاری برای معلمی زبان انگلیسی تربیت کردم. پدرم مکتبی بود و سواد دانشگاهی نداشت اما بسیار مدبر بود و خط بسیار زیبایی هم داشت.
ـ شما فارغالتحصیل پزشکی دانشگاه تهران بودید، چطور توانستید طبابت را رها کنید و تدریس کنید؟
شکوه: پدرم دوست داشت من دکتر شوم اما من همیشه نقطه «زنان» را میانداختم پایین و میشد « زبان».
در سال 1331 رفتم دانشگاه و متخصص زنان شدم.
ـ حالا چرا متخصص زنان؟
شکوه: استادی داشتیم که خیلی روی دانشجویانش تاثیر میگذاشت، تخصصش زنان بود و من هم به تبعیت از او متخصص زنان شدم.
ـ پس چرا ادامه ندادید؟
شکوه: بعد از فارغالتحصیلی در دانشگاه تهران استخدام شدم و چند سالی هم تدریس کردم اما من دکتر نبودم، دوست داشتم زبان انگلیسی درس بدهم، تدریس برایم مهمتر و جذابتر بود.
دلم می خواست طبیب بشوم اما نمی شد که بشوم، کار تدریس را شروع کرده بودم و همه ایران من را به این اسم میشناختند.
ـ در شروع کار مشکلی وجود نداشت؟
شکوه: نه، البته اگر مشکلی هم بود من حس نمیکردم، چون پدرم بالا سرم بود، البته همه کمکم می کردند و مشکل خاصی نداشتند.
* بزرگترین شخصیتهای علمی آمریکا ایرانی هستند
ـ چرا اینقدر بر آموزش زبان انگلیسی تاکید دارید؟
شکوه: فرزندان ایران باید زبان انگلیسی یاد بگیرند و با زبان دنیا علم و فرهنگ غنی خودشان را معرفی کنند، دنیا باید با علم و فرهنگ غنی ایرانی آشنا شود، الان بزرگترین شخصیتهای علمی آمریکا ایرانی هستند، استعداد ایرانی را هیچ کشوری ندارد، الان ایرانی در آمریکا کبد درست کرده است، بهترین اطبای آمریکا ایرانی هستند.
استعداد ایرانی دنیایی است، فرزندان ایران باید زبان انگلیسی یاد بگیرند، خارجیها پول دارند، شاید از نظر پول فقیرتر از آنها باشیم اما از نظر استعداد بسیار بهتر از آنها هستیم، روسای بیمارستان های بزرگ آمریکا ایرانی هستند، بچه های ایران باید انگلیسی را بدانند که خودشان را در برابر فرنگیها کوچک نبینند.
* ایرانیها باید فرهنگ غنی خودشان را تبلیغ کنند و وسیله این تبلیغ دانستن زبان انگلیسی است
ـ لحظهای فکر نکردید ممکن است به جای یادگیری زبان انگلیسی، فرهنگ کشورهای اروپایی نیز منتقل شود؟
شکوه: فرهنگ ایرانی ماندگار است و آن را نمیتوان از ایرانیها گرفت، ایرانیها باید فرهنگ غنی خودشان را تبلیغ کنند و وسیله این تبلیغ دانستن زبان انگلیسی است.جوانان ایرانی باید در مرزهای علم حرکت کنند و لازمه آن دانستن علم کشورهای دیگر است.
ایرانی که پدر و مادرش برایش تمام زندگیش است، ایرانی که محبت خانواده را به دنیا نمیدهد را چگونه میتوان با آمریکایی که پدر و مادرش بعد از 18 سالگی از خانه بیرونش میکنند، مقایسه کرد؟ فرزندان ایران فرهنگ غنی دارند که هیچ جای دنیا این فرهنگ را ندارد.
ـ شما سرطان معده و کبد دارید، بیماری اذیتتان میکند، چرا برای درمان به خارج از کشور نمیروید؟
شکوه: من کلاس درس دارم، نمیتوانم شاگردانم را رها کنم، ضمن اینکه مطمئن هستم این بیماری نمیتواند بر من غلبه کند، کجا بروم بهتر از ایران؟
سالهای قبل میتوانستم بروم و برای خودم زندگی کنم اما من فرزندان مملکتم را بیشتر دوست دارم و باید به آنها زبان انگلیسی یاد بدهم. من باسواد نیستم، در یک کار تخصص دارم و براساس این تخصصم باید کار کنم.
ـ وضع آموزش انگلیسی در مدارس کشور را چگونه میبینید؟
شکوه: متاسفانه مدارس معلم خوب برای آموزش ندارند و آنچه درس میدهند نمیتواند دانش زبان انگلیسی باشد. کتابهای زبان انگلیسی مدارس مناسب نیست.
کتاب های نوشته شده برای فروش است نه یادگیری، یاددهنده ندارند، دانش یاددان ندارند، انگلیسی را اشتباه یاد میدهند، مدرسه دانش بچه ها را در بسیاری از موارد خراب میکند.
ـ آموزشگاههای زبان انگلیسی را چگونه میبینید؟
شکوه: متاسفانه آموزشگاههای زبان دکان شدهاند، شکوهیها هم خراب شدهاند تازگی، بحران های مالی باعث شده که تجارت کنند به جای آموزش، برای پول دارند یاد میدهند نه برای یاددان، شکوه یاد می داد پول هم میآمد اما اینها اینطور نیستند. اصلا بلد نیستند درس بدهند، سواد ندارند.
* موسسات آموزش زبان درآمد را به ارزش ترجیح دادهاند
ـ یعنی مراکز آموزش زبان شکوه هم شما را راضی نمیکنند؟
شکوه: نه، از مراکز خودمان هم گله داریم، مرکز باز کردهاند که پول ببرند نه اینکه چیزی یاد بدهند، درآمد را به ارزش ترجیح دادهاند، اینها می خواهند پول در بیاورند با یاددان، نه اینکه یاد بدهند.
* هیچ لذتی به پای تدریس نمیرسد
ـ از بهترین خاطرات دوران تدریس برایمان بگویید.
شکوه: تمام دوران تدریسم خاطره است، کلاسهای من در سالنهایی با 400 صندلی برگزار میشود، هیچ لذتی به پای تدریس نمیرسد، دوست دارم ایرانی انگلیسی بداند و دنیا ایران را بشناسد.
* امیدوارم روزی نائب امام زمانم را ببینم
ـ از آرزوهایتان بگویید.
شکوه: دکتر شکوه نمی تواند سیاستمدار باشد،تخصصی دارد که دوست دارد آموزش دهد، من در تمام طول عمرم خدمت نائب امام زمانم نرسیدهام، دوستشان دارم و امیدوارم یک وقتی بتوانم خدمتشان برسم.
با حرارت حرف میزند و پرانرژی، به درخواست همکارمان کنار تندیسش میایستد، چیزی در گوش تندیس زمزمه میکند، میپرسم: چه گفتید؟
می خندد و میگوید: گفتم حواست باشد که تو میمانی و من میروم.
منبع:فارس
انتهای پیام/