سرداری که پس از شهادت مادرش را روانه مشهد الرضا (ع) کرد
هر جا می رفتم او نیز با من می آمد، با یگدیگر صحبت می کردیم، در اتوبوس کنار من می نشست و در خانه با یکدیگر زندگی می کردیم، بعض اوقات درب خانه را باز می کرد و به بیرون می رفت و پس از گذشت ساعتی مجددا به خانه بازمی گشت.
روزی به من گفت: چرا مشهد نمی روی؟ گفتم: خانه و برادران کوچکت را به چه کسی بسپارم؟ گفت: نگران نباش خودم مراقب خانه و برادران و خواهرم هستم، با خیالی راحت عازم مشهد مقدس شدم، مادرم برای مراقبت از فرزندانم به منزل من آمد.
بعد از بازگشتم از مشهد مقدس مادرم با هیجانی هر چه تمام تر اتفاقی را تعریف کرد که حقانیت دیدارهای مرا با فرزندم بر همگان اثبات نمود. مادرم اینگونه تعریف کرد: روز بعد از رفتن شما به مشهد در حال استراحت بودم که درب حیاط منزل باز شد.
از جا برخاستم و به سمت حیاط رفتم تا ببینم چه کسی درب را باز نموده، ناگهان غلامرضا را با لباس سپاه دیدم، در آن لحظه شهادت او را از خاطر برده بودم، به او گفتم: فرزندم مادرت برای پابوسی امام رضا (ع) به مشهد مشرف شده است.
غلامرضا با تبسمی بهشتی پاسخ داد: می دانم، خودم او را راهی مشهد کرده ام، اکنون هم آمده ام تا به شما سری بزنم. غلامرضا این را گفت و رفت و بعد از رفتنش بود که به خودم آمدم و نزد خود گفتم: مگر غلامرضا به شهادت نرسیده؟ این جوان که بود؟ ترسی با هیجان سراغم آمد.
آنجا بود که آیات کتاب خدواند را به خاطر آوردم که شهدا زنده اند و نزد ما روزی می خورندو مادر شهید گفت: از آن روز به بعد دیگر غلامرضا را ندیدم، نمی دانم چرا؟ شاید نباید دیدارهایم را برای اطرافیان بازگو می کردم و شاید و شایدهای دیگر.
شایان ذکر است سردار شهید غلامرضا شاپور پانزدهم شهریور ماه 1340 در ماهدشت کرج به دنیا آمد و در عملیات والفجر یک در تاریخ 23 فروردین 1362 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک ایشان در بی بی سکینه (ع) ماهدشت به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/