ولادت امام زمان (عج) از نگاه شاعران البرزی
بهروز قاسمی
یا مهدی صاحب زمان، بهر تو گریانم بیا
جان جهان ای مهربان، از غم پریشانم بیا
ای جان و جسم و روح ما، ای مطلع هر دو سرا
ای مظهر عشق و وفا، ای نور چشمانم بیا
مهدی بیا اندر برم، خاک قدومت بر سرم
ناز ترا من می خرم، ای سرو بستانم بیا
هم نوح و هم عیسی تویی، هم خضر و هم موسی تویی
هم یوسف زهرا تویی، ای مهر رخشانم بیا
دستم به دامانت کنم، جانم به قربانت کنم
بر دیده مهمـانت کنم، ای جان و جانانم بیا
یا قائم آل عبا، یا نور چشم مصـطفی
قربان تو این جان ما، ای شور ایمانم بیا
صد بار اگر رانی ز در، خوانم ترا بار دگر
روح منی ای منتظر، بی تو هراسانم بیا
ای همه انتظار من، صبر من و قرار من
بازا تویی بهار من، ماه درخشانم بیا
حجت تویی ای مه جبین، بنما ظهور روی زمین
ای گلعذار ای نازنین، یاس گلسـتانم بیـا
بر درگهت ای بی نشان، دارم همیشه آشیان
نامت برم با هر زبان، ای مونس جانم بیا
زیبا گلم یابن الحسن، عجل ظهور ای مؤتمن
تا کی تو دوری از وطن، ای درد و درمانم بیا
مهدی تویی مولای ما، ای منجی هر دو سرا
برجان جان داری تو جا، ای عشق و سامانم بیا
ای حجت حق الامان، هستی امام انس و جان
یابن الحسن صاحب زمان، خورشید تابانم بیا
نازد «رها»از عشق تو، شعرش شده یک آرزو
ای چون گل خوش رنگ و بو، ای هستی وجانم بیا
سید موسی حسینی کاشانی
آمد دوباره نیمه شعبان دیگری
یعنی رسیده موسم زیبای دلبری
نرگس میان باغ ولایت به انتظار
بیخود شد از حضور تو با عشق مادری
وقتی که آمدی و خبر بر پدر رسید
لبخند جان گرفت به سیمای عسکری
یوسف شد از جمال تو زیبا ببین خجل
ای جان من فدای همان خال سروری
ماندم چگونه وصف تو در شعر آورم
تو از تمام آنچه بگویم که بهتری
حتما تمام عرش به پابوست آمده
چون وعده داده آمدنت را پیمبری
غوغا شده زمین و زمان از قدوم تو
چون تو عزیزکرده زهرا و حیدری
فهمیده ام که خلقت آدم به نام توست
تنها تو خود به جمله خلائق برابری
پز می دهیم نام تو را بر تمام شهر
از بس تو بین اینهمه معشوق محشری
امروز روز شادی و عید است عاشقان
آمد دوباره نیمه شعبان دیگری
بهروز قاسمی
سوز من و گداز من، صبر و قرار من تویی
ای نغمه آواز من، شور و شرار من تویی
من واله روی توأم ، سرگشته ی کوی توأم
من زنده از بوی توأم ، جانا نگار من تویی
من دل به عشقت بسته ام، در کوی تو بنشسته ام
از هجر تو دلخسته ام، چون افتخار من تویی
با یاد تو من زنده ام، از عشق تو آکنده ام
از غیر تو دل کنده ام، لیل و نهار من تویی
از غیبتت نالان شوم، افسرده و حیران شوم
از دوریت گریان شوم، زیبا عذار من تویی
ای مونس و همراز من، ای در دل شب راز من
ای نرگس طناز من، ماه دیار من تویی
دست من و دامان تو، جانم فدای جان تو
باشد «رها» خواهان تو، بازا بهار من تویی
سیف الدین حسین زاده
امروزهمان روز قشنگی است که لبخند تو را دید
خورشید به همسایگی ماه ترین آینه بالید
می خواست خدا بازببالد به بهاران قشنگش
از باغ پراز یاسمن و یاس فقط مثل تو را چید
لبریز تماشای تو بودند گل اندام ترین ها
افتاده پس ازیک نمه دیدار تو بازار به تقلید
بازارخیال توکه گرم است بده مژدۀ دیدار
وقت است بیایی برسانی خبر آمدن عید
ای کاش به تقویم همین سال شود نام توسر فصل
امروز همان روزقشنگی است که لبخند تو را دید
بهروز قاسمی
از هجر تو دل خسته ام، ای یوسف زهرا بیا
بی روی تو بشکسته ام، ای ماه بی همتا بیا
بی تو دلم دریای خون، افتاده در دشت جنـون
یکدم بیا پیشم بمون، ای مهدی مولا بیا
مهدی بیا، مهدی بیا، مهدی بیا، مهدی بیا
چشمم به در، تا که شبی، آیی ز راه انتظار
از پشت کوه غیبتت، ظاهر شوی چون تک سوار
باران ابر شوق دل، جاری شده از دیده ام
عجّل ظهور یابن الحسن، تا که دلم یابد قرار
بی تو دلم دریای خون افتاده در دشت جنون
یکدم بیا پیشم بمون، ای مهدی مولا بیا
مهدی بیا، مهدی بیا، مهدی بیا، مهدی بیا
انتهای پیام/