مهم ترین دغدغه کاندیداچه بایدباشد؟
گروه جامعه «تیتریک» ; یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر و در موسم انتخابات، بحث آن داغ میشود، مباحث مربوط به زنان یا بهتر بگوییم «شعارهای انتخاباتی» است که کاندیداها حول محور حقوق و مطالبات زنان مطرح میکنند؛ از مسائلی چون حضور زنان در کابینهی دولت بگیرید تا برابری حقوق زن و مرد در بسیاری از مسائل خانوادگی و اجتماعی. دکتر «بنیانیان» اما معتقد است هیچ کدام از این موضوعات برای زنان جامعه دارای اولویت نیست و باید به مباحث مهمتر و کلانتری پرداخت؛ موضوعاتی که در سطور پایین پیرامون آن به تفصیل سخن گفتهاند.
مطالبات زنان از دولتها چه بوده و چه میزانی از این مطالبات محقق شده است؟
ببینید ما کلاً از این نوع مباحثی که در جامعه مطرح شده است، مثل مطالبات زنان، جوانان و جدا کردن اقشار جامعه بیشتر احساس خطر میکنیم. چون موجب میشود به جای اینکه یک الگوی جامع پیشرفت متوازن و متعادل را دنبال کنیم، جامعه را که یک مجموعهی بههمپیوسته است، به عناصر تفکیکشده تبدیل کنیم. این عناصر دچار رشد ناموزون میشوند و مشکلات بعدی را به وجود میآورند. اگر در نظام سیاسی ما شاخص، جمعآوری رأی به هر قیمتی شود و بعد این توقعاتی که از این نوع تبلیغات انتخاباتی ایجاد میشود ملاک تصمیمگیری دولتها شود، به طور قطع، در بلندمدت دچار مشکل خواهیم شد. مثلاً کسی بگوید من میخواهم به روستاها برسم، یکی بگوید گروههای مستضعف مورد توجه ماست، دیگری بگوید مسئلهی اصلی اقتصاد است، کاندیدایی اعلام کند مسئلهی اصلی بزرگی دولت است. بخش زیادی از مشکلاتی که امروز با آن روبهرو هستیم همین تفکیکها و به دنبال آن، دور شدن از یک حرکت برنامهریزیشده و از قبل اندیشیدهشده است. یکی از پیامد غمانگیز ادامهی این روند بیتوجهی به نیازهای اصیل انسانی و بیتوجهی به تحولات محتوایی فرهنگ است؛ زیرا کاندیداهای محترم برای جمعآوری رأی با تکیه بر نیازهای سطحی اقشار مختلف جامعه ذهنها را از توجه به نیازهای اصیل انسانی دور میکنند. راجع به مسائل معنوی، اخلاقی و فرهنگی در محافل حوزوی و دانشگاهی خیلی بحث میکنیم، اما در عمل به واسطهی سلطهی مسائل سیاسی کوتاهمدت، برای شکلگیری مدیریت اجرایی جامعه، همهی منابع و ذهنها متوجه رشد کمیتهاست. ادامهی این روند ما را از رشد کمالات انسانی، اخلاق انسانی، مسائل ریشهای که انسانیت ما به آن نیازمند است دور میکند.
طرح مستقل مسائل زنان نیز یکی از همین اشتباهات است. ما باید کاستیهای اخلاقی، حقوقی، جسمی، روحی، اشتغال، تحصیلات و این گونه مسائل زن و مرد را در چارچوب یک الگوی اسلامی و در چارچوب داشتن یک خانوادهی سالم و در زیر نظام دستیابی به جامعهی اسلامی دنبال کنیم. نگاه کنیم ببینیم در فرهنگ ما در چه مواردی، مردها دچار مشکل هستند، در چه مواردی زنها دچار مشکل هستند. این نوع ادامهی تحصیل، این نوع ادامهی اشتغال برای زن و مرد، خانواده و جامعهی ما را به کجا میبرد؟ شیوهی موجود انتخابات به نحوی است که اگر کاندیدایی بخواهد مسائل کوتاهمدت و بلندمدت را در کنار هم در چارچوب ارزشهای اسلامی ببیند و اعلام برنامه کند، ممکن است رأی خود را از دست بدهد، زیرا هم دشمن علیه او تبلیغ میکند، هم کاندیداهای دیگر با طرح شعارهای سطحی او را منزوی میکنند.
طرح مستقل مسائل زنان نیز یکی از همین اشتباهات است. ما باید کاستیهای اخلاقی، حقوقی، جسمی، روحی، اشتغال، تحصیلات و این گونه مسائل زن و مرد را در چارچوب یک الگوی اسلامی و در چارچوب داشتن یک خانوادهی سالم و در زیر نظام دستیابی به جامعهی اسلامی دنبال کنیم.
بنابراین به جای این گونه سؤالات که زنان چه میخواهند؛ مسائل جوانان چیست؛ کارگران چه مشکلاتی دارند یا اینکه معلمان چه نیازهایی دارند؛ بهتر است بگویید مطالبات دستیابی به یک جامعهی اسلامی چیست. آن وقت ما جوابمان این است که بازگشت به قرآن و طرح یک زندگی قرآنی بدون توجه به اینکه شما به عنوان کاندیدا رأی بیاورید یا نیاورید.
باید دیدگاههای اسلام را استخراج کرد و سپس وعده داد که اگر من به مسئولیت رسیدم و رئیسجمهور منتخب مردم شدم، این اقدامات را خواهم کرد. این خودش یک فرهنگسازی و یک آموزشی به جامعه است. در دورههای بعد از انقلاب، دوره به دوره، توجه به نیازهای مادی در انتخابات بیشتر شده است. وعدههایی که امکان عملی شدن آنها نیست و موجب به هم ریختن رابطهی نظام و مردم میشود افزایش یافته است، چون دامن زدن به نیازهای مادی، بدون اصلاح فرهنگ جامعه، یک ملت طلبکار را به وجود میآورد.
در همهی دنیا، مردم باید کار و تلاش کنند و ثروت تولید کنند. آنهایی که درآمدهای بالاتری دارند مالیات بدهند و از محل مالیات، دولتها اداره شوند. ما الآن داریم میرویم به سمت اینکه ماه به ماه دولتها پول بریزند به حساب مردم و این عادت فرهنگی را ایجاد کنند که دولت یعنی جایی که پول به ما میدهد. به جای اینکه مردم احساس مشارکت در سازندگی کشور کنند، در خانوادهها مینشینند بحث میکنند و یک فهرست طولانی از مشکلات را ردیف میکنند و یک مفهوم مبهمی به نام دولت در ذهنشان میآید و همهی مشکلات را به دولتها ربط میدهند. در حالی که سازندگی جامعه یعنی تلاش همهی افراد جامعه که یکی از آنها هم شخص رئیسجمهور است.
اما فضای انتخاباتی کشور دارد طوری ادبیات حرف زدن با مردم را سامان میدهد که هیچ کس از بدنهی جامعه احساس مسئولیت نمیکند که خودش را اصلاح کند تا جامعه اصلاح شود. همه در بیرونِ خودشان سازندگی را دنبال میکنند. این آثار دمکراسی غربی است که ما بدون اینکه بومیسازیاش کنیم وارد کشورمان کردهایم و داریم هزینههایش را میپردازیم و میرویم به سمتی که مشکلاتمان دوره به دوره پیچیدهتر میشود.
با توجه به مواردی که شما فرمودید، آیا اساساً پرداختن به مسئلهی زنان یا موضوعاتی که به نوعی مرتبط با این موضوع است، فقط ابزاری است در دست کاندیداها برای کسب رأی؟
من نمیتوانم چنین قضاوتی را داشته باشم. توضیحات من روی این نکته تأکید دارد که مسائل جامعهی ایران را نمیتوان جدا از هم حل کرد. در شرایط موجود، روند تحولات جامعه در بسیاری از موارد به ضرر خانمهاست؛ در حالی که ظاهری فریبنده دارد. فطرت زن، نیازهای اصیل انسانی وجود او، قبل از اینکه اشتغال و حضور اجتماعی بخواهد، علاقهمند است یک خانوادهی سالم همراه با عشق و محبت داشته باشد. اگر در کنار وجود این خانواده، بتواند روزبهروز دانش خود را بیشتر کند، بخشی از اوقات خود را صرف خدمت به جامعه کند، نشاط او بیشتر میشود.
این موضوع مستلزم یک نوع نظام اشتغال و نظام آموزش عالی ویژه، نظام تسهیلات اجتماعی برنامهریزیشده و شهرسازی توأم با برنامه است. یعنی ما کشورمان را باید طوری سامان دهیم که حول وجود خانوادههای سالم همه چیز بازسازی شود و این امر باید بر اساس یک سند بالادستی کارشناسیشده شکل بگیرد، نه با مراجعه به افکار عمومی آلوده به تبلیغات مسموم غربیها.
میخواهم عرض کنم در شرایط وجود تهاجم فرهنگی و آثار مخرب جهانیسازی فرهنگ، مردمسالاری دینی مستلزم وجود یک نظام قدرتمند اصلاحکنندهی تقاضاهای مردمی است که هم با بدآموزیهای وارداتی مبارزهی فرهنگی کند و هم با جاهلیت باقیمانده از گذشته و هم با آثار نامطلوب هوای نفس در عرصههای سیاسی که هنوز ایجاد نکردهایم.
اینکه نیازهای روزمرهی مردم در شهر و روستاها چیست، بخشی از مسئله است که باید به نیازهای مردم پاسخ دهیم. این نیازها باید برود در الگوی جامعهی اسلامی و بعد تبدیل به تصمیم شود. اگر شما حرکت بر اساس برنامهی بالادستی را کنار بگذارید، جامعه پر از مشکلات میشود. الآن شما در کشور میبینید در حالی که در بعضی از زمینههای علمی جزء کشورهای اول دنیا هستیم، سالی چند روز تهران و شهرهای بزرگ تعطیل است. اینها به واسطهی این است که ما نمیتوانیم با مراجعهی روزمره به مشکلات مقطعی مردم، کشور را اداره کنیم.
ادارهی کشور، شهر یا روستا مستلزم یک سند جامع برنامه است و دولتها باید به اجرای برنامههای تدوینشده با نگاههای کارشناسی و دور از سیاستهای روزمره متعهد باشند. این مدلی که نمایندگان مردم برای جمعآوری رأی بروند فهرستی از پروژهها را تهیه کنند و سپس از پولهای نفت این پروژهها اجرا شود و مسئلهی تحولات درونی آموزشوپرورش، مسائل تحول درونی دانشگاهها و مسائل درونی سازمانهای اداری از نظر سالمسازی محیط اداری رها باشد، جامعه را دچار مشکل خواهد کرد.
برای مثال، هشت سال پیش مقام معظم رهبری راجع به مبارزه با فساد، دستورات جامعی دادند، اما این چون رأیجمعکن نیست، مسئله آن طور که باید دنبال نشد. سند تحول در آموزشوپرورش نباید بعد از 33 سال تهیه میشد، باید از بعد از پیروزی انقلاب تحول در درون آموزشوپرورش آغاز میشد و ما نباید 33 سال آموزشوپرورش و همین طور دانشگاههای گذشته را تحمل میکردیم. اینها نتیجهی شکلگیری یک حلقهی معیوب در فرآیند سازندگی کشور است و این حلقه را باید شناخت و اصلاح کرد.
اجمال آن این است که ما پول نفت داریم. هر لحظه هم متأثر از تبلیغات داخلی و خارجی نیاز جدیدی وارد زندگی مردم میشود، با نظام تبلیغات سیاسی و متکی به پول نفت، این نیازها به دولت گره میخورد. کاندیداها با طرح این مسئله که عدم تأمین اینها به علت ضعف دولتهای قبلی است، این توقعات را در فرهنگ جامعه نهادینه میکنند. دولتها برای اثبات کارایی خود عمدتاً به مسائل سختافزارها میرسند که با چشم دیده میشود. ادامهی این حلقهی معیوب موجب میشود به جای آنکه در قالب یک برنامهی جامع شامل اصلاح فرهنگ، ساختارها، قوانین، مدیریتها و دهها معضل نرمافزاری دیگر به مسئله بپردازیم، عمدتاً به ساخت سختافزارهای توسعه برسیم.
این مدل برای جامعهی ما جواب نداده است و باید این حلقهی معیوب را نخبگان دلسوز باز کنند. باز کردن آن هم برمیگردد به عملیاتی کردن و اجرای رهنمودهای مقام معظم رهبری، اعم از طراحی الگوی پیشرفت، مهندسی فرهنگی، اصلاح فرهنگ سازمانی، تدوین پیوست فرهنگی برای همهی تصمیمات مهم مدیریتی و بالاخره حرکت همگانی مردم برای اصلاح سبک زندگی و آوردن نتایج این مطالعات در برنامههای پنجساله و سالانه و ایجاد ثبات در مدیریتها و آموزش آنها و به دنبال آن، نظارت بر اجرای برنامه و شفافسازی عملکردهای دولت برای افکار عمومی.
سال گذشته مقام معظم رهبری، در نشست راهبردی زن و خانواده، مسئلهی زنان را جزء مسائل درجهیک کشور مطرح کردند. شما به این بحث از چه زاویهای نگاه میکنید و چگونه آن را تبیین میکنید؟
اگر متکی به اندیشههای ناب اسلامی سراغ حل مسئلهی زن و خانواده نرویم، خطر وجود دارد و ما هم ناخواسته، متأثر از فرهنگ حاکم در کشورهای غربی، به نام دفاع از حقوق زن، زن را بازیچهی مردان هوسباز جامعه قرار خواهیم داد و همهی اتفاقات تلخ غرب به تدریج وارد جامعه میشود و یک پوستهی اسلامی به خود میگیرد. در حقیقت، ما اگر هستهی اولیهی جامعهی سالم، یعنی خانوادهی سالم را نتوانیم سازماندهی کنیم، مسائل زنان جامعهی ما حل نخواهد شد.
شما اگر مسئلهی جوان را میخواهید حل کنید، باید از طریق خانواده حل کنید. تربیت کودک را اگر میخواهید حل کنید، از طریق خانواده باید حل کنید. باید نقطهی شروع خانواده باشد. اگر نقطهی شروع خانواده بود، آن وقت خیلی از تصمیماتی که ما در بخشهای صنعت، بخشهای تجارت، واردات، در الگوهای تحصیل و اشتغال میگیریم، جهت جدیدی پیدا میکند تا در خدمت خانواده قرار گیرد.
میخواهم بگویم اساساً نقطهی شروع حل مسائل زنان، دستیابی به خانوادههای سالم است، وگرنه نگاه به نیازهای فردی یکی از آثارش تضعیف خانواده است. الآن محتوای نظام آموزش عالی ما با نشر علوم انسانی غربی، یکی از متغیرهای کلیدی افزایش طلاق و همچنین عامل تأخیر در ازدواج است. نظام اشتغال ما در صنعت یکی از عوامل مهم تضعیف خانوادههاست. با معماری که امروز در شهرسازیمان داریم و آپارتمانهای متراکم 50 یا 60 متری میسازیم، عملاً زن را دعوت میکنیم به خروج از خانه و خانواده؛ زیرا در این آپارتمانهای کوچک، اولین کسی که افسردگی روحی میگیرد زن است. این خانههای 60متری که ما داریم آنها را گسترش میدهیم، برای زندگی غربی است که در طول روز در کارخانه، اداره یا شرکت هستند و عصرها همهشان در رستورانهایی که میز آنها در پیادهروهاست نشستهاند. در رستورانها شام میخورند و خانه خوابگاه است. در این شرایط، داشتن فرزند امری مزاحم و خانواده با مختصات اسلامی، بسیار دور از دسترس خواهد بود.
اگر ما به دلیل کمبودهای موجود، ناچار به ساختن این مجموعههای مسکونی هستیم، لااقل باید در این مجموعهها محلهایی برای تجمع زنان و انجام فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و حتی بعضی از فعالیتهای اقتصادی تقویتکنندهی خانواده به وجود آوریم.
اگر هستهی اولیهی جامعهی سالم، یعنی خانوادهی سالم را نتوانیم سازماندهی کنیم، مسائل زنان جامعهی ما حل نخواهد شد. اگر مسئلهی جوان را میخواهید حل کنید، باید از طریق خانواده آن را حل کنید.
در حال حاضر، بدون اینکه ما روی اینها مطالعهای کنیم و منابع کشور را متناسب با جامعهی اسلامی هزینه کنیم، مسائل را یکییکی جدای از هم میبینیم. اینکه مدام روی الگوی پیشرفت اسلامیایرانی پیشرفت میشود و حضرت آقا یکی دو سال است راجع به آن بحث میکنند، ضرورت جدی ادارهی کشور ماست، اما این دور بسته، که ذکر شد، موجب میشود که همهی این بحثها به صورت تئوریک باقی بماند. توجه اصلی و جدی شخصیتهای اجرایی ما معطوف است به پاسخگویی نیاز روزمرهی مردم از طریق فروش منابع نفت و گاز و اسم آن هم میشود پیشرفت جامعهی ایران.
خوشبختانه با پیگیریهای مقام معظم رهبری، موتور تولید علم و فناوری روشن شده و کشور در آستانهی تحولات خوبی قرار گرفته و زمینه برای شکستن این دور بسته فراهم شده است. اگر نخبگان از کاندیداها برنامهی جامعی بخواهند که در آن موضع کاندیداها در چگونگی حل مسائل اخلاقی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، حل مسائل مدیریتی، حل مسائل خانواده و سایر نرمافزارها، در کنار ساخت سختافزارها شفاف بیان شود و هرساله نخبگان جامعه در غالب شاخصهای از پیش تعریفشده، پیشرفت همهی عرصهها را ارزیابی کنند و در اختیار افکار عمومی قرار دهند، رفتار نظام اجرایی کشور به تعادل نزدیک میشود.
به عبارت دیگر، با مطالبات علمی مبتنی بر همین برنامهای که کاندیداها اعلام میکنند باید سراغ بگیرند که این موضعی که شما در فرهنگ، اقتصاد یا سیاست گرفتید، نتیجهاش کجاست؛ وگرنه در مقطع انتخابات آنها همهی چیزهای خوب را از لابهلای کتابها و نظرات نخبگان مختلف جمعآوری میکنند و مشاورین به آنها نظر میدهند که امشب در تلویزیون اینها را بگویند. به این ترتیب، مجموعهای از حرفهای خوب، بدون پشتوانههای عملیاتی و اجرایی مطرح میشود.
البته این موضوع مختص دولت خاصی هم نیست. منتها روند دولتها ما را به این سمت برده است و چون رأیهای آدمها مساوی است، آدمها ترجیح میدهند به جای آنکه رأی یک روحانی باسواد یا یک استاد دانشگاه را داشته باشند، رأی طبقاتی که با وعدهی مسکن و وام و اینها رأی میدهند، جمع کنند. آن وقت جامعه میشود پر از شعار و بعد هم از کنار انتقادات نخبگان میگذرند. نخبگان حس میکنند که حضور یا عدم حضورشان در انتخابات تأثیری ندارد. پس چرا مداخله کنند؟ در حالی که بلافاصله بعد از انتخابات جامعه دست نخبگان است. یکی مدیر کارخانه است و صدها کارگر زیر دستش است، آن یکی رئیس بیمارستان است، آن یکی پزشک است و 60 یا 70 نفر در مطبش رفتوآمد میکنند. نمیشود از کنار این آدمها گذشت و گفت اینها برای ما آدمهای مهمی نیستند. جامعه از طریق این افراد اداره میشود و باید برنامه به گونهای باشد که هم اقشار جامعه جایگاه خودشان را ببینند، هم نخبگان جامعه حس کنند جامعه به سمت مدیریت علمی مبتنی بر مبانی اسلامی به سمت جلو میرود. الآن این احساس کم شده است. سیاست، اقتصاد، فرهنگ و امثالهم از هم قابل تفکیک نیست. اینکه در مقطع انتخابات همهی پیشرفتها را نادیده میگیریم، بعد که دولت تشکیل میشود همه چیز خوب میشود و مجدداً نزدیک به انتخابات همهی نقاط ضعف را بزرگ میکنیم، نشان از نبود یک سازوکار عالمانهی مستقل برای ارزیابی علمی از مسائل جامعه دارد و باید این اشکال را برطرف کرد.
آقای بنیانیان، شما خیلی روی حل مسائل فرهنگی تأکید میکنید، آن هم در شرایطی که مشکلات اقتصادی مسئلهی اصلی جامعه است.
من سی سال است در این حوزه کار میکنم. این گونه میفهمم که بسیاری از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مربوط به نارساییهای فرهنگی جامعه است و این است که میبینیم مقام معظم رهبری در سالهای اخیر برای حل مسائل اقتصادی سراغ طرح معضلات فرهنگی جامعه، که ارتباط نزدیکی با اقتصاد دارد رفتهاند. اینکه ما ایرانیها عاشق کالاهای خارجی هستیم، این در حوزهی فرهنگ است، نه مشکل اقتصادی. اینکه چهار میلیون دانشجو سر کلاس نشستهاند و اکثر آنها دنبال مدرک هستند، نه دریافت علم بیشتر، این مشکل فرهنگی است. اینکه بسیاری از این دانشها در فرآیند تولید نمیتواند ارزش افزوده و تولید ایجاد کند، جزء مشکلات فرهنگی است.
حال اگر دولتی بخواهد واقعاً مسائل و موانع پیشرفت را حل کند، باید برای این مسائل راهحل داشته باشد و مرکز جذب نخبگان در همهی سطوح مدیریتی باشد. اگر فضایی درست شود که خدایناکرده بعضی از نمایندهها دنبال این باشند که آدمهایی را که در انتخاب آنها کمک کردهاند، به مدیریت برسانند، نمیشود سلسله مراتب مدیریتی کشور را چید و پیشرفت اسلامی را انتظار داشت. چون این عزیزی که امروز با کمک نمایندهی مجلس آمده فلان پست را گرفته است خودش هم میداند این نماینده که برود، او را برمیدارند. به همین دلیل، یک مدیریت دوساله برای خودش تعریف میکند و این مدیریتها، مدیریت تحولساز نخواهند شد.
البته توجه کنید این آسیبشناسی که ما در بحثهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی مطرح میکنیم، نباید موجب شود که حجم عظیمی از آدمهایی که بدون سروصدا و بدون دعواهای سیاسی، کشور را میسازند و هر روز در گوشهای، اختراع، ابداع، تولید علمی، ساخت کارخانه، ساخت سد یا کشف دارویی را پیگیری میکنند، نادیده گرفته شوند. به هر حال همیشه 4 یا 5 درصد در عرصهی سیاسی با هم جر و بحث دارند. این افراد در رسانهها سروصدایشان هست، اما جمعیت عظیمی هم در جاهای مختلف مشغول کار و خدمت هستند و وقتی زحمات آنها آماده شد، دوستان عرصهی سیاست آن زحمات را معرفی میکنند.
بعضی از مواقع، مخالفین سیاسیون حاکم، برای تخریب رقیب، زحمات خیل عظیم تلاشگران را کوچک میکنند. به هر حال، کلیّت انقلاب و جامعه رو به پیشرفت است و مشکلات مقطعی اقتصادی، که بخش زیادی از آن از طریق دشمن تحمیل میشود تا پیشرفت ما را کُند نماید، نباید موجب نادیده گرفتن این همه پیشرفت در کشور در طول 34 سال تلاش باشد.
خلاصهی بحث این است که چگونه میشود سرعت پیشرفت کشور را زیاد کرد؟ برای زیاد کردن سرعت پیشرفت، بعضی از حرفها را نباید زد، مطالبات زنان، مطالبات جوانان و طرح این گونه مطالب، در شرایط موجود فرهنگی ما، موجب میشود که توقعات از همدیگر زیاد شود. مثل این است که شما در زندگی زن و شوهری وارد شوی و جداگانه از مرد بپرسید توقع شما از خانمت چیست؟ بعد به خانم بگویید توقع شما از شوهرت چیست؟ بعد بیاورید و اینها را روبهروی هم بگذارید. مسلماً اختلاف بینشان میافتد، به جای اینکه آنها را دعوت به همدلی کنید، توقعاتشان را از هم بالا میبرید.
بحثهایی که در عالم سیاست میکنیم یا کمیسیون درست میکنیم، باعث میشود افراد بنشینند دور همدیگر و انتظارات را تعریف کنند و در رسانهها پخش شود و جامعه نتواند به این توقعات جواب دهد. بعد باعث نارضایتی میشود. هر کسی در هر جایی که هست باید خدمت کنند و به خدمت او ارج بنهیم، نه اینکه اگر از شهری دیگر آمده بود، در کارهایش مانع ایجاد کنیم. چطور وقتی آمریکاییها استعدادهای درخشان ما را میبرند، نمیگویند تو ایرانی هستی، برو به کشور خودت؟ آنها به او خدمات میدهند و تا میبینند استعداد بالایی دارد، به او احترام میگذارند، برای اینکه میفهمند او مغز متفکری است که میشود از او بهره گرفت.
ما در کشورمان درست داریم عکس این حرکت میکنیم. در بحثهای انتخاباتی مطرح میشود که من اگر نمایندهی شما شدم، همهی مدیران را بومی خواهم کرد. بسیاری از مدیرهای بومی در محیطهای خودشان نمیتوانند کار کنند. به واسطهی همین بومی بودن نمیتوانند کار کنند، اما این شعار ظاهراً خوشایند در کشور مطرح میشود. یا مثلاً میگویند من اگر کاندیدای ریاستجمهوری شدم، سهم قومیتهای مختلف را در کابینه تعیین میکنم. اینها حرفهای بسیار خطرناکی است که باید نسبت به آنها هشدار داد. این قومیتطلبیها باعث شکست وحدت کشور ما خواهد شد.
جالب است هر موضوعی را شما مطرح میکنید یک وجه فرهنگی دارد و ما معمولاً به آن بیتوجه هستیم. یک نکته قابل ملاحظه است و آن اینکه زن ایرانی امروز، با حقوق خودش تنها حدودی آشنایی دارد و در مقابل، تکلیف خود را در قبال خانوادهاش نمیداند. پس برای خروج از این سردرگمی چه باید کرد؟ جنس مطالبات زنان در واقع از این جنس است.
شما این را از زاویهی یک زن مسلمان نگاه میکنید. وقتی این بحث را میآورید در جامعه این وجه قصه دیده نمیشود. آن وجه که ما در طول تاریخ مورد ظلم قرار گرفتهایم و الآن باید ظلم تاریخی را جبران کنیم، آن بحث در جامعه مطرح میشود. زنان مسلمان ما از روی دلسوزی حرف میزنند، ولی وقتی این حرفها به رسانهها و مطبوعات بیاید و در یک بستر غیردینی قرار گیرد، تبدیل به ضد خودش میشود. وگرنه در بحث نظری میتوانیم یک الگوی اسلامی برای زن مسلمان تعریف کنیم که در آن تکلیف نقش او در خانواده، جامعه، تحصیلات و اشتغال روشن شود و بعد سؤال کنیم خانم شما که وارد این رشته شدید و این میزان از منابع جامعه هزینهی تحصیل شما شد، برای جامعه چه کار میخواهید انجام دهید؟ آیا حق دارید فوقلیسانس مثلاً مکانیک دانشگاههای خوب کشور را بگیری، در حالی که خودت حال کاری نداری و میخواهی بروی در خانه بنشینی؟ این فعل درستی است که تو داری انجام میدهی؟
امروز از این پدیدهها فراوان داریم که طرف فوقلیسانس مهندسی در رشتهای گرفته و بعد رفته در خانه نشسته است و میگوید حوصلهی کار ندارم یا رفتم کارخانه دیدم محیط مردانه است. چه کسی باید پاسخگوی این مسئولیت باشد؟ چند نفر فوقلیسانس کشاورزی داریم که خانم هستند و متوجه شدهاند که در این رشته نمیتوانند در جامعه کاری انجام دهند؟ با فوقلیسانس کشاورزی که یک دختر شهری کاری نمیتواند بکند. حالا شاید 10 درصدشان بتوانند، بقیهشان را چه کار کنیم؟ این بحثها اگر مطرح شود، هم در مردها از این نمونهها داریم، هم در زنها. این موضوع را به یک جنس خاص اختصاص نمیدهم. از جمله مشکلات جامعهی ما این است که یک سری آدم تربیت میکنیم که آنها برای کار سر کلاس نمینشینند، بلکه برای مدرک فوقلیسانس میآیند. البته اینها مشکلات ریشهای فرهنگ است و باید به موقع به آنها پرداخته شود.
شما تدوین سند جامع خانوادهی اسلامیایرانی را برای حل مسائل زن و خانواده راهحل مناسبی میدانید؟
این سندها یک گام به جلوست که ما بر اساس یک سند علمی متکی بر آیات قرآن و احادیث و متناسب با شرایط زمان بتوانیم این آسیبها یا فرصتهایمان را شناسایی کنیم و اقدامات امروزمان را مورد ارزیابی قرار دهیم. حتماً کار مثبتی است که این سند تهیه شود. در خیلی از زمینهها باید سند تهیه شود، منتها اینها سندهای میانی هستند. این سندها باید پیوند داشته باشد با الگوی پیشرفت کلی جامعهی اسلامی، که مقام معظم رهبری دنبالش هستند، تا انشاءالله سرعت خودش را بگیرد. ولی لازمهی این موضوع آن نیست که ما منتظر باشیم تا آن سند دربیاید. همین حالا هم خیلی از مبانی و اصول شفاف هستند و باید در جامعه مطرح کنیم. مثل اینکه یک زن چقدر از وقتش را باید بیاید در محیط اجتماعی فعال باشد؟ الآن خیلی از حضورهای زن در جامعه مساوی با متلاشی شدن خانواده است. برای همین در بسیاری از مواقع عملاً خانوادهای به مفهوم واقعی وجود ندارد. مسافرخانهای است که زن و مرد 8 یا 9 شب خسته میآیند یک چیزی میخورند و میخوابند. اینکه مفهوم خانواده نیست. وقتی دنبال میکنید میبینید که خانم در یک شرکتی منشی است و در بخش خصوصی تلفن جواب میدهد، ولی بابت این حضور اجتماعی چند تا بچه و همسر او از فضای گرم خانواده محروم هستند. چرا؟ چون ایشان میخواهد در جامعه باشد. از این پدیدهها بسیار داریم. مثلاً در جایی، خانمی فروشندهی فروشگاه شده است یا در خیابان پارچه میفروشد. این سؤال را باید مطرح کرد که این همه مرد بیکار برای فروشندگی هستند، پس چرا خانمها باید این کارها را انجام دهند؟ علاوه بر آن، حقوقی هم که به عنوان فروشنده به خانمها میدهند عملاً خرج ایابوذهاب و احیاناً لوازم آرایش او هم نمیشود.
از این طرف که به این خانم انتقاد میکنیم، از آن طرف هم باید یک نوع اشتغالی ایجاد کنیم که این خانم نه هفتهای 40 ساعت، ولی هفتهای 16 ساعتش را بتواند فعالیت اجتماعی مفید داشته باشد. بنابراین من میگویم ما باید در نظام اشتغالمان، متناسب با خانواده راهحل داشته باشیم؛ یک خانمی 8 ساعت، دیگری خانمی 16 ساعت، یک خانمی بچهدار است فعلاً در خانه بنشیند و یک خانمی که بچههایش بزرگ هستند و به مدرسه رفتهاند، میتواند بیاید در فعالیتهای اجتماعی نقش خودش را در توسعه ایفا کند. امروز کسی روی اینها فکر نمیکند، چون روی این مسائل به صورت تفکیکشده برنامهریزی میشود.
باید نوعی اشتغال ایجاد کنیم که هر زنی متناسب با شرایطی که در آن مقطع دارد، ضمن حفظ گرمی خانواده، بتواند در سازندگی جامعه مشارکت کند و در عین حال، متناسب با شرایط روحی و علاقهی خود، به افزایش دانش خود بپردازد.
پس شما قائل به اصلاح ساختارها به ویژه در زمینهی اشتغال زنان هستید؟
حتماً همین طور است. تحصیلات، اشتغال، معماری شهرها و همهی این موضوعات باید با محوریت خانواده باشد. خصوصاً خانمهای محترمی که مینشینند روی این موضوعات بحثهای نظری میکنند، باید روی این مسائل تسلط داشته باشند که چگونه روی خانواده تأثیر میگذارند؛ یعنی مثلاً به طور مستمر با وزیر راه و شهرسازی جلسه داشته باشند که آقا تو در معماری و شهرسازی برای تقویت خانواده برنامههایت چیست؟ و آنجا گروههای فکری و اتاقفکر تشکیل بدهند تا مثلاً موضوع معماری جامعهی ما اصلاح شود؛ همان طور که مسجدمان باید اصلاح شود. در اطراف مساجد باید پر از خدماتی باشد که در خدمت استحکام خانواده باشد. خیلی از ساختارهایمان باید اصلاح شود و ما باید خانوادههایمان را حفظ کنیم. در شرایطی که دشمن یکی از محورهای تلاش خود را متلاشیسازی خانواده قرار داده است و دارد روی این موضوع طراحی ویژه میکند تا این اتفاق بیفتد، ما هم با این بیتوجهیهایمان در حقیقت زمینهی اقدامات دشمن را تا اندازهای آماده میکنیم.
منبع: برهان