آیا هوش مصنوعی غیرانسانی تر از آن است که توفیقی پیدا کند؟
گروه دانش تیتریک،این همه هیاهو
درباره هوش مصنوعی کمی بیش از اندازه آشنا به نظرتان نمی رسد؟ اگر سن و
سالتان آنقدر باشد که زمان راه اندازی اینترنت و حباب دات کام را به یاد
آورید، حتما سونامی هیاهویی که همراه آن به راه افتاد را نیز به خاطر
دارید. مجله ویرد بی توقف دست به پیش بینی هایی نفس گیر در این باره زد که
چگونه اینترنت آرمان شهری فناوری محور را پدید خواهد آورد. امروز ما در حال
دست و پنجه نرم کردن با این واقعیت هستیم که چه شد که چنین فناوری
نویدبخشی با وجود تمام آن وعده و وعیدهای روشن و امیدبخش، از ناکجاآبادی از
هک کردن ها، انتشار سخنان نفرت پراکنانه، بهره برداری از اطلاعات شخصی،
«شبکه های سیاه»، ارائه اطلاعات نادرست، سفسطه بازی سیاسی و نظارت بر
شهروندان سردرآورده است. درتازه ترین تحول، بازیگرانی به شکلی مشابه در حال
قالب کردن هوش مصنوعی به مردم هستند است و در این میان نسیان فرهنگی کاملا
مشهود است.
در اوایل دهه 90 من در تجربه ای غیرمعمول، اولین روزنامه
نگاری بودم که درباره گسترش اینترنت مطالبی می نوشتم. دلیلش هم این بود که
وینتون کرف «پدر اینترنت» بود، عضو هیئت مشورتی یک مجله فناوری بود که من
در آن کار می کردم. وینتون برایم ایمیلی فرستاد و در آن توضیح داد که چگونه
قرار است یک شبکه فعال در وزارت دفاع به زودی شکل تجاری پیدا کرده و برای
مصرف عموم در دسترس قرار می گیرد. ما با انتشار مقاله ای، خبر این تحول
هیجان آور یعنی تولید اینترنت همگانی را منتشر کردیم. مقالات سه ماه قبل از
آن منتشر شد که نیویورک تایمز از این داستان پرده برداشت. از همین منظر
همراه با امتیاز بود که من شاهد بودم چگونه حباب هیاهوی اینترنت تقریبا به
مدت یک دهه، نه فقط درمجلات نشریات مربوط به فناوری بلکه در رسانه های
جریان اصلی نیز گسترش یافت.
ماشین جاروجنجال فناوری
این پیش درآمد ماجرا بود. امروز موج توقف ناپذیرهیاهوها درباره هوش مصنوعی
درست به همان شکل ما را فرا گرفته، اما با یک تفاوت مهم. در حالی که
اینترنت در واقع واجد مزیت های دمکراتیزه کننده بود و به کاربران قدرت می
بخشید و همچنان نیز این کار را انجام می دهد، هوش مصنوعی یک فناوری بسیار
نامتعارف تر و غیرقابل دسترسی است. چرا که این فناوری توسط سازمان های
قدرتمند و برخوردار از امکانات مالی گسترده توسعه یافته و تحت کنترل آنها
قرار دارد؛ چه همان غول های سیلیکون ولی که قبلا فاش شده حقوق کاربرانشان
را زیر پا گذاشته اند و چه شرکت هایی که از این فناوری برای کنترل همراه با
سرکوبگری بیشتر کارکنانشان استفاده خواهند کرد.
همانطور که در یکی از
سرمقاله های اکونومیست آمده «مدیران شرکت ها با استفاده از هوش مصنوعی، می
توانند کنترل خارق العاده ای را بر کارکنانشان کسب کنند. آمازون امتیاز مچ
بندی را خریداری کرده که حرکات دست کارگران انبارها را ردگیری می کند و از
ارتعاشات الکتریکی برای سقلمه زدن به آنها به منظور افزایش کارآیی آنها
استفاده می کنند. ورد دی که یک موسسه نرم افزاری است، حدود 60 عامل را برای
پیش بینی اینکه کدام یک از کارکنانش شرکت را ترک خواهند کرد، به سرعت
پردازش می کند. هیومنایز که شرکت تازه تاسیسی است، نشان های هویتی هوشمندی
را می فروشد که می تواند تحرکات کارکنان را در محل کارشان ردگیری کند و
نشان دهد که آنها با همکارانشان چگونه تعامل کرده اند. آیا محیط های کاری
آینده هنوز کمی شبیه شوخی به نظر می رسند؟
هوش مصنوعی جامعه ستیز؟
سپردن ابزارهای فناوری قدرتمند و دستکاری کننده به شرکت ها برای فضولی در
حتی عمیق ترین جنبه های زندگی خصوصی مشتریان و کارکنانشان و بعد تجزیه و
تحلیل این داده ها برای کسب سود مالی، آمیزه خطرناکی است و باید آن را
دستور تهیه آینده ای تیره و تار دانست. من معتقدم همانطور که درمورد
اینترنت شاهد بودیم، سرانجام هوش مصنوعی اگر به طور اخلاقی و با نیت خیر به
کار گرفته شود، درخدمت ارائه برخی مزایای مهم قرار خواهد گرفت. اما این
فناوری این پتانسیل را نیز دارد که لطمات زیادی وارد آورد. مثل ویتنس،
«هوش مصنوعی جامعه ستیزی» که توسط دانشجویان ام آی تی ساخته شده است.
اما احساس من به عنوان یک آینده نگر این است که در ارتباط با هوش مصنوعی
خبرهای خوبی نیز وجود دارد. کاربران اینترنت درحال آگاه و خردمندتر شدن
هستند و از خود در برابر پیامدهای ناخواسته فناوری هایی که ابتدا اغوایمان
می کنند اما بعد بهای سنگینی از ما می گیرند، مسلح تر کرده اند. موج اول
طغیان کاربران نسبت به فشار شدید فیس بوک، این ارائه کننده انحصاری خدمات،
بعد از آنکه تخطی های فاحش آن از حریم خصوصی فاش شد، صورت گرفت. من بر این
باورم که در طول زمان و همینطور که مردم به درک بهتری از کاربست های فناوری
می رسند، اپلیکیشن ها و برنامه های هوش مصنوعی را که مهاجم، بهره کشانه و
غیرانسانی کننده اند، نفی خواهند کرد. از این نظر شرکتی کردن هوش مصنوعی
در ارائه کارکردهای آرمانشهرانه ای که وعده اش را می دهد ناتوان خواهد ماند
و درست مثل اینترنت به ابزاری برای نهادینه کردن ظریف مزیت های اقتصادی و
اجتماعی برای اربابانش تبدیل خواهد شد. به نظر من روند اتفاقاتی که در این
حوزه می افتد به این شکل خواهد بود:
هوش مصنوعی به شدت موجب سلب جنبه
های انسانی و شخصیتی ما خواهد شد. افزایش محاسبه گری در زندگی روزمره ما،
همانطور که در «اسطوره شناسی های دیجیتال» توصیف کرده ام، پیشتر «جامعه ای
میانجی محور» را پدید آورده است. در آمریکا، شهروندان معمولا نه مستقیما
بلکه ازطریق نوعی تجربه دیجیتال میانجی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.
درطول زمان، این تجارب غیرانسانی کننده می توانند حس انسانیت ما را تضعیف
کند و اثرات فرهنگی ژرفی را درپی آورد. اما بسیاری از مردم هم اکنون درحال
چشم گشودن برروی این معامله فاوستی هستند، اینکه از طرفی دارای یک فناوری
نظیر آلکسا که به تمام هوس های ما پاسخ می دهد – و باید آن را طلیعه هوش
مصنوعی دانست - هستند و از طرف دیگر همین فناوری ها در حالی که حریم خصوصی و
آزادی فردی ما را به سرقت می برند، برای برآورده ساختن ضروریات زندگی، ما
را به طور افراطی به فناوری وابسته می کنند.
از نظر من چنین احتمالی
وجود ندارد که با جهانی رو به رو شویم که هوش مصنوعی به طورکامل در آن به
کارگرفته شده است، زیرا هم اکنون در انسان ها تمایلات قدرتمندی برای
برقراری ارتباط مجدد با جهان طبیعی، وارونه کردن روند لطمات شدیدی که به
نام پیشرفت به کره زمین وارد آمده و پس گرفتن استقلال خود از این قبضه خفه
کننده، یا وابستگی دوفاکتو مشاهده می شود که طیف محدود شده ای از انتخاب
های فردی را برجای گذاشته اند؛ وضعیتی که مشخصه یک شیوه زندگی مکانیکی و
فناوری محور به شمار می رود.
هوش مصنوعی مردم را احمق تر و وابسته تر
به «سیستم» می کند. اوایل که ماشین حساب به بازار آمده بود، دانش آموزانی
که از آنها استفاده می کردند به تدریج چگونگی جمع و ضرب و تقسیم کردن را
از یاد بردند و مهارت های آنها آشکارا تحلیل رفت. اکنون که استفاده از
جستجوی گوگلی رواج یافته، مشاهده می شود که کاربران اینترنت دیگر احساس نمی
کنند لازم است تاریخ یا نکته ای مهم را به خاطر بسپارند، چون به سادگی
تمام می توانند در اینترنت دنبال آن بگردند. برخی از ناظران فکر می کنند که
این روند دارد ما را به سویی می برد که به انسان هایی کمتر هوشمند تبدیل
شویم و الگوهای طرز تفکر ما تغییر کنند. نیکولاس کار درکتاب خود «کم عمقی
ها: اینترنت با مغز ما چه می کند» نوشته است: «هدایت منابع ذهنی ما به
مسیری دیگر، از خواندن واژگان گرفته تا دست زدن به قضاوت ها، شاید روندی
نامحسوس باشد...اما نشان داده شده که مانع از درک مطلب و یادسپاری می شود،
به خصوص زمانی که این کار تکرار می شود.»
نکات دیگری نیز وجود دارد که
باید در آنها تعمق کرد. خیلی از ما دیگر از نقشه استفاده نمی کنیم، چرا که
جی پی اس استفاده از آن را غیرضروری کرده است. اما بدون نقشه شما دیگر حسی
شناختی را از پیرامونتان ندارید. دیگر نیازی به توجه کردن به اینکه ازنظر
فیزیکی در کجا قرار دارید نمی بینید. این تصور فیزیکی به غایت اهمیت دارد.
زمانی که شخص به شکلی بسیار ظریف بخشی از استقلال اندیشیدن خود را به یک
ماشین واگذار می کند، در قلمرو زندگی، چه به معنای واقعی و چه استعاری، به
مذاکره کننده ای با مهارت کمتر تبدیل می شود. این جنبه از زندگی به انتزاع
تبدیل می شود، به مهی از نادانستگی. با از دست رفتن ارتباط با پیرامونتان،
همچنین تماستان با جهان طبیعی را نیز از دست می دهید که در یک کشور غربی
پیشرفته پیشاپیش یکی از خطرات پیش روی به شمار می رفت.
حرف
من این است که فناوری نه تنها در حال تغییر دادن جامعه و فرهنگ و وخیم تر
کردن وضعیت آن در برخی از حوزه های زندگی است، بلکه این تغییر تنها فرهنگی
نیست، بلکه هستی شناسانه نیز هست. هوش مصنوعی و استفاده بیش از حد یا
استفاده نامناسب از فناوری رایانه ای، این پتانسیل را در خود دارد که ما را
از جهان طبیعی جدا کند و به جهانی انتزاعی به معنای واقعی کلمه ببرد و
همچنین توجه ما را از محیط پیرامونمان منحرف کند. این محیط پیرامون می
تواند شامل افراد، مکان ها و بسیاری از تجارب غنابخش زندگی باشد (به
مسافری فکر کنید که در حال راه رفتن در خیابان های پاریس به گوشی هوشمندش
چسبیده است.) با انجام این چرخش فلسفی، هوش مصنوعی انسان ها را بیشتر از
پیش به سیستم هایشان وابسته و کاری می کند که آنها کمتر متکی به خود، کمتر
هوشمند و کمتر تحصیل کرده شوند؛ منظورم تحصیلات سنتی به عنوان راهی برای
درک و قدردانی از جهان در کلیت خود است. درچنین جهانی همچنان به هوش ارزش
داده خواهد شد، اما ابتدا درماشین ها نه انسان ها. آن عده از کسانی که
تواناترین ماشین ها را ساخته و مالک آنهایند نیز به «اربابان جدید جهان»
تبدیل خواهند شد. در چنین جهانی خرد به معنایی که اکنون می شناسیم نیز
تحلیل خواهد رفت، چرا که خصوصیتی قابل برنامه نویسی نیست.
هرچه
می گذرد هوش مصنوعی بیشتر به عنوان ابزاری برای کنترل اجتماعی مورد
استفاده قرار خواهد گرفت. هوش مصنوعی فناوری بسیارپیچیده و قدرتمندی است.
هوش مصنوعی با دنبال کردن الگوی داروینیسم اجتماعی که تا این تاریخ بیش
ازهمه در ابتکارات سیلیکون ولی خود را نشان داده، قدرت را به کسانی واگذار
می کند که این اهداف را به پیش می برند. این وضعیت باعث می شود که هوش
مصنوعی به جانوری بسیارمتفاوت با اینترنت تبدیل شود که با تمام نقص هایش،
همچنان کاری می کند که انسان ها واجد قدرت بیشتری شوند. آن موجودیت های
قدرتمندی که درنهایت کنترل و استفاده از هوش مصنوعی را در دست خواهند گرفت
چه کسانی هستند؟ تعجبی ندارد؛ شرکت هایی که توان مالی خریداری آن را دارند و
این فناوری را کامل تر می کنند. همچنین دولت هایی که از آن برای ردگیری
زندگی و تحرکات شهروندان استفاده می کنند.
کشورهای تمامیت گرایی
چون چین اولین کسانی هستند که این فناوری را کمال خواهند بخشید. هم اکنون
درچین هوش مصنوعی برای اجرای سیستم امتیازدهی به پذیرندگی اجتماعی مردم
مورد استفاده قرار می گیرد، به این ترتیب که «ارزشی» را که شهروندان این
کشور برای دولت قائلند اندازه گیری و تعیین می کند که شهروندان چقدر لایق
برخورداری از مزایای ارائه شده از سوی دولت هستند.
همانطور که در مقاله
«فرست کمپانی» توصیف شده، «این کشور درنظر دارد تا سال 2020 به تمام یک
میلیارد و 400 میلیون شهروندانش، بر اساس نحوه رفتار آنها یک امتیار فردی
دهد. دولت کار بر روی این به اصطلاح سیستم اجتماعی خود را در سال 2014 آغاز
کرده که به صداقت و وفاداری شهروندانش امتیاز می دهد، از جمله اینکه آیا
آنها از وسط خیابان رد شده اند، کالاهای ساخت چین را خریداری کرده اند یا
نه، چه محتوایی را در اینترنت پست کرده اند و آیا در مکان هایی که استعمال
سیگار ممنوع است سیگارکشیده اند یا خیر. درازای این وفاداری فرضی، افراد می
توانند از تخفیف هایی در قبض انرژی و نرخ های بهره کمتر در بانک ها
برخوردار شوند، در حالی که گفته می شود کسانی که این وفاداری را از خود
نشان نداده اند، ممکن است از خرید املاک و مستغلات و حتی اینترنت پر سرعت
محروم شوند.»
اگر چه شاید در کوتاه مدت هیچ راه علاج برای نحوه به کار
گرفته شدن هوش مصنوعی در کشورهای تمامیت خواهانه وجود نداشته باشد، اما
خوشبینانه ترین چشم انداز این است که استفاده از هوش مصنوعی برای تحقق
آینده ای تیره و تار، درنهایت در دمکراسی های غربی با مقاومت مواجه شود.
امید می رود که این اتفاق رخ دهد، با توجه به اینکه هر چه می گذرد از شور و
شوق ساده دلانه شهروندان نسبت به این فناوری ها کاسته می شود و از این
واقعیت آگاه تر می شوند که به راستی چه کسی از مزایای این فناوری ها
برخوردار می شود؛ این واقعیت که این فناوری ها از این پتانسیل برخوردار
هستند که درطول زمان، کیفیت زندگی را به شدت تقلیل دهند.
نویسنده: تام والوویک (Tom Valvovic) روزنامه نگار
منبع: yon.ir/HUh0b
انتهای پیام/