سهم کودکان محک از کتابهای فروشگاه آقای خوش فکر البرزی
به گزارش گروه استانی «تیتریک»، وارد مغازه کتاب فروشی که می شوید، به جای رگال لباس، با قفسه کتابی مواجه می شوید که شاید سوالی ذهنتان را درگیر کند، که چگونه قفسه کتاب، در میان لباس ها جای خشک کرده است؟
آقای خوش برخورد البرزی به نام عارف شکیبا فروش کتاب، فروشنده فروشگاه است و از خودش می گوید:
عارف شکیبا هستم و 17 سالی می شود که در کرج، فروشگاه پوشاک فروشی دارم.
بارها به مغازه های مختلفی می رفتم، که می دیدم در متراژ یک در یک متر، کاسبی می کنند و یا مغازه ای با متراژ مختلف، برای کسب درآمد بیشتر، چندین جنس متفاوت به مشتریان، عرضه می کنند و این مسئله، بسیار برایم جالب بود، چراکه ایده های زیادی در ذهن هرکدام قرار داشت.
ایده ای به ذهنم راه پیدا کرد، در زمان دانشجویی کتاب های فراوانی در ژانرهای متفاوت، مطالعه می کردم و انبوهی از کتاب ها در قفسه منزلم، خاک می خورد و کتابهایی بودند که بارها و بارها خواند بودم و دیگر از آن ها استفاده نمی کردم که مربوط به سالهای طولانی بود که دیگر منتشر نشده بودند. تصمیم گرفتم، این کتاب ها را به دست کسانی برسانم که نیازمند هستند و یا دوست دارند این کتاب ها را داشته باشند، اما هزینه بالای آن، اجازه خرید به مخاطب را نمی داد.
قفسه ی کوچکی خریدم، و آن را با کتاب هایی که داشتم پر کردم. کتاب هایی متنوع با قیمت های باورنکردنی.
کتاب هایی که پشت جلد آن ها قیمت هایی گاها فراوان حک شده بود را، با قیمتی اندک(100تومان) تا 1000تومان به فروش می رساندم وبرخی مواقع من که به کتابخانه ها میروم قیمت های بسیار بالایی در جلد کتاب ها می بینم و فکر میکنم عرضه کردن این کتاب ها به این سبک بسیارمفید باشد و هزینه حاصل از فروش را، در صندوق محک که سالیان زیادی است در مغازه ام است تزریق می کنم، تا صرف کودکان سرطانی شود اینطو هم خودم کار خیری کرده ام و هم مردم در این کار سهیم می شوند.
البته ناگفته نماند، برخی مواقع، با کم لطفی هم صنفان خودم روبرو می شوم که به مسئله فروش این چنینی کتاب، اعتراض می کنند اما زمانی که با اشتیاق خریداران و هیجان آنها روبرو می شوم و می بینم گاها برخی از مشتریان باتوجه به این که پوشاک فروشی دارم، اما فقط برای خرید کتاب مراجعه می کنند برایم بسیار جالب است و اعتراضات را نادیده می گیرم و به کارم ادامه می دهم.
من در پرداخت این ایده، خاطرات فراوانی داشته ام...
خیلی پیش آمده که مردم زمانی که وارد فروشگاه می شوند و قفسه کتاب را می بینند، فکر می کنند که قیمت ها به اشتباه حک شده است و یا زمانی که وارد مغازه می شوند با تعجب فکر می کنند بجای لباس فروشی، کتابفروشی است ، اما بعد از متوجه شدن بطن قضیه واکنش های متفاوتی از خودشان نشان می دهند که بسیار جالب و بامزه است و خیلی هم پیش آمده که افراد پس از آشنایی با قضیه، کتاب های خود را رایگان در اختیارم قرار می دهند تا در این کار خیر شریک شوند.
من ایده های فراوانی در ذهنم دارم که قطعا روزی همه ی آن ها را عملی خواهم کرد.ایده هایی که بتوانم دست نیازمندان را بگیرم و تا حدودی بتوانم مشکلات آنها را رفع کنم. اما بزودی قرار است طرحی به عنوان طرح کاکتوس در همین مغازه ارایه کنیم و هزینه حاصل از آن را صرف بیماری ام اس کنیم وامیدوار هستم مانند طرح کتاب بتواند موثر باشد.
انتهای پیام/